eitaa logo
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
599 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
67 فایل
بسم‌رب‌‌الشهدا🌱 ‍ ‍‍ گروه‌ پژوهشی فرهنگی‌ خط‌ مقدم ‍ ‍ شهید‌آوینی؛ ای‌شهید‌!ای‌آنکه‌بر‌کرانه‌ی‌ازلی‌و‌ابدی‌وجود‌برنشسته‌ ای‌،دستی‌برار،و‌ما‌قبرستان‌نشینان‌‌عادات‌سخیف‌را‌نیز؛از‌این‌منجلاب‌بیرون‌کش!🌷 ارتباط‌ با‌ ادمین‌کانال👇🏻 @geniuspro7 @aslani70
مشاهده در ایتا
دانلود
مدتی بود بلال دیگر اذان نمی گفت... از قول فاطمه سلام الله علیها به گوش بلال رساندند که دختر پیامبر مایل است صدای موذن رسول اللّٰه را بشنود. وقت اذان رسید. بلال به احترام صدیقه طاهره با دلی اندوهگین و غمی جانکاه روی مأذنه رفت. -الله اکبر الله اکبر اذان بلال، فاطمه را به روزهای حیات پدر برد. با اشک چشم، تب و تاب فقدان رسول خدا را اندکی فرونشاند. شیون و ناله مردم، مدینه را فراگرفت. بلال برای دو بار شهادت داد... -اشهد انَّ محمداً رسول اللّٰه... همین که نام محمد (ص) را بر سر مأذنه آورد، فاطمه (س) در اندوه این مصیبت، تاب و توان از دست داد... فغان برآورد و از هوش رفت... اطرافیان گمان بردند فاطمه از دنیا رفته است. به بلال خبر دادند چه بر سر دخت رسول اکرم آمده. بلال اندوهگین شد و از مأذنه پایین آمد. هنگامی که فاطمه سلام الله علیها به هوش آمد از بلال خواست اذانش را ادامه دهد اما بلال از ایشان طلب کرد معذورش بدارد چون بیم جان ام ابیها را دارد... 🏴پشت آسمان خم شد زير بار اين ماتم 🏴چشم ابر پر نم شد در مصيبت خاتم منبع: کتاب من لایحضره الفقیه 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
مشهور بود به پیمان شکنی و دست از دشمنی بر نمی داشت. پس از صلح امام حسن علیه السلام بر منبر رفت و در حضور کریم اهل بیت، زبان به دشنام علی علیه السلام و آل وی گشود. حسن بن علی برای پیشگیری از درگیری و حفظ آرامش سکوت پیشه کرد. بعد از شهادت امام حسن (ع) در تشییع حضرت ایستاده بود و می گریست. حسین بن علی(ع) گفت: بر کسی می گریی که دلش را خون کردی، بر غم و غصه اش افزودی و بی محابا او را آزردی؟! مروان گفت: همه این کارها را با کسی کردم که در صبر و بردباری به سان کوه بود. منبع: تاریخ الخلفاء،جلال الدین سیوطی 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
🖋مهر پویا: محسن نشست گوشه دنج دارالاجابه، نقطه ای نزدیک به بالا سر حضرت. تکیه اش را داد به دیوار سرد و چشم دوخت به آینه کاری ها و مقرنس ها. بعد از چند سال سلب توفیق حالا فرصت داشت یک دل سیر با امام رئوفش خلوت کند. کمی آن طرفتر پیر غلام اهل بیت روضه می خواند. "فرزند سوم خانواده حججی" قبل از اینکه فرصت کند نم چشمهایش را بگیرد کاغذ و خودکارش را از جیبش درآورد. عزمش را جزم کرد برای خواستن. حالا و همین جا بهترین زمان بود و بهترین مکان. بامداد دارالاجابه در محضر هشتمین امام به "امید اجابت" نوشت: بسم الله النور، النور به: انیس‌النفوس، شمس‌الشموس، مولا علی‌ابن موسی الرضا(ع) از: غلام رو سیاه، گنهکار سلام آقای خوبم، از آخرین باری که به پابوستان آمدم تاکنون چندسالی می‌گذرد و حال که در صحن و سرایت هستم سر تا پا شوق و شعف دارم.یادم هست دفعه قبل خواسته‌های زیادی از شما داشتم؛ الآن که خوب فکر می‌کنم به همه خواسته‌هایم رسیده‌ام؛ شغل سپاه، عروسی، جور شدن زندگی و... ممنونم آقای خوبم، ممنون. دو روز پیش که با لباس سبز پاسداری به حرمت قدم گذاشتم چقدر لذت بردم؛ باورم نمی‌شود؛ همه این‌ها را از کرم و بزرگی شما می‌دانم. مولای من، با ورود به سپاه دریچه‌ای جدید از زندگی به روی من باز شد؛ اگر روزی هزار بار شکر خدا را بگویم باز هم کم است؛ ارباب من، از لذت‌های دنیوی هر آنچه که باید می‌چشیدم را چشیدم. حال، بی‌صبرانه مشتاق چشیدن لذتی اخروی هستم، لذتی که نهایتش رضای خداست.یا رضا،تو را به پدر بزرگوارت موسی‌بن جعفر(ع) قسم، تو را به فرزند عزیزت جوادالائمه قسم، تو را به خواهر گرامی‌ات فاطمه معصومه قسم، ضامن من شوید. آقا جان دوست دارم همانند علی اکبر(ع) در جوانی شهدِ شیرین شهادت را بنوشم و جان ناقابلم را فدای شما اهل بیت کنم. فقط یک خواسته شخصی دیگر دارم؛ مولای من، بر من منت بگذار و جواز شهادتم را امضا کن. امشب شام دوشنبه است؛ می‌گویند دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها پرونده اعمال ما می‌رود دست صاحبمان ولی عصر(ع).آقای من، تو را به مادرت زهرا(س) قسم، شهادت‌نامه‌ام را با امضای خودت مزین کن.آرزو دارم امشب پرونده‌ام به همراه جواز شهادتم به دست امام زمان(ع) برسد؛ بدون شک با دیدن امضای ضمانت شما، ولی عصر(ع) هم امضا می‌کند. گرچه سرتا پا گناهم/رو سیاهم ضامنم باش ای رضا/مانند آهو دِه پناهم آقای من مرا از درگاهت ناامید نکن الهی رضاً به رضاک،لامعبود سواک دوشنبه/ سه شنبه ۹۴/۵/۶ حرم امام رضا(ع) / رواق دارالاجابه ۰۱:۳۴ بامداد،محسن حججی ... پ.ن: خطاب به امام رضا (ع) در اینترنت قابل جستجوست. ... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🌷🌷🌷 خادم الحسین که باشی فرقی نمی کند داخل مرزها خدمت کنی یا خارج، مدافع وطن باشی یا مدافع حرم، فقط به وظیفه ات عمل می کنی تا اسلام ناب محمدی (ص) استوار بماند... حتی اگر لازم باشد جان عزیزت را در این راه بذل می کنی، چون از دوران طفولیت شنیده ای و دیده ای و چشیده ای "شهادت هنر مردان خداست" . . 🌷 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
تا شنیدم دستهایم سرد شد و پاهایم بی حرکت. فکرم رفت به هزار جا... نمی دانستم اگر شما نباشید زمین و اهلش نابود می شوند و هستید؛ مثل ستارگان که اند و اگر نباشند اهل آسمان هلاک می شوند. تا شنیدم فکرم رفت به هزار جا... یعنی اگر شما نبودید من کار و زندگی و آینده نداشتم، حتما آرزو و هدف و عشق هم بی معنی بود، اصلا من و مایی در کار نبود!!! چه دارا، چه ندار... چه شاد، چه غمگین... حالا چقدر متفاوت تر از قبل به وجود پر خیر و برکت شما می اندیشم و برای آمدنتان احساس نیاز می کنم و لحظه شماری، پدر مهربانم... . الْحُجَّةُ الْخَلَفُ الصَّالِحُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِيُّ الْمُرْجَي الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ ؛  (خداوندا! شهادت مى‌دهم به امامتِ) حجتِ جانشين حجت‌هايت؛ آن صالحِ قائمِ مورد انتظار و اميد آن كسى كه "با وجود اوست که دنیا باقی است" و "به برکت او، مخلوقاتت روزی می خورند" و "به سبب اوست که آسمان و زمین پابرجاست". . 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR
🌷 خوش آن روزی که زندگی ام جان تازه بگیرد و به لطافت "حیات" شما مُزیّن شود و مرگم سعادتمند گردد و رنگ "ممات" شما را بگیرد، "رنگ سرخ شهادت"... . در این لحظات نورانی چه دعایی بالاتر از این: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِی مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» 🌿الهی آمین🌿 . 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷 🌷 ☘ چشمت را باز کن، نه نشد! بازتر... باز هم بازتر، نه دوست خوبم این که نشد بصیرت، بصیرت چیزی فراتر از نگاه سطحی و ظاهر بین چشم سَرِ من و توست... از همان بصیرتی حرف میزنم که اکثر پیروان امام حسن مجتبی(ع) مسلح به آن نبودند، همانی که امام حسن را وادار کرد تا صلح طاغوت زمانش، معاویه ابن ابوسفیان را بپذیرد... و من نمی دانم چرا آبی مایل به سیاه اثر انگشت معاویه زیر برگه آن صلح تاریخی، مرا می برد تا کبودی پاره پاره های جگر کریم اهل بیت؟! . 🌷 ☘ 🌷☘🌷☘🌷☘🌷 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
. تو ابا المهدیِ زهرایی و دوم حسنی💛 مجتبایِ دگر فاطمه،آقاااااااای منی💛 🖋روزگار عجیبی بود. محافظت و مراقبت شدید، شرایط امام حسن عسکری (ع) و شیعیانش را دشوار کرده بود. دلیلش روشن بود، خبر قیام فرزندی از خاندان امام حسن به گوش خلیفه و سربازانش هم رسیده بود. شرایطی که اجازه نمی داد شیعیان حضرت، حتی یک ملاقات کوتاه با مولایشان داشته باشند. روزی قرار شد امام تحت محافظت سربازان خلیفه، وارد دارالخلافه شود. خبر به گوش پیروان ایشان رسید. تعداد فراوانی از شیعیان نزدیک دارالخلافه مجتمع شدند. شادمان و مشتاق در به سر می بردند که پیک امام حسن عسکری (ع) دست نوشته ای از ایشان آورد: « هیچ کس به من "سلام" و حتی "اشاره" نکند، زیرا در "امان" نیستید» . بر مبنای روایتی از الخرائج و الجرائح قطب الدین راوندی . 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷