eitaa logo
🇮🇷 [فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍] 🇵🇸
548 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
42 فایل
کانال رسمی مجموعه فرهنگی جهادی فطرس (دخترانه)🌱 برای دختران نوجوان و جوان ادمین @Mobinaa_piri شماره کارت برای کمک های مومنانه 5892_1014_8433_1869 💳 به نام مسعود رحیمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 [فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍] 🇵🇸
💓هوالجاوید💓 #رویای_نیمه_شب 🌠🌜 #قسمت_صد_بیست_شش ریحانه به پدرش خیره شد و گفت: طنابی به گردنش انداخت
🎀هوالشافی🎀 🌠🌜 دلم پراز آشوب بود.فکرش را نمی‌کردم ریحانه را در‌خانه‌ءمان،آن‌قدر از نزدیک ببینم🙂💞 ؛آیا دیگر ریحانه را خوش‌حال خواهم دید؟فردا چه روزی خواهد بود؟ سعی کردم بخوابم.روز سختی را پشت‌سر گذاشته‌بودم.دیگر مطمئن بودم که بدون او نمی‌توانم زندگی کنم.شنیده بودم اقوام مادر ریحانه در در بصره زندگی می‌کنند😇💙.اگر ابوراجح از دنیا می‌رفت،خانواده‌اش،حمام و خانه‌ءشان را می‌فروختند و به بصره می‌رفتند؟شاید هم ریحانه در حلّه با حماد یا جوان دیگری ازدواج می‌کرد و شوهرش ادارهء حمام و زندگی‌آن‌ها را دردست می‌گرفت.💆🏻♥️دراین صورت، من باید از حلّه می‌رفتم.بدون او امّا به کجا می‌توانستم بروم؟در همین فکرها بودم که پدر بزرگ با چراغ روغنی که در دست داشت،وارد اتاق شد.🔥✨ در بسترم نشستم.پدربزرگ آمد کنارم نشست. گفت:( می دانم ریحانه را دوست داری.دختر بی‌نظیری است،اما باید بپذیری که این عشق بی سرانجام و آزار دهنده است.🙂🖤ما با شیعیان حله برادریم.ولی دو برادر هم گاهی با هم فرق هایی دارند و هر کدام در خانهء خودشان زندگی می‌کنند. دوست داشتن ریحانه نباید باعث شود که به تشیع گرایش پیدا کنی😉💫. از چنین چیزی وحشت دارم!در باغچهء خانه خودت آنقدر گل‌های زیبا هست که به گل باغچهء همسایه کاری نداشته باشی.مثلاً این قنواء با چه عیبی دارد؟به زیبایی و ملاحت ریحانه نیست،اما می تواند همسر خوبی برایت باشد :)🎊 کار امروزت فوق‌العاده بود.به تو افتخار می‌کنم. نمی‌دانستم اینقدر شجاعی!اگر به توصیهء من پنهان شده بودی،ابوراجح را اعدام کرده بودند و تو و خانواده اش حالا تحت تعقیب بودید.همه به‌خاطر داشتن نوه‌ایی مثل تو به من تبریک گفتند🙈💞. من هم به تو تبریک میگویم و خداراشکر می‌کنم که این ماجرا به خیر گذشت و تو دیگر مجبور نیستی از من دور شوی و به کوفه بروی. نمی دانم شاید این معجزهء عشق است.)🌹♥️ احتیاج داشتم با یکی درددل کنم.خوش‌حال بودم که پدربزرگ آمد و سرصحبت را باز کرد.گفتم:( من هم خداراشکر می‌کنم که شما را دارم!گاهی دلم می‌خواهد با یکی حرف بزنم.برای همین گاهی به سراغ ابوراجح می رفتم.او سنگ صبور من بود.به حرف هایم گوش می‌کرد.با من حرف می‌زد.سعی می‌کرد کمکم کند.☺️🔥 _بیچاره حالا خودش بیشتر از همه به کمک احتیاج دارد! _نه،پدربزرگ!کسی که وضعش از همه بدتر است،منم.اگر ابوراجح بمیرد،ریحانه دیر یا زود ازدواج می کند و به زندگی اش مشغول می‌شود. همسر ابوراجح با دیدن اولین نوه‌اش دوباره لبخند می زند.این من هستم که باید با درد هایم بسوزم و بسازم.هیچ‌کس هم نمی‌تواند کمکم کند.😔💔 _باور کن حاضرم تمام هستی ام را بدهم تا تو دل‌شاد و سعادت‌مند باشی.حاضرم ریحانه را در کفه‌ای از یک ترازو بگذارم و در کفهء دیگر،طلا و جواهرات بریزم تا او به همسری تو درآید.افسوس که من و ثروتم نمی توانیم در این‌باره کاری کنیم!🤥🤔چه روز شومی بود آن روز که از تو خواستم از کارگاه به فروشگاه بیایی.کاش ریحانه و مادرش هرگز تصمیم نگرفته بودند از مغازهء ما گوشواره بخرند!اگر او را پس از سال‌ها ندیده بودی،چنین نمی‌شد. اندیشیدم: ریحانه حالا در خانهء ما،کنار بستر پدرش نشسته گوشواره‌هایی را که من ساخته‌ام به گوش دارد.چقدر به او نزدیکم و او چقدر از من دور است.😶🚶🏿‍♀ _احساس ناتوانی و سرشکستگی می‌کنم وقتی می بینم نمی‌توانم تو را از رنجی که می‌کشی نجات دهم.😢🌱 سرم را روی شانه اش گذاشتم. _ناراحت نباش پدربزرگ! بهتر است به خدا توکل کنیم. ابوراجح در آن اتاق در حال احتضار است و همسر و دخترش از این مصیبت، بی‌تابی می‌کنند خوب نیست من اینقدر خودخواه باشم .😒 سرم را به سینه‌اش فشرد و گفت:( حق با توست تو را به خدا می سپارم و خوشبختی‌ات را از او می‌خواهم.امیدوارم قبل از مردنم،تو را خوشحال و سعادت‌مند ببینم!)😄✨ 💞این داستان ادامه دارد...💞 🍪با ما همراه باشید🍪 🍭@fotros_dokhtarane