🔺 #بعد_از_عاشورا_چه_شد ؟
💠 #قسمت_دوازدهم
⚫️ #محرم_الحرام
#امام_زینالعابدین(ع) در مدت اقامت خویش در کوفه، دو بار سخن گفت، بار نخست هنگامی بود که جارچیان حکومت، مردم را برای تماشای اسیران، فراخوانده بودند. این در حالی بود که برای اسرا در کنار شهر کوفه، خیمه زده بودند. علیبنالحسین(ع) از خیمه بیرون آمد و با اشاره از مردم خواست تا آرام شوند. امام(ع) سخنش را با ستایش پروردگار آغاز کرد و بر پیامبر(ص) درود فرستاد و سپس چنین فرمود: "ای مردم! آن که مرا میشناسد که میشناسد و آن که مرا نمیشناسد، من علی فرزند حسین(ع) هستم. همان که در کنار نهر فرات سر مقدسش را از بدن جدا کردند، بیآنکه جرمی داشته باشد. من فرزند آن آقایی هستم که حریم او هتک شد. آرامش او ربوده شد و مالش به غارت رفت و خاندانش به اسارت رفت."
قبل از این که سخنان حضرت به پایان برسد، کوفیان ابراز هم دردی کردند و یک صدا فریاد برآوردند: ای فرزند رسول خدا (ص)!
ما گوش به فرمان شما و به تو وفاداریم، از این پس مطیع فرامین تو هستیم، با هر که فرمان دهی میجنگیم، با هر که دستور دهی صلح میکنیم و ما حق تو و حق خودمان را از ظالمان میگیریم.
امام زینالعابدین(ع) در پاسخ سخنان ندامتآمیز و شعارگونه کوفیان فرمود: "هرگز! به شما اعتماد نخواهم کرد و گول شعارها و حمایتهای سرابگونه شما را نخواهم خورد."
#امام_سجاد(ع) با این سخنان، مهر بیاعتباری و بیوفایی را بر پیشانی آنها زد و آتش حسرت را در جان کوفیان شعلهور کرد و با این سخنان بر ندامت آنها افزود: " اگر حسین(ع) کشته شد، چندان شگفت نیست، چرا که پدرش با همه آن ارزشها و کرامتهای برتر نیز قبل از او به شهادت رسید.
ای کوفیان! با آن چه نسبت به حسین(ع) روا داشتند، شادمان نباشید. آن چه گذشت واقعهای بزرگ بود! جانم فدای او باد که در کنار شط فرات، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزای کسانی است که او را به شهادت رساندند."
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 #بعد_از_عاشورا_چه_شد ؟
💠 #قسمت_هفدهم
⚫️ #محرم_الحرام
امام سجاد(ع) در مجلس یزید
یزید بن معاویه لعنتالله علیه که از پیروزی سرمست و خود را فاتح نهضت کربلا میدانست، دستور برپایی مجلسی را داد تا با تشریفات خاصی اسیران اهلبیت(ع) را وارد کنند تا آنها را تحقیر کند. ماموران دربار موظف شدند علیبنالحسین(ع) را که بزرگ اسرا بود، با زنجیر ببندند و وارد مجلس یزید کنند.
مراسم اجرا شد. کاروان اسیران، وارد مجلس یزید شدند. غبار غم و اندوه و درد بر چهره اسرا نشسته، لبخند غرور و شادی بر چهره یزید و اطرافیانش نمایان بود. #امام_زینالعابدین(ع) سکوت را جایز ندانست. همین که چشم مبارکش به چهره خبیث یزید افتاد، فرمود:
"ای یزید تو را به خدا سوگند، اگر رسول خدا(ص) ما را بر این حال مشاهده کند، با تو چه خواهد کرد؟"
مردم شام که یزید را خلیفه رسولالله(ص) میدانستند و برای پیامبر(ص) احترام قائل بودند، با این فرمایش امام (ع) از خود میپرسند: مگر میان اسیران با پیامبر نسبتی هست؟
سخنان امام سجاد(ع) چنان ضربهای بر ارکان حکومت یزید وارد کرد که سبب رسوایی او شد و او دستور داد غل و زنجیر از دست و پا و گردن امام زینالعابدین (ع) باز کنند.
یزید انتظار داشت که امام سجاد(ع) در برابر اهانتها و کردار زشت او سکوت کند، ولی حضرت پیش رفت و در برابر یزید ایستاد و فرمود: "طمع نداشته باشید که ما را خوار کنید و ما شما را گرامی بداریم. شما ما را اذیت کنید و ما از اذیت شما دست برداریم. خدا میداند ما شما را دوست نداریم و اگر شما ما را دوست ندارید، سرزنشتان نمیکنیم."
یزید که به بنبست رسیده بود، گفت: راست گفتی لیکن پدر و جد تو خواستند امیر باشند. سپاس خدا را که آنان را کشت و خونشان را ریخت. سپس سخن قبلی خود را تکرار کرد که: علی، پدرت، خویشاوندی را رعایت نکرد و حق مرا نادیده گرفت و در سلطنت من با من به نزاع برخاست و خدا چنان کرد که دیدی.
علی بن الحسین (ع) فرمود: "ای پسر معاویه و هند و صخرا! پیش از این که به دنیا بیایی پیغمبری و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است. روز بدر، احد و احزاب، پرچم رسول الله(ص) در دست پدر من بود و پدر و جد تو پرچم کفار را در دست داشتند. سپس فرمود: ای یزید! اگر میدانستی چه کردهای و بر سر پدر و برادر و عموزادهها و خاندان من چه آوردهای به کوهها میگریختی و بر ریگها میخفتی و بانگ و فریاد بر میداشتی."
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷