eitaa logo
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
594 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
70 فایل
بسم‌رب‌‌الشهدا🌱 ‍ ‍‍ گروه‌ پژوهشی فرهنگی‌ خط‌ مقدم ‍ ‍ شهید‌آوینی؛ ای‌شهید‌!ای‌آنکه‌بر‌کرانه‌ی‌ازلی‌و‌ابدی‌وجود‌برنشسته‌ ای‌،دستی‌برار،و‌ما‌قبرستان‌نشینان‌‌عادات‌سخیف‌را‌نیز؛از‌این‌منجلاب‌بیرون‌کش!🌷 ارتباط‌ با‌ ادمین‌کانال👇🏻 @geniuspro7 @aslani70
مشاهده در ایتا
دانلود
یا کریم مادرش را اتفاقی حوالی میدان آزادی دیدم. روی ولیچر نشسته بود. قبل از اینکه توجهم به خودش جلب شود، قاب عکس توی دستش میخکوبم کرد. من آن خانم مسن را تا آن لحظه ندیده بودم اما پسر جوان توی قاب برایم آشنا بودم. کجا دیده بودمش؟ چرا از پشت قاب به من لبخند می زد و مرا سمت خود می کشاند؟ نگاهم از چشمان پسر سُر خورد روی نوشته پایین قاب: " شهید علیرضا پیکاری" یادم آمد. کلمات به سرعت در ذهنم نقش بست.‌من درباره او نوشته بودم در کتاب گروهان غواصی والعادیات: علیرضا پیکاری رزمنده غواص عملیات والفجر ۸. ۲۰ بهمن سال ۶۴: آن شب قرار بود رزمنده های گروهان غواصی والعادیات در سکوت و تاریکی مطلق شب از روخانه اروند عبور کنند و خود را به جزیره ام الرصاص برسانند و در یک تک ایذایی بعثی ها را غافلگیر کنند. علیرضا و جعفر طهماسبی در یک راهکار بودند و همراه تعدادی دیگر گونی روی سر کشیدند، دست همدیگر را گرفتند و پشت سر هم وارد رودخانه شدند. قبل از آن، علیرضا تکه هایی از گونی را برش داده و با خود برداشته بود: _جعفر تو رو قسم میدم اگه وسط رودخونه آب رفت تو حلقم و ناخواسته سر و صدایی ازم بلند شد، این گونی ها را بچپون توی دهنم و سرمو بکن زیر آب تا از سر وصدای من یک وقت عملیات لو نره! رودخانه اروند در لحظه ورود غواصان به آب آرام و ساکن بود اما به چند دقیقه نرسید که باد و باران و طوفان امواج رودخانه را به حرکت در آورد و خروشی به جان آن انداخت. غواصان با تلاطم آب بالا و پایین می رفتند و تمام تلاششان را می کردند تا با آن همه مهمات زنده به آن سوی رودخانه برسند. وسط راه یک لنگه کفش (فین) غواصی جعفر را آب برد. جعفر در حال غرق شدن بود و از علیرضا خواست که گونی ها را در دهان او فرو کند و به زیر آب هولش دهد اما علیرضا قبول نکرد. دست جعفر را گرفت. بخشی از مهمات را داخل آب ریخت تا سبک شوند و جعفر را با خود تا جزیره همراه کرد. حالا قاب عکس علیرضا روبه رویم بود، در دستان مادرش. نزدیک رفتم.‌ مرد میانسالی ویلچر را هول می داد.‌خودم را معرفی و عرض ادب کردم. نمی دانم مادر مریض احوال بود یا چه، که نمی توانست حرف بزند. اما سرش را تکان داد و قاب عکس را در دستانش فشرد. از او خداحافظی کردم در حالیکه نمی دانستم آن دیدار اولین و آخرین دیدار من با ایشان بوده و مادر خیلی زود مهمان پسر شهیدش شد. 🥀ید_ علیرضا_پیکاری والعادیات ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
از ساعت 21:15 صوت های مربوط به ادامه ی عملیات والفجر 8 بارگذاری میگردد، با ما همراه باشید
2130321155_-1936623259.mp3
48.05M
صوت مربوط به ادامه عملیات والفجر ۸ درگیری شروع می شود با رزمندگان همراه باشید کانال شهدا را به دوستان خود معرفی کنید ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
-2133319936_1536338126.mp3
48.05M
لحظه به لحظه همراه با رزمندگان کانال شهدا را به دوستان خود معرفی کنید ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
همراهان عزیز ان شاءالله فردا شب تصاویر و فیلم از عملیات والفجر ۸ بارگذاری می گردد و به نتایج این عملیات پرداخته می شود 🌸
۱۷۲ از مصحف شریف🌱 💠 سوره مبارکه بقره ✅ ثواب تلاوت امروز به نیابت از خمینی (ره) ✨ هدیه به امام زمان (عج) 💚 ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝