eitaa logo
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
589 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
70 فایل
بسم‌رب‌‌الشهدا🌱 ‍ ‍‍ گروه‌ پژوهشی فرهنگی‌ خط‌ مقدم ‍ ‍ شهید‌آوینی؛ ای‌شهید‌!ای‌آنکه‌بر‌کرانه‌ی‌ازلی‌و‌ابدی‌وجود‌برنشسته‌ ای‌،دستی‌برار،و‌ما‌قبرستان‌نشینان‌‌عادات‌سخیف‌را‌نیز؛از‌این‌منجلاب‌بیرون‌کش!🌷 ارتباط‌ با‌ ادمین‌کانال👇🏻 @geniuspro7 @aslani70
مشاهده در ایتا
دانلود
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آهنگ پربازدید امیر عید، خواننده مصری با نام «تلك القضية» درباره تجاوز اسرائیل به نوار غزه و تعصب غرب نسبت به اشغالگری ✍زیبایی شعر این اثر، انسان را به وجد می آورد که چگونه می توان در قالب کلمات و شعر، اینگونه فریبکاری و دورویی غرب را فریاد زد. 🤔 لاک پشت های دریایی را نجات می دهند، 🤔 کلمات را با عصا قورت دادگی انتخاب می کنند، 🤔 درختان را بغل می کنند و با آن نمایش انسانیت اجرا می کنند، 🤔😔 اما هم زمان در کنار درنده ترین و وحشی ترین انسان ها، نسل کشی مردمی دیگر را حمایت و به آن افتخار هم می کنند. ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
🔰
زندگینامه شهید حمید قبادی نیا 

💐🍃شهید حمید قبادی نیا در۲۳ مهر سال ۱۳۳۸ در خانواده ای مذهبی وعاشق اهل بیت(ع) در شهرستان آبادان به دنیا آمد. 

او فرزند دوم خانواده بود. پدرش از پرسنل بهداری آبادان و خود به عنوان راننده در یکی از بیمارستانهای آبادان خدمتگذار مردم بود.

 حمید دوران ابتدایی را در مدرسه جامی (ایستگاه۸) و دوران راهنمایی را در مدرسه فروغی گذراند.
 او عاشق کمک به محرومان بود وقتی می توانست کمکی به محرومان وضعیفان بنماید تمام وجودش سرشار از شادی کمک وشعف می شد. 

🌺🍃دوران دبیرستان او مصادف با سالهای قبل از انقلاب بود، حمید همراه دیگران از جمله جوانان مسجد مهدی موعود(عج) واقع در ایستگاه ۱۲ در راهپیماییها شرکت می کرد، حمید درد دین داشت و ایمان در تمام وجودش ریشه دوانده بود، او در همان زمانی که فساد بیداد می کرد هیچگاه پایش نلغزید ودچار آلودگی نشد. 

مردی صبور و بردبار که اگر دنیا به کامش بود سرمست نمی شد و اگر به زیانش بود سخت بردبار بود. او جوانی مودب و اهل کمال بود که این خصیصه مانند تاجی بر روی سرش می درخشید ودر میان دوستان مقبولیت خاصی داشت و بردلهای نیروهایش حکومت  می کرد.

🌷🍃با پیروزی انقلاب اسلامی به سپاه پیوست و از اینکه خود را در زمره پاسداران حضرت روح الله(ره) می دید به پاسدار بودن خود افتخار می کرد. با شروع جنگ تحمیلی در نوک تیز پیکان مدافعین کیان اسلامیمان قرار گرفت و تا زمان شهادتش هرجا عملیات بود حمید هم بود. 

قامت استوارش در جنگ تن به تن گمرک از ناحیه کتف مجروح گشت ودر عملیات دیگری در خرمشهر مورد اصابت مستقیم تیر بار دشمن قرار گرفت و از ناحیه دست مجروح شد و در ذوالفقاری بارها به قلب دشمن شبیخون زد وحماسه آفرید.

🌹🍃خرمشهر، ذوالفقاری، ایران گاز، ایستگاه۷، اروند کنار، حمید را نیک می شناسند و هیچگاه او را فراموش نخواهد کرد و نامش چون نگینی بر تارک آنها می درخشد. 

عضویت  در شورای فرماندهی سپاه آبادان، فرمانده عملیات، مسئول بسیج سپاه آبادان، از جمله مسئولیتهای او بود.
حمید عاشق ولایت بود و به امام علی بن موسی الرضا(ع) عشق می ورزید و به همین جهت گردانش را به نام او مزین کرده بود و سرانجام او و گردان تحت امرش در عملیات فتح المبین در منطقه رقابیه و دشت عباس به قلب دشمن زدند و او روز عملیات پیشاپیش نیروهایش به هدایت گردان و شکار تانک ها می پرداخت که در جنگی نا برابر در محاصره تانک های دشمن قرار گرفت و در حالی که به شدت مجروح شده بود عراقی ها در همین نبرد بالای سرش رسیدند و صلابت نور را دیدند و خنجر در بدن نازنینش فرو کردند و او این چنین رقابیه را به کربلا داد و پیکر پاکش همچون مولا و مقتدایش چند روزی در بیابان ماند و سرانجام در خواب برای دوستانش پیوند محل شهادتش را نشان داد و پیکر پاکش به آبادان منتقل و در کنار همرزمان شهیدش آرام گرفت و اکنون حمید، پرچمی پر افتخار برای ایران و آبادان است.
منبع : https://esargaran.iau.ir/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B3%DB%8C/#1 ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
⭕️ 22 گناه نابخشودنی فتنه گران 88 به روایت رهبر انقلاب ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‌
آقا امیرالمومنین‌علیه‌السلام: کسی که از دیگران عبرت نگیرد؛ خداوند او را مایه عبرت دیگران‌قرار خواهد داد!! |غررالحکم،حدیث۹۹۱۱ ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
audio1000013991(5).mp3
20.37M
🎧کتاب صوتی " نورالدین پسر ایران" ‼️خاطرات رزمنده ی جانباز سید نورالدین عافی زاده  🖋نویسنده: معصومه سپهری 📖قسمت: ۴ ─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
۱۳۱ از مصحف شریف🌱 💠 سوره مبارکه بقره ✅ ثواب تلاوت امروز به نیابت از بزرگوار یداله قاسم زاده ✨ هدیه به امام زمان (عج) 💚 ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
کودک که بودیم اخم یا تشر اگر بهمان می‌زدند، گوشه چادر مادر را می‌گرفتیم و سر را میان دامانش پنهان می‌کردیم. دستش که میان موهایمان غلت می‌خورد، انگار دیگر نه اخمی در کار بود و نه تشری. امنیت می‌آمد و راهش را میان سلول‌هایمان باز می‌کرد. لبخند، گره‌های ابرو را از هم باز می‌کرد. دامن مادر پناهمان بود. نه اینکه امروز نباشد. مادر پناه همیشه است. فرقی ندارد سه ساله یا سی ساله. مادر همیشه مادر است. کودک که بودیم طوطی می‌شدیم و دست ادب بر سینه می‌گذاشتیم و به امامی که برای دیدنش فاصله‌ها را پشت سرمان گذاشته بودیم و آمده بودیم حرم، مثل مادر سلام می‌دادیم. کودک که بودیم طعم شیرین حرم را در دویدن‌ها و سُر خوردن‌ها می‌چشیدیم. بزرگ شدیم. بزرگ و بزرگتر. غصه‌ها و بی‌پناهی‌هایمان هم بزرگتر. هنوز هم دامن مادر امنیتمان بود و هست؛ گاهی اما غصه‌ مادر، دوره‌مان می‌کرد و می‌کند یا روی نگاه کردن و گفتن از غصه به مادر را نداشتیم نداریم. حالا تکیه‌گاه مادر را می‌شناختیم. دلش که پر ‌می‌شد و می‌شود از غصه‌ها، یعنی حرم لازم است. حالا، حالا که دیگر بزرگ شده‌ایم خودمان هم حرم لازم می‌شویم. حالا که می‌دانیم همان صحن سُر خوردن‌هایمان پناه مادر است. حالا هر که تشرمان می‌زند، اینجا راهمان می‌دهند. اینجایی که برایمان انگار با همه جغرافیای عالم متفاوت است. هنوز موی سپیدی روی شقیقه‌هایم جا خوش نکرده بود. اصلا موی سپید را در مخیله‌ام هم جا نمی‌دادم. هنوز نه شغل داشتم نه غم بود و نبود دنیا. هنوز دانشجو صدایم می‌کردند که طعم شیرین حج را ریختند در کامم. هفته اول مدینه بود و هفته بعدش مکه. ساعت زیارت روضه رسول الله(ص) اما دلخواه تو نبود. برای زیارتت ساعت مقرر کرده بودند. انگار ساعت شماته‌داری کوک کرده باشند، کریه المنظرهایی را روانه می‌کردند به سویمان تا بیرونمان کنند. ما عادتمان این بود که با سلام وصلوات تحویلمان بگیرند و خوشامدمان گویند. ما همیشه زائر امام رضا(ع) بودیم و روی چشم خادمان حرم جا داشتیم. اینجا اما اوضاع جور دیگری بود. اینجا زائر رسول الله(ص) را ناصبی می‌دانستند. با چوب دستی‌هایشان رو رو راه می‌انداختند. آن وقت بغض می‌آمد و ته گلویمان جا خوش می‌کرد. بغض ۱۴۰۰ ساله. بغضی از ندیدن مزار مادر به خون نشسته‌مان. نمی‌دانم این حال من بود یا حال همه. نه کربلا رفته بودم و نه می‌دانستم چه طعم و مزه‌ای دارد. فقط از گفته‌ها می‌دانستم بسیار شیرین است. زیر زبانت که برود دیوانه‌ات می‌کند. من فقط طعم حرم امام رضا علیه السلام را چشیده بودم. روی دیوارهای حرم او سر گذاشته بودم. درهای حرم او را بوسه‌باران کرده بودم و چشم‌هایم را به نور روضه او منور کرده بودم. من امام رضایی بودم. من هنوز نمی‌دانستم خانه پدری امن‌ترین جای این عالم است برایمان. ایوان نجف را ندیده بودم. لذت آرامشش را در کامم نریخته بودند. من امام رضایی بودم. چوبدستی که به سمتم می‌آمد، امام رضا را صدا می‌کردم. من هنوز هم همانم. غصه‌ها که فرمان حمله را اجرا می‌کنند، حرم لازم می‌شوم. نقشه پشت نقشه طراحی می‌کنم برای اینکه اول کدامشان را بگویم. عکس گنبد طلا که در مردمک چشمم می‌نشیند، طراحی‌ها نقش بر آب می‌شود. اصلا خودش می‌داند چه حاجت به بیان. به قلم منصوره جاسبی ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝