eitaa logo
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
598 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
67 فایل
بسم‌رب‌‌الشهدا🌱 ‍ ‍‍ گروه‌ پژوهشی فرهنگی‌ خط‌ مقدم ‍ ‍ شهید‌آوینی؛ ای‌شهید‌!ای‌آنکه‌بر‌کرانه‌ی‌ازلی‌و‌ابدی‌وجود‌برنشسته‌ ای‌،دستی‌برار،و‌ما‌قبرستان‌نشینان‌‌عادات‌سخیف‌را‌نیز؛از‌این‌منجلاب‌بیرون‌کش!🌷 ارتباط‌ با‌ ادمین‌کانال👇🏻 @geniuspro7 @aslani70
مشاهده در ایتا
دانلود
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸 #محسن_عباسی_ولدی #سری_کتاب_های_تا_ساحل_آرامش #جلد_اول_فانوس_دانایی #بخش_بیست_و_نه_ام
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸 🌺داستان صبر برای خدا🌺 چندین بار خدمت آقای قاضی عرض کردم که اذیت های قولی و روحی؛ اُم الزوجه به من به حد نهایت رسیده است، و من حقاً دیگر تاب و صبر و شکیبایی بر آن را ندارم 😔و از شما میخواهم اجازه دهید زنم را طلاق💔 دهم. مرحوم قاضی فرمودند: از این جریانات گذشته؛ تو زنت را دوست ❣داری؟ عرض کردم آری. فرمودند: آیا زنت هم تو را دوست ❣دارد؟ عرض کردم آری. فرمودند ابداً راه طلاق 💔نداری. برو صبر پیشه کن تربیت تو به دست مادرزنت میباشد. باید تحمل کنی. من هم از دستورات مرحوم آقای قاضی ابدا تخطی و تجاوز نمیکردم✅ و آنچه این مادرزن بر مصائب ما می افزود، تحمل میکردم. تا اینکه یک شب تابستانی☀️خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم داخل اتاق بودم که مادرزنم تا فهمید من آمده ام شروع کرد به ناسزا گفتن و همینطور با این کلمات مرا 🗣مخاطب قرار دادن من هم یک سره رفتم🚶‍♂ پشت بام تا در آنجا بیفتم ولی این زن صدای خود را بلند 📣کرد به طوری که نه تنها من بلکه همسایگان هم می شنیدند👂 و به من سب و شتم و ناسزا 😡گفت. گفت تا حوصله ام تمام شد ولی بدون این که به او پرخاش😞 کنم و یا یک کلمه جواب🤭 بدهم . از خانه بیرون رفتم و سر به بیابان نهادم 🏃‍♂بدون هدف و مقصود همینطور که داشتم میرفتم در این حال ناگهان دیدم من دوتا شدم.❗️ یکی سید هاشمی است که مادرزن به او تعدی میکرده و سب و شتم 💥می گفته و یکی من هستم که بسیار عالی 🌹و مجرد و محیط میباشم و ابداً فحشهای او به من نرسیده و اصلاً به این سید هاشم فحش نمی داده و مرا سب و شتم🔥 نمی نمود. در این حال برایم منکشف شد که این حال بسیار خوب سرورآفرین و شادی زا فقط در اثر تحمل ⭐️ آن ناسزاها و فحشهایی است که وی به من داده است. و اطاعت از فرمان استاد قاضی برای من فتح باب🚪 نموده است و اگر من اطاعت نکرده تحمل اذیتهای مادرزن نمی توانم تا ابد همان سیدهاشم محزون و غمگین😔 و پریشان و ضعیف و محدود بودم. الحمدلله که الان این سیدهاشم هستم و در مکانی رفیع و مقامی بس ارجمند و گرامی 🦋هستم که گردوخاک تمام غصه های عالم بر من نمی نشیند. فوراً از آنجا به خانه بازگشتم و به دست و پای مادرزنم افتادم و می بوسیدم♥️ و می گفتم مبادا تو خیال🌈 کنی من الان از آن گفتارت ناراحتم از این پس هر چه می خواهی✨ به من بگو که آنها برای من فایده 💫دارد. 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷