فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 هر آنچه با دل ما کرد
🖤 فراق کربلا کرد
#بوقت_دلتنگی
🌟@fotros_dokhtarane
🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب 😍رویای نیمه شب 😍 #قسمت_چهل_یک بین من و ریحانه دیواری بود که هیچ دریچه ایی در آن با
#رویای_نیمه_شب
😍رویای نیمه شب
#قسمت_چهل_دو
تصمیم گرفتم صبح فردا ، سراغ ریحانه و مادش بروم و هرچه را در دل داشتم ، به آنها بگویم . ساعتی بعد تصمیم گرفتم سراغ ابوراجح بروم و با فریاد بگویم:(( آن مشتری که علاوه بر گوشواره ، دل مرا هم با خود برد ، دختر تو بود.))
وقتی فکر و خیالم پس از جستجوی کوره راهی ، باز به بن بستی سخره مانند بر میخوردند ، خود را روی بالش می انداختم و به خواب التماس میکردم بیاید و مرا با خود به سرزمین رویاها ببرد .
در آن شب ها، خواب ، خرگوشی گریزپا بود که هرچه سر در پی اش میگذاشتم ، بیشتر از من میگریخت.
دلم میخواست او را در خواب ببینم و بگویم :(( تمام خاطره های گذشته ی ما با یک نگاه تو ، در ذهن و دلم به رقص درامده اند . ))
آرزو داشتم در خواب با او ، کنار پل فرات قدم بزنم و درد دل کنم .
در خواب هم ارامش نداشتم .
او را میدیدم ، اما همراه با مسرور که از من دور میشدند . شبی خواب دیدم مسرور گوشواره های ریحانه را کند و از بالای پل ، میان رود انداخت.
من که دزدانه مراقبشان بودم ، در آب شیرجه رفتم تا گوشواره ها را پیدا کنم . بر بستر رود ، پیدایشان کردم ، ولی چنان بزرگ شده بودند که با زحمت توانستم آنها را از جا بکنم و به سطح آب بیاورم . به پل نگاه کردم. هیچ کس آنجا نبود . سنگینی گوشواره ها مرا به زیر آب میکشید . به پشت سر که نگاه کردم ، ریحانه و مسرور را در قایقی پر از انگور دیدم . هرچه دست و پا میزدم و شنا کردم ، قایق از من دورتر و دورتر میشد .
🌷🌹 پایان قسمت چهل و دو
@fotros_dokhtarane
✨﷽✨
✅ داستان جالب کریم پینه دوز
نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود،
در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، میگفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران مولا هر شب جمعه سَری به حجره اش میزنند و احوالش را میپرسند.
🏠مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، مهلت داد به او تا ده روز بعد تخلیه کند خانه را، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خالی کند خانه را تا غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، ریخت اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان با عیال و بچه ها.
ایستاده بود کنار لوازمش، مولا آمدند سراغش، سلام و احوالپرسی،فرمودند به کریم پینه دوز، کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت :درست است طعم غریبی را چشیده اند اجداد بزرگوارتان، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند آقاجان، مولا تبسمی کردند به کریم...
یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنافداه را دید، فرمودند مولا در عالم رویا، حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم .
پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، میخواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت به پیرمرد بازاری گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم...
آقاجان! ای کاش ما هم مثل سید کریم و آن مرد خانه دار می توانستیم چشمان زهرایی تان را زیارت کنیم
#یامهدی
#یافاطمهالزهرا
این روزا که ایام شهادت بانوی دو عالمه؛
مادر سادات ⛅
دوست داری
به نیّت تسلّی دادن به قلب اهل بیت علیهم السلام
در یه پویش دخترونه و فاطمی شرکت کنی؟ 👇
👈 از بین این گزینهها،
یکی رو انتخاب کن و انجام بده :
1⃣ صلوات حضرت زهرا سلام الله علیها رو بلد نیستم
و امشب همینجا یاد میگیرم ❤
2⃣ صلوات حضرت زهرا سلام الله علیها رو بلدم،
پس ......... تعداد از این صلوات رو میفرستم 🍀
🌙 حالا
کافیه این متن رو چند بار بخونن و تکرار کنن: 👇
#اللهم صلّ عَلی فاطمةَ و اَبیها
و بَعلِها و بَنیها
و سِرّ المُستودع فیها
بِعَدد ما احاطَ به عِلمک 💫
خدایا
درود فرست بر فاطمه و پدرش
و همسرش و فرزندانش
و آن رازی که در وجود او به ودیعه گذاشتی؛
(صلواتی) به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد.
#فاطمیه 🍀
#پویش_فاطمی
#دختران_زهرایی
🌹◾️🌹◾️🌹◾️🌹
.•°°•.🏴.•°°•.
🏴 🏴
`•. ༄༅ #دختران_فطرس
°•¸.•°
🏴@fotros_dokhtarane
🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب 😍رویای نیمه شب #قسمت_چهل_دو تصمیم گرفتم صبح فردا ، سراغ ریحانه و مادش بروم و هرچه
#رویای_نیمه_شب
😍رویای نیمه شب
#قسمت_چهل_سه
صبح به کندی از پله ها پایین رفتم . پدر بزرگ در حیاط ، روی تخت چوبی منتظرم نشسته بود .نزدیک که شدم ،ایستاد. شانه هایم را گرفت و خیره نگاهم کرد .
_ چی شده هاشم ؟ چرا رنگ پریده و بیحالی ؟چرا نیامدی صبحانه بخوری ؟
گیج و منگ بودم . نمیتوانستم روی پا بایستم. روی تخت نشستم .
_ نمیدانم ، دیشب بی خوابی به سرم زده بود . وقتی هم به خواب رفتم ، باز خواب های پریشان دیدم . دیگر وقتی شب میشود، وحشت میکنم.
_ بهتر است امروز در خانه بمانی و استراحت کنی .فردا باید به دارالحکومه بروی . با این حال و قیافه که نمی توانی بروی . خدمت کارمان را که پیرزن مهربانی بود صدا زد.
_ ام حباب!
_ ام حباب از آن طرف حیاط ، سرش را از اتاقی بیرون آورد .
_ بله ،آقا؟
_این بچه، مریض احوال است . امروز در خانه می ماند .باید حسابی تیمارش کنی .ظهر که آمدم،باید صحیح و سالم تحویلم بدهی .
_ خیالتان راحت باشد آقا.
رو کرد به من و گفت :(( این حالت ها برایم آشناست . نگران کننده است. به ریحانه علاقه پیدا کردی.درست است؟ حدس زده بودم .حالا چه باید کرد ؟ هیچ راه حلی برای ازدواج تو با او به فکرم نمی رسد .گرفتاریمان که یکی دوتا نیست !
نتوانستم جلوی تعجبم را بگیرم .
_ چه میگویی پدر بزرگ ؟
کنارم نشست و دست روی شانه ام گذاشت .
_ تو انقدر خامی و انقدر ریحانه ، ذهن و دلت را پر کرده که متوجه اطرافت نیستی !
پایان قسمت چهل و سه🌹🌷
@fotros_dokhtarane
شنبه 99/10/27
از ساعت 5:30 صبح بعد از نماز صبح تا ساعت 7 صبح
با تشیع پیکر شهید تازه تفحص شده شهید مهدی شکیبایی.
مکان مسجد النبی( ص)
شهر زیار
شهید مهدی شکیبایی فرزند حسین که در ۱۷ سالگی از چزابه به آسمان پرکشید و امروز که بازگشته، پدر و مادرش خفته در خاک هستند.
مراسم تشییع شهیدان تازه تفحص شده اصفهان
روز یکشنبه همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)
در گلستان شهدای اصفهان خاکسپاری خواهند شد.
#فاطمیه
🏴 @fotros_dokhtarane
🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
شنبه 99/10/27 از ساعت 5:30 صبح بعد از نماز صبح تا ساعت 7 صبح با تشیع پیکر شهید تازه تفحص شده شهید
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با رایحه یاس و جنان برگشته
خاکیست ولی از آسمان برگشته
می خواسته مثل مادر خود باشد
در #فاطمیه که بی نشان برگشته
****
با نفحه و عود آمده مهمانی
با نور و شهود آمده مهمانی
در فاطمیه ز کوچه های جبهه
یک #یاس_کبود آمده مهمانی
#شهید_مهدی_شکیبایی
در کنار شهید17 ساله تازه تفحص شده،
شهید #مهدی_شکیبایی
به یاد دختران فطرس هستیم.
🌟@fotros_dokhtarane
#مهارتهای_مهرورزی ۲
برای محبـ💞ـت کردن
هیچ وقت طرف مقابل رو ملاک قرار ندین!
اگه به دیدن کسی رفتی
که احتـیاجی بهش نداشتی
اسمت،بین زائرین خدا ثبت میشه!
وخـ✨ـدا هم عجیب مهمان نوازه.
❤️ @fotros_dokhtarane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیمه ای برای مادر سادات،
محبوبه خدا برپاست
#پخش_زنده
یکشنبه ⏰ ۱۶:۰۰
👇👇
در کانال روبیکا، دخترونه فطرس
rubika.ir/fotros_dokhtarane
🏴@fotros_dokhtarane 🏴
🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب 😍رویای نیمه شب #قسمت_چهل_سه صبح به کندی از پله ها پایین رفتم . پدر بزرگ در حیاط
#رویای_نیمه_شب
😍رویای نیمه شب😍
#قسمت_چهل_چهار
ایستادم.سرم گیج رفت .
_اگر این طور است به دارالحکومه نمی روم .
مرا سرجایم نشاند و خودش برخاست .
_زود تصمیم نگیر . فکرش را که می کنم میبینم این طوری بد هم نیست . به نفع توست که قنواء را به ریحانه ترجیح دهی . مرجان صغیر ناصبی است ؛با شیعیان دشمنی می کند ، اما وصلت با او افتخار بزرگی است . اگر پایت به دارالحکومه باز شود ، خیلی زود ریحانه را فراموش می کنی . یعنی در واقع چاره دیگری نداری .
سرم را میان دست ها گرفتم .
_نه پدربزرگ ،نه.
_آرام باش پسرم !
_شما از ثروتمندان این شهرید. به فکر آینده ام هستید ، ولی نمی توانید چیزی را که می خواهم به من بدهید .
پایان قسمت چهل و چهار 🌹🌷
@fotros_dokhtarane