eitaa logo
🇮🇷 [فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍] 🇵🇸
546 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
42 فایل
کانال رسمی مجموعه فرهنگی جهادی فطرس (دخترانه)🌱 برای دختران نوجوان و جوان ادمین @Mobinaa_piri شماره کارت برای کمک های مومنانه 5892_1014_8433_1869 💳 به نام مسعود رحیمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 [فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍] 🇵🇸
#رویای_نیمه_شب 😍رویای نیمه شب😍 #قسمت_سی_هشت بیرون مغازه،محافظ هابه مشتری هامیگفتندیابروند یادوربا
😍رویای نیمه شب😍 _حمل آن همه جواهرات به بیرون از دارالحکومه ، هم مشکل است و هم خلاف احتیاط. کسی را که می فرستید باید از پس فردا ،در دارالحکومه ، مشغول به کار شود . پدر بزرگ فکری کرد و گفت :(( نعمان برای این کار مناسب است . او جلادهنده ها را خوب می شناسد و در مرمت و تعمیر ، استاد است .)) قنواء گفت :(( بهتر است هاشم را بفرستید . چهره اشراف زادگان را دارد .)) مادرش مرا ورانداز کرد و از پدر بزرگ پرسید :(( کارش چطور است .)) پدر بزرگ از زیر دستار ، پشت گوشش را خاراند و گفت :(( در کارهای زرگری مهارت های خوبی دارد.زیباترین کارایی که خریدید ، از طرح ها و یا ساخته های اوست ،اما دوست ندارم از من دور شود . هاشم هنوز خیلی جوان است ؛ آداب دارالحکومه را به خوبی نمی داند. اجازه دهید نعمان در خدمت شما باشد .)) قنواء پشت چشم نازک کرد و گفت :(( این قدر حرفتان را تکرار نکنید !از طرح های این جوان خوشم آمد . می خواهم اگر فرصت کردم ، چگونگی طراحی کردنش را ببینم. او را در دارالحکومه خواهیم دید .)) مادرش راه افتاد تا از مغازه بیرون برود. _ اتاقی را به عنوان کارگاه برایش در نظر می‌گیریم. دست مزدش پس از پایان کار ، پرداخت می شود . قنواء قبل از رفتن ، آهسته به من گفت :(( آنچه را سفارش دادم باید آن جا بسازی . دوست دارم کار کردنت را ببینم .)) گفتم:(( ساختن آنها به یک کارگاه مجهز نیاز دارد .)) قنواء شانه ایی بالا انداخت . _ هر چه لازم است ، برایت آماده می‌شود. زن ها که رفتند ، پدر بزرگ به من گفت :(( حق با تو بود .نباید تو را از کارگاه به فروشگاه می آوردم .)) اما من کنجکاو شده بودم دارالحکومه را از نزدیک ببینم . 🌹🌷پایان قسمت سی و نه @fotros_dokhtarane