برای آنچه که اعتقاد دارید
ایستادگی کنید. حتی اگر هزینه اش
تنها ایستادن بآشد ..
-حاج احمد متوسلیان-
➜•🌿
@fotros_dokhtarane 💎
14.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هنوز هم فاطمه(س) گمنام است.
در بین مردم دنیا؟؟؟ نه
در بین ما شیعیان..!
نامش؟؟؟ نه
سیره اش..!
خداوندا توفیق بده او را بشناسم
و بشناسانم.
#فاطمیه
#شهیده_ولایت
#سرود
🚩@fotros_dokhtarane
📺 #هیئت_مجازی
ویژه شهادت حضرت فاطمه الزهرا(س) 🌷
🖤🖤🖤🖤🖤
⚡️ همراه با سخنرانی ومداحی🎤
🔰 #پخش_زنده
⏰ امشب
یکشنبه ۹۹/۱۰/۷ ساعت ۱۹:۴۵ 🌼
در کانال روبیکای دخترانه فطرس👇
rubika.ir/fotros_dokhtarane
1_57227400.mp3
15.52M
🎧 شور بسیار زیبا حتما گوش بدید
🌴 قدرشو بدون اگه #مادر داری 🌷
#سید_رضا_نریمانی 🎤
💠بمناسبت #شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
◼️ دخترونه فطرس
🍀 @fotros_dokhtarane 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◽️ فاطمه را باید فهمید؛ باید حس کرد. فاطمه تعریف کردنی نیست.
بدانیم فاطمه فدای امام زمانش شد.
#شهیده_ولایت
#فاطمیه
🏴@fotros_dokhtarane 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
چادرت را بتکان/روزی مارو بفرست
ای ک روزی دوعالم/همه از چادر توست
#یافاطمهالزهرا 💔
#فاطمیه
🖤@fotros_dokhtarane
📺 #هیئت_مجازی
#شب_دوم
ویژه شهادت حضرت فاطمه الزهرا(س) 🌷
🖤🖤🖤🖤🖤
⚡️ همراه با سخنرانی ومداحی🎤
🔰 #پخش_زنده
⏰ امشب
دوشنبه ۹۹/۱۰/۸ ساعت ۱۹:۱۵ 🌼
#فاطمیه
در کانال روبیکای دخترانه فطرس👇
rubika.ir/fotros_dokhtarane
🔧 #کارگاه_مهارت
سلام دوستان🙋🏻♀
ایام فاطمیه رو خدمت شما عزیزان تسلیت میگم😔
امروز با یک آموزش جذاب اومدم پیشتون🎨
لیوان ،ماگ،فنجون و....رو میتونین با این ترفند خوشگل کنید😊
البته من روی قاب ساده گوشی هم امتحان کردم🙈 میتونید با یکم خلاقیت وسایلتون رو زیبا کنید😉
بریم که شروع کنیم👇
ظرف را آب کرده و مقداری از لاک رو توی آب بریزین.(هر رنگی که دوست دارین حتی رنگی رنگی🙂)
با خلال دندون لاک ها رو هم میزنیم تا یک هارمونی به دست بیاد💈
بعد ظرف مورد نظر رو تا جایی میخوایم رنگ بششه رو توی لاک میزنیم
بعد که در آوردیم میزاریم روی یک کاغذ تا لاک ها خشک بشن👌👌
ظرف ماست آماده است😌
@fotros_dokhtarone
#رویای_نیمه_شب
🍁#قسمت_بیست_پنج
مسرور ظرف انگور را دوباره آورد و جلوی من گذاشت.سعی کرد لبخند بزند. از بازی روزگار حیرت کردم . روزی ریحانه ،هم بازی من بود و مسرور به من حسادت می کرد و حالا مسرور،ریحانه را در چنگ خود می دید و من به او غبطه می خوردم .
ابوراجح آمد کنارم نشست . مسرور ظرف های سدر و حنا را روی طبقی چید تا در دست رس مشتری ها باشد .
ابوراجح بوی مشک می داد.برای اولین بار از بوی آن بدم آمد.
نمیتوانستم مثل گذشته ، ابوراجح را دوست داشته باشم .
می خواستم از آنجا بروم.
احساس کردم بیگانه ام .
بوی حمام که همیشه برایم لذت بخش بود،حالا سنگین و خفه کننده شده بود.
شاید مسرور ، ریحانه را خاستگاری کرده بود و من خبر نداشتم.
آن گوشواره را شاید برای عروسی خریده بودند .
🍂پایان پارت بیست و پنج
@fotros_dokhtarane