.
تو ابا المهدیِ زهرایی و دوم حسنی💛
مجتبایِ دگر فاطمه،آقاااااااای منی💛
🖋روزگار عجیبی بود. محافظت و مراقبت شدید، شرایط امام حسن عسکری (ع) و شیعیانش را دشوار کرده بود. دلیلش روشن بود، خبر قیام فرزندی از خاندان امام حسن به گوش خلیفه و سربازانش هم رسیده بود. شرایطی که اجازه نمی داد شیعیان حضرت، حتی یک ملاقات کوتاه با مولایشان داشته باشند.
روزی قرار شد امام تحت محافظت سربازان خلیفه، وارد دارالخلافه شود.
خبر به گوش پیروان ایشان رسید. تعداد فراوانی از شیعیان نزدیک دارالخلافه مجتمع شدند. شادمان و مشتاق در #انتظار به سر می بردند که پیک امام حسن عسکری (ع) دست نوشته ای از ایشان آورد:
« هیچ کس به من "سلام" و حتی "اشاره" نکند، زیرا در "امان" نیستید»
.
بر مبنای روایتی از الخرائج و الجرائح قطب الدین راوندی
.
#ولادت
#اباالمهدی
#بشارت_منجی
#هشتم_ربیع_الثانی
#اللّٰهم_عَجِّل_لولیک_الفَرَج
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ریحانه_مهرپویا
#خط_مقدم
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
برشی از کتاب " نیمه پنهان ماه"🌙 به روایت جاده غابر همسر شهید مصطفی چمران:
«تو دیوانه شده ای😡! این مرد بیست0️⃣2️⃣ سال از تو بزرگ تر است ایرانی🇮🇷 است، همه اش توی جنگ☄🔥⚔🏹🛡 است، پول ندارد💵، همرنگ ما نیست، حتی شناسنامه ندارد!😲»
غاده سرش را گرفت بین دستهایش👐 و چشم هایش👀 را بست. چرا ناگهان همه این قدر شبیه هم شده و با ازدواج او و مصطفی مخالف بودند🥺🥺؟ انگار آن حرفها متن یک نمایش نامه بود که همه حفظ بودند جز او: مادرش👩، پدرش🧔، فامیل👴👵🧓، حتی دوستانش👩🦳👩🦱👩🦰. کاش او در یک خانواده معمولی به دنیا آمده بود، کاش او از خودش ماشین🚘 نداشت! کاش پدر او به جای تجارت بین آفریقا و ژاپن معلمی 👨🏫میکرد، کارگری می کرد👷♂️، آن وقت همه چیز طور دیگری میشد... می دانست، می دانست وضع مصطفی هم بهتر از او نیست😔😔. بچه هایی که با مصطفی هستند او را دوست ندارند❌، قبولش نمی کنند❌.. آه خدایا! سخت ترین چیز همین است. کاش مادربزرگ👵 اینجا بود. اگر او بود غاده غمی نداشت😃. مادر بزرگ به حرفش گوش می داد، دردش را میفهمید. او غاده را زیر بال و پرش میگرفت🤗و دعاهای زیادی🤲🤲 به او یاد میداد او الان اگر مصطفی را می دید👀 که چطور زیارت عاشورا و صحیفه سجادیه را میخواند، در ازدواج آنها تردید نمی کرد. بیش از همه عشق مصطفی به ولایت❤❤ بود که او را جذب کرده بود. وقتی مصطفی آمد انگار سلمان آمد. او میتوانست دست غاده را بگیرد 🤝و او را از ظلمات روزمرگی بیرون بکشد🤩🤩.
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
💫 #کلید_سعادت 💫
#سوره_انعام
ثواب قرائت این بخش هدیه به شهید بزرگوار:
🌹 #شهید_جواد_الله_کرم
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
.
نمیدانم چرا انقدر با من مهربانی تو🥰
نمیدانم کنارت میزبانم یاکه مهمانم😃
#امام_رضا_جان💗
#دلتنگ_مشهد💔
#سید_حمیدرضا_برقعی🖋
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
💫 #کلید_سعادت 💫
#سوره_انعام
ثواب قرائت این بخش هدیه به شهید بزرگوار:
🌹 #شهید_حمید_سیاهکالی
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
.
با شور شهر فاصله دارم کنارتو🥺
احساس وصل می کند آدم کنارتو😭
وفات خواهر امام رضا جان حضرت معصومه سلام الله علیها رو خدمتتون تسلیت میگم🖤🖤
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
برش دیگری از کتاب" نیمه پنهان ماه"🌙 به روایت غاده جابر همسر شهید مصطفی چمران:
چه کار کردید که غاده شما را ندید🙄
دو ماه2️⃣ از ازدواج 💑غاده و مصطفی می گذشت که دوستِ غاده👩💼 مسئله را پیش کشید: «غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد🤔. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می گرفتی😖، این بلند است❌، این کوتاه است❌... مثل اینکه می خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد😌. حالا من متعجبم😳 چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟🧐🧐»
غاده یادش بود چطور با تعجب دوستش را نگاه کرد👀، حتی دل خور شد 😔و بحث کرد که «مصطفی کچل نیست❌، تو اشتباه می کنی🤐.» دوستش فکر می کرد غاده دیوانه شده🤪 که تا حالا این را نفهمیده.
آن روز همین که رسید خانه در🚪 را باز کرد و چشمش👀 افتاد به مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن😆😆. مصطفی پرسید: چرا می خندی؟🤨 و غاده چشم هایش از خنده به اشک😭 نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو کچلی؟ 😲من نمی دانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن 😆😆و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی می گفت: «شما چه کار کردید که غاده شما را ندید؟»😃😃😃
💫 #کلید_سعادت 💫
#سوره_انعام
ثواب قرائت این بخش هدیه به شهید بزرگوار:
🌹 #شهید_نوید_صفری
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷