eitaa logo
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
576 دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
83 فایل
بسم‌رب‌‌الشهدا🌱 ‍ ‍‍ گروه‌ پژوهشی فرهنگی‌ خط‌ مقدم🌷 یک گروه جهادی و مردمی است که توسط خانم های تحصیلکرده و دغدغه مند اداره می شود ، مستند بودن محتوا ها و جلوگیری از تحریف اصل اساسی در این گروه است ارتباط‌ با‌ مدیر کانال👇🏻 @komeyl5484 @aslani70
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید ابراهیم‌ همّت: سختی ها را تحمـل کنید، این انقلاب با نهایت اقتـدار و توان به امام زمان (ارواحنافداه) اتصال پیدا می کند.. 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
نزدیک انقلاب متحول شد و به انقلاب پیوست. پس از انقلاب نیز کمک شایانی به انقلاب کرد. در درگیری‌های برارعزیز و سقز در استان کردستان، درگیری‌های لاهیجان، خوزستان با گروه خلق عرب، قصرشیرین فرماندهی دسته (ارتش) و گروهان‌های داوطلب مردمی را بر دوش داشت.در جنگ فرمانده گروهان دستهٔ پیشرو از گروهان فداییان اسلام را به دوش داشت. در عملیات پاک‌سازی جادهٔ آبادان-ماهشهر گلولهٔ تیربار تانک به سینه‌اش خورد و کشته شد. . وی پیش از انقلاب به جاهل مابی و لات گری معروف بود. در چند مسابقهٔ کشوری کشتی مقام آورد. پیش از انقلاب حتی ساواک از او و چند لات دیگر خواسته‌بود در سرکوب مردم شرکت کنند. اما پس از انقلاب تغییر رویه داد و در جنگ درگذشت. از وی بعنوان «حرّ انقلاب» (اشاره به حر ریاحی از یاران حسین بن علی) نام می‌برند. 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
نسرین ساکت شد. همه به او خیره شدند از ابتدای جلسه فقط همین چند کلام را گفته بود و دوباره در خودش فرو رفته بود. حالتهای نسرین خیلی عجیب بود. حتی صبر نکرد نماز را به جماعت بخواند، گفت: شاید شهید شدم. معلوم نیست تا یک ساعت دیگه چی بشه؟ فاطمه پرسید: نسرین امشب چت شده؟ نسرین گفت: چیزی نیست تبم قطع شده، فقط شاید بخوام بهتون حلوا بدم! فاطمه گفت: پاشید بریم اینجا هوا خیلی سرده اگر بمونیم حلوای همه مون رو باید خیر کنند. یخ زدیم پاشید بریم. ساده ده شب بود. مراسم دعای توسل تمام شده بود موقعی که می خواستند سوار ماشین شوند صدای تک تیرهایی بگوش می رسید، نزدیک ماشین نسرین گفت: بچه ها شهادتینتون را بگید دلم شور می زنه. فاطمه سوار ماشین شد و گفت: توی تب می سوزی، انگار توی کوره هستی. دلشورت هم بخاطر همینه. ما که تب نداریم شهادتین را نمی گیم، فقط تو بگو نسرین جان. خنده روی لبها یخ زد همگی سوار ماشین شده بودند. نسرین کنار در نشسته بود و شهادتین را می گفت: که تیری شلیک شد. تیر درست به سرش اصابت کرد. همانجا که آرزو داشت و همانطور که استادش «مطهری» به شهادت رسیده بودند، شهید شد. و در همان مسجد اباذر که مجلس ساده عروسی اش را برگزار کرده بودند، مجلس ختم برگزار شد. نسرین شهید شده بود. منبع: کتاب راز یاسهای کبود 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
(مسجد اباذر) او در اتاق تنها نشسته بود و خواهرش به آشپزخانه رفت و مشغول شد. طوری به در و دیوار اتاق نگاه می کرد که انگار برای خداحافظی از آنها آمده است. چشمش روی دیوار اتاقها خیره ماند. از پیشانی عکس استاد مطهری که در قاب روی دیوار، نگاهش می کرد. قطره های خون می چکید. خوابی که چند شب قبل دیده بود، یادش آمد. از یک راه مه گرفته که کوههایش از آسمان هم گذشتهبود، رد می شد. ابرها جلوی چشم بودند. خورشید کمی دورتر در حرکت بود. آسمان پائین آمده بود. از راهی رد می شد و کتابی در دستش بود، حالا می بیند که عکس روی دیوار هم کتاب دارد. در خواب، گرگ زوزه می کشید، صدا نزدیکتر شد. گرگ حمله کرد. او فرار کرد، پایش به سنگی خورد، اما رویزمین نیفتاد. روی کوهی بلند که از آسمان هم گذشته بود، افتاد، سرش درد گرفت. از سرش خون آمد. مادر گفته بود: خون خواب را باطل می کند. خیر است انشاءالله. به عکس روی دیوار خیره شد. یادش نمی آمد. سرش درد گرفته بود، به سنگی خورده بود، یا پنجه گرگی آزرده اش کرده بود؟ * خواهر با سینی چای وارد می شود. او همچنان به عکس خیره شده و با اشاره گفت:«من هم همین جای سرم تیر می خورد، انشاءالله.» خواهر به چشمهای او نگاه می کند، حتی نمی گوید:«این حرفها چیه؟ خدا نکند، انشاءالله باشی و مثل صاحب عکس خدمت کنی. انشاءالله بمونی و بچه هایی مثل او تربیت کنی...» خواهر فقط می گوید:«نسرین جان دیگه چند وقت گذشته. ظاهراً از خر شیطون پائین اومدی و دست به کار شدی ها.» نفهمید خواهر چه می گوید... 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
اولین زن شهید مقاومت خرمشهر او، الگوی همه ما بود برای داشتن یک دختر، خیلی دعا و ثنا کردم. خدا به من دو تا پسر داده بود؛ ولی از این که دختر نداشتم، غصه می خوردم. به حضرت فاطمه زهرا (س) توسل کردم. عاقبت هم خدا بعد از دو پسر، «شهناز» را به ما عطا کرد. اولین نفری هم که از خانواده ما شهید شد، شهناز بود. او رفت و راه شهادت را برای دو برادر خویش، حسین و ناصر هم باز کرد. شهناز برای من، هم دختر بود و هم مادر. آخر من در کودکی، مادرم را از دست داده بودم و او همه چیز خانواده ما بود. او بیش تر از سن خود، نسبت به مسائل اطرافش آگاهی داشت. بهتر از دیگران می فهمید. از زمان خودش جلوتر بود. اصلاً در بزرگ کردن او، اذیت نشدم. من خدا را شکر می کنم که بچه هایم با مریضی و کسالت یا تصادف از دنیا نرفتند. و خدا بر ما منت گذاشت و بهترین مرگ؛ یعنی شهادت را نصیبشان کرد. انشاء ا... که در آن دنیا مرا هم شفاعت کنند. 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
از شیراز، کامیونی برای جبهه خرمشهر بار آورده بود و می‌خواست آنها را در مدرسه‌ای خالی کند. دخترها منتظر آمدن مردها نشدند و خودشان دست به کار می‌شوند تا بار کامیون را خالی کنند. زمانی که مشغول کار بودند که دیدند سر فلکه گلفروشی، عراقی‌ها یکی از خانه‌ها را با خمپاره زدند. شهناز حاجی شاه و دوستانش به طرف خانه دویدند تا اگر کسی آنجا هست، او را بیرون بیاورند. همان زمان خمپاره‌ دیگری به زمین ‌خورد و منفجر ‌شد. ترکش مستقیماً به قلب شهناز اصابت و او را همان جا شهید کرد. نحوه به خاک سپردن شهناز داستان تلخی دارد؛ شهناز در گلزار شهدای خرمشهر به خاک سپرده شد اما آنقدر شهر ناامن بود که فقط ۵ نفر در تشییع او حضور داشتند و بی‌آن‌که پدرش حضور داشته باشد توسط مادر و برادرهایش به خاک سپرده شد. برادرها با دست روی یک سنگ نام شهنار را کندند و بعدها با همین نشانه‌ها بود که خانواده توانستند مزار او را پیدا کنند. 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
8.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر فرزانه انقلاب:   باید کنار مردم خودش بماند. نمیگویم نکند، درس نخواند، به فلان دانشگاه برتر یا فلان مرکز نرود؛ نه، برود امّا برای مردمش برود، برود برای اینکه برگردد اینجا برای کشورش کار کند، نرود برای اینکه برای او ابزار و مهره بشود. ۱۴۰۱/۷/۲۷ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷💕خط مقدم💕🇮🇷 رسانه پژوهشی دفاع مقدس 🆔️@frontlineIR 🆔️@frontlineIR
1.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انقلابِ نخبه پرور ⭕ رهبر انقلاب در دیدار اخیر نخبگان: من چون از اوّل انقلاب در مجموعه‌ی دانشجویی و دانشگاهی و دانشگاه تهران و دانشگاه‌های دیگر حضور داشتم، با استاد و با دانشجو و مانند اینها دائم نشست و برخاست داشتم، با همه‌ی اعتقاد و با قابلیّت اثبات این را عرض میکنم که با انقلاب اسلامی زمینه برای نخبه‌پروری فراهم شد. ۱۴۰۱/۷/۲۷ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷💕خط مقدم💕🇮🇷 رسانه پژوهشی دفاع مقدس 🆔️@frontlineIR 🆔️@frontlineIR
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما خیال میکنید همت ها و خرازی ها چگونه بودند؟ ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
شهید ابراهیم‌ همّت: سختی ها را تحمـل کنید، این انقلاب با نهایت اقتـدار و توان به امام زمان (ارواحنافداه) اتصال پیدا می کند..
🔴 فرزند شهیده مرضیه حدیدچی دباغ: ✅ شیرین زارع‌پور، راوی صادق قصه‌های ایثار ◀️ حکیمه دباغ، نویسنده کتاب «بانوی چریک» را نویسنده‌ای توانا و راست‌گوی قصه شهدا توصیف کرد و گفت: مشاهده کردیم هنگامی‌که قصد نگارش کتابی در مورد شهدا را دارند، ابتدا بر سر مزار ایشان حاضر می‌شوند. از خود شهدا کسب اجازه کرده، سپس با خانواده‌شان گفتگو می‌کنند. ادامه مطلب👇 https://defamoghaddas.ir/index.php/news/2025-05-20-07-06-04 ─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
🔴 به مناسبت سالروز شهادت سید علی اندرزگو؛ ✅ تحصیل و تدریس دین و دانش در کنار مبارزه ◀️ او در دوران مبارزه، مرتب کتاب می‌خرید. به شعر و به‌ویژه اشعار مذهبی هم علاقه وافری داشت و علاوه بر تبلیغ و تحصیل، به تدریس نیز اهتمام می‌ورزید. برای مثال، به بعضی از دانشجویان در مدرسه چیذر و مساجد واقع در بازار سرشور در مشهد، زبان عربی آموزش می‌داد. 🔻ادامه مطلب👇 https://www.defamoghaddas.ir/index.php/news/2025-08-24-14-29-11 ─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝