eitaa logo
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
588 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
70 فایل
بسم‌رب‌‌الشهدا🌱 ‍ ‍‍ گروه‌ پژوهشی فرهنگی‌ خط‌ مقدم ‍ ‍ شهید‌آوینی؛ ای‌شهید‌!ای‌آنکه‌بر‌کرانه‌ی‌ازلی‌و‌ابدی‌وجود‌برنشسته‌ ای‌،دستی‌برار،و‌ما‌قبرستان‌نشینان‌‌عادات‌سخیف‌را‌نیز؛از‌این‌منجلاب‌بیرون‌کش!🌷 ارتباط‌ با‌ ادمین‌کانال👇🏻 @ghayeb_313 @aslani70
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴۳ از مصحف شریف🌱 💠 سوره مبارکه بقره ✅ ثواب تلاوت امروز به نیابت از بزرگوار عباس دانشگر ✨ هدیه به امام زمان (عج) 💚 ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
سیدمصطفی شب کور بود. با اینکه عینک می زد اما چشمانش شبها خوب نمی دید.این را درست شب عملیات والفجر ۸ زمانی که لباسهای غواصی را پوشیدند تا مهیای عبور از اروند شوند به دوستانش گفت: "بچه ها حواستون به من باشه من شبها چشام نمی بینه." "سید الان باید بگی؟!" همه از پشتکار و روحیه سیدمصطفی باخبر بودند.مسئول دسته بود و باید جزو اولین نفرات وارد اروند می شد.شب قبل از عملیات بود که به مجید صمیمیترین رفیقش گفت: _ دیشب خواب دیدم عروسیمه و همه شادی میکردن و من به حجله رفتم. مجید چشمانش گرد شد: _سید منم دیشب همین خواب را دیدم.فقط تا اومدم برم تو حجله از خواب پریدم. بعد هم زد به خنده و شوخی: سید بوی الرحمان میدی. سید مصطفی خنده کنان یک بیست تومانی مچاله از جیبش در آورد و دور سر خودش و مجید چرخاند و گفت: اینم صدقه که بخیر بگذره. سید مصطفی می توانست بهانه بتراشد، می توانست نرود.اصلا عذرش هم موجه بود.اما مگر می شد؟ از چند ماه قبل به عشق رفتن به عملیات تمرینات سخت و نفس گیر غواصی را در آبهای سرد دز و گل آلود کارون پشت سر گذاشته بود و حالا به واسطه احساس مسئولیتی که داشت این مساله را تا شب عملیات بروز نداد. همان شب وقتی با سختی و دشواری بسیار در تاریکی شب از رودخانه وحشی و گل آلود اروند عبور کردند؛ تیری مستقیم آمد و از عینکش عبور کرد و نشست روی یکی از چشمانش و همان شب به حجله آسمانی که ملائک برایش مهیا کرده بودند پرواز کرد. پ ن: سید مصطفی نفر دوم از سمت راست است. ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
°•╼﷽╾•° 📖 کتاب 🔷 قسمت ۱۰۵ ❇️عصر روز یکشنبه شانزدهم آذر ۱۳۵۹ بود سید مجتبی همه بچه‌ها را در سالن هتل جمع کرد تقریباً ۲۵۰ نفر بودیم، ابتدا آیاتی از سوره فتح را خواند، 💢سپس درباره عملیات جدید صحبت کرد: برادرها امشب با یاری خدا برای آزادسازی دشت و روستاهای اشغال شده در شمال شرق آبادان حرکت می‌کنیم، استعداد نیروی ما نزدیک به یک گردان است اما دشمن چند برابر ما نیرو و تجهیزات مستقر کرده ولی رزمندگان ما ثابت کرده‌اند که قدرت ایمان بر همه سلاح‌های دشمن برتری دارد. ❇️ بعد ادامه داد دفتر فرماندهی کل قوا (بنی صدر) اعلام کرده صبح فردا نیروهای ارتش را برای استقرار در منطقه جانشین ما خواهند کرد توپخانه ارتش هم پشتیبانی ما را انجام خواهد داد. 💢 بعد درباره حفر کانال صحبت کرد و گفت دوستان عزیز ما، در طی این مدت کانالی را به طول ۳۰۰ متر تا نزدیک خطوط دشمن حفر کرده‌اند همه از این کانال عبور می‌کنیم دقت کنید تا به خاکریز و سنگرهای دشمن نرسیدیم کسی تیراندازی نکند باید در سکوت کامل به دشمن نزدیک شویم. 📍ادامه دارد... ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
خدایا! چه کسی بهتر از تو می‌شنود؟ چه کسی بهتر از تو می‌بیند؟ خدایا اگر تو ما انسان‌ها را نمی‌شنیدی و نمی‌دیدی چه بیچاره بودیم. اگر تو ما را نمی‌خواستی کدام خواستنی به درد ما می‌خورد؟ ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
audio1000008916(2).mp3
5.11M
🎧کتاب صوتی " گلستان یازدهم" ‼️خاطرات زهرا پناهی روا همسر سردار شهید علی چیت سازیان 🖋نویسنده: بهناز ضرابی زاده 📖قسمت: ۳۶ ─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
۴۴ از مصحف شریف🌱 💠 سوره مبارکه بقره ✅ ثواب تلاوت امروز به نیابت از بزرگوار محمد حسین مومنی ✨ هدیه به امام زمان (عج) 💚 ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
همه اهل محل آمده بودند. نگاه ها خیره مانده بود به تابوتی که وسط بود و به دو دست بیرون از آن. حالت معنوی و روحانی عجیبی بین جمعیت ایجاد شده بود. یدالله برگشته بود با لباس غواصی بر تن و با پیکری بدون سر. قد بلندی داشت و بیست ساله بود. دو برادرش قبل از او شهید شده بودند.دو سه هفته آخر مانده به عملیات همرزمانش می دیدند که مدام در حال نوشتن مطالبی است.یک روز دل به دریا زدند و پرسیدند: _یدالله چی داری مینویسی؟ چند وقته هی این برگه ها را ولو میکنی و هی مینویسی و بهش اضافه میکنی؟ _ وصیت نامه ام را می نویسم. _یدالله ول کن این حرفا را.مگه تو آرزو نداری؟باید دوماد بشی. خودمون میاییم برات عروسی می گیریم. _عروسی من را جای دیگه ای می گیرن! یدالله وصیت نامه می نوشت.همان وصیت نامه ای که در آن نوشته بود: دستهایم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند من چیزی از دنیا با خودم نبردم! جنازه اش بی سر برگشت و دستهایش را بیرون از تابوت گذاشتند تا همه بدانند یدالله و یدالله ها چیزی از مال دنیا با خود نبردند و گذاشتند و گذشتند. ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببينيد | خاطره رهبر انقلاب از دوران تبعيد در ايرانشهر و برگزاری هفته وحدت 🔍 پیشنهاد مطالعه موضوع در بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای 💻 Farsi.Khamenei.ir ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝