eitaa logo
🇮🇷 [فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍] 🇵🇸
547 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
42 فایل
کانال رسمی مجموعه فرهنگی جهادی فطرس (دخترانه)🌱 برای دختران نوجوان و جوان ادمین @Mobinaa_piri شماره کارت برای کمک های مومنانه 5892_1014_8433_1869 💳 به نام مسعود رحیمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 [فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍] 🇵🇸
⚡️💓هوالجاوید💓⚡️ #رویای_نیمه_شب 🌠🌜 #قسمت_صد_بیست حاکم خمیازه‌ای کشید و گفت:( حرف‌های رشید چه ارزشی
هوالحکیم 🌠🌜 قنواء گفت:( مادرم شاهد است که ما از ابونعیم خواستیم هاشم را برای تعمیر و جرم‌گیری جواهرات و زینت‌آلات به دارالحکومه بفرستد.) _راستش را بگو!برای چه این‌کار را کردی؟ _شنیده بودم که وزیر می‌خواهد مرا برای رشید خواستگاری کند.می‌دانستم رشید و امینه به‌هم علاقه دارند.نتیجه گرفتم که این ازدواج مصلحتی است و عشق در میان نخواهد بود.برای همین نقشه کشیدم ،هاشم را به دارالحکومه بیاورم و وانمود کنم که قرار است من و هاشم باهم ازدواج کنیم. _به جای این‌کارها بهتر بود با من صحبت می‌کردی. _صحبت با شما فایده‌ای هم دارد؟! _مواظب حرف زدنت باش،دختر گستاخ! _اگر حرف زدن با شما بی‌فایده نیست،دستور دهید ابوراجح را که بی‌گناه است رها کنند.او تا کشته شدن فاصله‌ای ندارد.🙂🚶🏿‍♀ _خیلی جسور شده‌ای!من هنوز از تنبیه تو صرف نظر نکرده‌ام.ماجرای رفتن تو و هاشم به سیاه‌چال چیست؟😉 _این راست است که ابوراجح به‌خاطر رفاقت با صفوان،از هاشم خواسته بود تا در صورت امکان،خبری از آن‌ها به دست آورد.خانوادهء صفوان نمی‌دانستند که او پسرش زنده‌اند یا نه.هاشم از من خواست تا سری به سیاه‌چال بزنیم.پذیرفتم و باهم به آن دخمه رفتیم.بعد با دیدن حماد،پسر صفوان،دلم به رحم آمد و دستور دادم آن‌ها را به زندان عادی منتقل کنند.در این انتقال،هاشم هیچ نقشی نداشت.🤥💫 گفتم:( و البته وزیر دوباره دستور داده آن‌ها را به جرم توطئه برای قتل شما به سیاه‌چال برگردانند.نمی‌دانم کسی که در زندان است،چگونه می‌تواند درچنین توطئه‌ای نقش داشته باشد!😢🔥 حاکم اخم کرد و به من گفت :به خاطر آوردن قوها، تو و همسر ابوراجح و دخترش را می بخشم :)💞 نفهمیدم بخشیدن من و ریحانه و مادرش چه معنایی داشت ،وقتی هیچ گناهی نداشتیم. گفتم: خواهش می کنم دستور دهید ابوراجح را رها کنند ؛البته اگر تا حالا زیر ضربه های چماق و تازیانه و به خاطر خون‌ریزی زنده مانده باشد .😱 حاکم با بی حوصلگی گفت: از بردباری ام سوء استفاده نکن! این یکی را نمی‌توانم بپذیرم. اگر حکمی را که داده ام پس بگیرم.دیگر ابهت و صلابتی برایم نمی ماند.)😏 همسر حاکم گفت:( مردم، ابوراجح را دوست دارند.مرد پرهیزگاری است. دیر یا زود مردم خواهند فهمید که بی‌گناه بوده.آن وقت هم خون یک بی گناه را به گردن گرفته و هم مردم از تو فاصله می‌گیرند و لعن و نفرینت می‌کنند.)💔 حاکم بر آشفت و فریاد زد:( خون او چه ارزشی دارد یک شیعه است!یک رافضی گمراه است.😳✊🏿 همسر حاکم گفت:( تو هرگز نمی توانی شیعیان حلّه را نابود کنی؛ پس بهتر است با آنها مدارا کنی.می ترسم عاقبت، شیعیان آشوبی برپا کنند و حکومت تو را مقصر بداند.)☺️✨ _به خدا قسم همه شان را از دم تیغ می‌گذرانم. _گوش کن،مرجان! ابوراجح در هر صورت خواهد مُرد. عاقل باش و خون او را به گردن نگیر.🙂🍓 🦋این داستان ادامه دارد...🦋 🌠 @fotros_dokhtarane