eitaa logo
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
584 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
79 فایل
بسم‌رب‌‌الشهدا🌱 ‍ ‍‍ گروه‌ پژوهشی فرهنگی‌ خط‌ مقدم ‍ ‍ شهید‌آوینی؛ ای‌شهید‌!ای‌آنکه‌بر‌کرانه‌ی‌ازلی‌و‌ابدی‌وجود‌برنشسته‌ ای‌،دستی‌برار،و‌ما‌قبرستان‌نشینان‌‌عادات‌سخیف‌را‌نیز؛از‌این‌منجلاب‌بیرون‌کش!🌷 ارتباط‌ با‌ ادمین‌کانال👇🏻 @ghayeb_313 @aslani70
مشاهده در ایتا
دانلود
و کربلا همیشه ما را میخواند و اهلُ الله را از اغیار جدا میکند ... شهید آوینی. شهید 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
سالیان پیش سردار «حمید حسام» دست به قلم برد و نوشتن از این شخصیت را آغاز کرد، نیت خوب حسام بود و نیت خوب سلگی که کتاب آب هرگز نمی‌میرد با روایتگری شهید سلگی و قلم حسام شکل گرفت و پر مخاطب شد و جای خود را در دل اهل کتاب خصوصا رهبر معظم انقلاب اسلامی باز کرد. داستان کتاب آب هرگز نمی میرد فقط به چاپ ختم نشد بلکه مورد نظر و توجه رهبر معظم انقلاب اسلامی قرار گرفت و بر این مجلد قلم تقریظ زدند و گفتند: سلام بر یاران حسین (ع) و سلام بر لشکر انصارالحسین همدان و سلام بر شهیدان، دلاوران، فدائیان، شیران روز و عابدان شب و سلام بر شهید زنده میرزامحمد سُلگی و بر همسر با ایمان و صبور او؛ و سلام بر حمید حسام که دردانه‌هایی چون سُلگی و خوش‌لفظ را به ما شناساند. ساعت‌های خوش و باصفایی را با این کتاب گذراندم و بارها با دریغ و حسرت گفتم: درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم / لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران / که ره چون میتوانم یافتن سوی درون من هم... 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
حاج میرزا محمد سلگی جانباز دفاع مقدس متولد سال ۱۳۳۴ در روستای هادی آباد بخش فیروزان نهاوند به دنیا آمده و از اولین روزهای جنگ در ۲۲ سالگی در جبهه ها حضور داشت و فرمانده گردان حضرت ابوالفضل (ع) و رئیس ستاد لشگر سپاه انصارالحسین (ع) بود هشت سال برای وطن جنگید و به درجه جانبازی نائل شد و در نهایت در ۱۶ فررودین ۹۹ به یارانش پیوست و به شهادت رسید. 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
کتاب "آب هرگز نمی میرد" روایت شهیدی است که از ابتدای دوران دفاع مقدس حضور فعالانه ای داشت. وی از ابتدای سال 62 فرمانده گردان 152 حضرت ابوالفضل (ع) لشکر 32 انصارالحسین (ع) بود که در این گردان تا بعد از عملیات کربلای 5 در سال 65 حضور داشت و به تعبیر سردار حسین همدانی نقش او در عملیات مرصاد مغفول ماند.شهید حاج میرزا محمد سلگی راوی کتاب آب هرگز نمی میرد متولد نخستین روز فروردین ماه سال 1335 از روستای هادی آباد در فاصله 25 کیلومتری شهرستان نهاوند است که سومین فرزند خانواده شیخ علی محمد سلگی است. 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
اولین زن شهید مقاومت خرمشهر او، الگوی همه ما بود برای داشتن یک دختر، خیلی دعا و ثنا کردم. خدا به من دو تا پسر داده بود؛ ولی از این که دختر نداشتم، غصه می خوردم. به حضرت فاطمه زهرا (س) توسل کردم. عاقبت هم خدا بعد از دو پسر، «شهناز» را به ما عطا کرد. اولین نفری هم که از خانواده ما شهید شد، شهناز بود. او رفت و راه شهادت را برای دو برادر خویش، حسین و ناصر هم باز کرد. شهناز برای من، هم دختر بود و هم مادر. آخر من در کودکی، مادرم را از دست داده بودم و او همه چیز خانواده ما بود. او بیش تر از سن خود، نسبت به مسائل اطرافش آگاهی داشت. بهتر از دیگران می فهمید. از زمان خودش جلوتر بود. اصلاً در بزرگ کردن او، اذیت نشدم. من خدا را شکر می کنم که بچه هایم با مریضی و کسالت یا تصادف از دنیا نرفتند. و خدا بر ما منت گذاشت و بهترین مرگ؛ یعنی شهادت را نصیبشان کرد. انشاء ا... که در آن دنیا مرا هم شفاعت کنند. 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
از شیراز، کامیونی برای جبهه خرمشهر بار آورده بود و می‌خواست آنها را در مدرسه‌ای خالی کند. دخترها منتظر آمدن مردها نشدند و خودشان دست به کار می‌شوند تا بار کامیون را خالی کنند. زمانی که مشغول کار بودند که دیدند سر فلکه گلفروشی، عراقی‌ها یکی از خانه‌ها را با خمپاره زدند. شهناز حاجی شاه و دوستانش به طرف خانه دویدند تا اگر کسی آنجا هست، او را بیرون بیاورند. همان زمان خمپاره‌ دیگری به زمین ‌خورد و منفجر ‌شد. ترکش مستقیماً به قلب شهناز اصابت و او را همان جا شهید کرد. نحوه به خاک سپردن شهناز داستان تلخی دارد؛ شهناز در گلزار شهدای خرمشهر به خاک سپرده شد اما آنقدر شهر ناامن بود که فقط ۵ نفر در تشییع او حضور داشتند و بی‌آن‌که پدرش حضور داشته باشد توسط مادر و برادرهایش به خاک سپرده شد. برادرها با دست روی یک سنگ نام شهنار را کندند و بعدها با همین نشانه‌ها بود که خانواده توانستند مزار او را پیدا کنند. 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
کتاب افلاکیان زمین ١٢ : شهناز حاجی شاه یک خواهر خوب شهناز برای من، یک خواهر نبود. یک الگوی رفتاری بود. با آن که بچه بزرگ خانواده نبود؛ اما تقریباً همه خواهران و برادران، از او الگو می گرفتند و در همه امور با او مشورت می کردند. به محیط خانه، گرما و صمیمیت می بخشید و قلب های اهل خانه را به هم نزدیک می کرد. با آن که محیط خانه ما شلوغ بود. پنج برادر و سه خواهر بودیم؛ اما با این وجود، هیچ وقت اختلاف جدی بین ما به وجود نمی آمد. این آرامش و نزدیکی و محبت بین اعضای خانه، حاصل تدبیر و مدیریت شهناز بود.... 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
از شما نوشتن سخت است و حتی تفکر درباره آن همه علوم، فضایل و کمالاتی که از آن برخوردار بودید سختتر... شاید آنچه شما از استادتان علامه طباطبایی(ره) نقل کردید برای دنیا و آخرت ما کافی باشد. * آنجا که فرمودید: علامه طباطبایی لفظ « ابد» را بسیار بر زبان می آورد و در مجالس خویش این جمله کوتاه، سنگین و وزین را به ما القا میفرمود که: «ما ابد در پیش داریم، هستیم که هستیم.» «إنما تَنتَقِلون من دار الی دار» انسان از بین رفتنی نیست، باقی و برقرار است، منتها به یک معنی لباس عوض می کند و به یک معنی، جا عوض می کند..... * و برای ما که این روزها در غم فقدان شما می سوزیم همین بس است که بدانیم با مرگ تمام نمی شویم بلکه از منزلی به منزل دیگر منتقل می شویم... و پسندیده تر آن است که به جای ترس از مرگ، بکوشیم در منزل دنیا، درست زندگی کنیم، از خودمان جز خیر و نیکی به یادگار نگذاریم و سبکبال، آماده سفر به منزل بعدی شویم. 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷