🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب #قسمت_پنجاه_پنج 🌷رویای نیمه شب 🌹 پیرمردی که همراه آنها بوده میگوید :(( رستگار شدی،
#رویای_نیمه_شب
#قسمت_پنجاه_شش
🌷رویای نیمه شب🌹
چطور میتوانستم چنین چیزی را باور کنم !گفتم:(( ماجرا غریبی است!))
ابوراجح ادامه داد :(( اسماعیل به بغداد میرود . سیدبن طاووس پس از شنیدن ماجرای شفا یافتن اسماعیل و بعد از دیدن پای او ، بی هوش میشود . به هوش که می آید ،جراحان بغداد را جمع میکند و با نشان دادن اسماعیل ،می گوید :(( همان طور که قبلا گفتیم جز بریدن چاره ایی نیست و اگر آن را ببریم ،او خواهد مرد .))
سید میپرسد:(( اگر جراحت بریده شود و اسماعیل نمیرد ،چه مدت طول میکشد تا جای آن بهبود پیدا کند ؟))
آنها می گویند :(( دست کم دو ماه طول میکشد ،اما جای بریدگی ،گود میماند و روی آن ، مو نمیروید. ))
سید میپرسد :(( از دفعه قبل که جراحت را معاینه کردید چند روز میگذرد ؟ ))
می گوید:(( ده روز .))
سید پای اسماعیل را به جراحان نشان می دهد . دهان انها از حیرت باز میماند .یکی از آنها که مسیحی بوده فریاد میزند:(( این کار حضرت عیسی مسیح است !))سید میگوید :(( ما خودمان بهتر میدانیم که این کار کدام بزرگوار است .)) اسماعیل که به حله برگشت ،مردم دسته دسته به عیادتش رفتند و پایش را دیدند .))
گفتم :(( باورش سخت است !چطور ممکن است یک نفر صدها سال عمر کند و هنوز جوان باشد ؟))
ابوراجح برخاست .آفتابه آبی را که همراه داشت ،روی قبر خالی کرد .
_ مگر نمیدانی که حضرت نوح حدودا هزار سال عمر کرد و حضرت خضر وعیسی هنوز زنده اند ؟ شاید آن پیرمرد همراه امام، همان خضر بوده . آیا در توان خداوند نیست که به انسانی چنین عمر بلندی بدهد و او را جوان نگه دارد؟ مگر در بهشت ،همه برای همیشه ،جوان و سالم نمیمانند؟ خدای بزرگ به هر کاری تواناست .
ساکت ماندم . جوابی نداشتم . تا نزدیکی های بازار با هم قدم زدیم . به سه راه که رسیدیم ، او به طرف حمام رفت و من راهم را به سوی خانه کج کردم . باید هر چه زودتر برمیگشتم . حرف های ابوراجح پریشانم کرده بود . امیدوار بودم لااقل ام حباب خبر های خوبی برایم بیاورد.
🌷🌹پایان قسمت پنجاه و شش
@fotros_dokhtarane