•°💚✨🔗✿"
#خنده_تا_خاڪریز✨
#طنز_جبهه🌱
.
[🚍]بین تانڪر آب تا دستشویے فاصله بود.
آفتابه را پر ڪرده بود و داشت مے دوید.
صداے سوتے شنید و دراز کشید. آب ریخت روے زمین ولے از خمپاره خبرے نبود.
برگشت دوباره پرش ڪرد و باز صداے سوت و همان ماجرا. باز هم ؛
داشت تڪرار مےڪرد ڪه یڪے فهمید ماجرا از چه قرار است. موقع دویدن باد مے پیچید تو لوله آفتابه سوت مےڪشید.😂
[به نقل از غلامرضا دعایی]
#ݪشڪر_حسݩیۅݩ💚✌️🏻
#مݩتقمـاݩ_شہـدا🕊
═════•.○♡○.•═════
•💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯
https://eitaa.com/ftalangor
•°💚✨🔗✿"
#خنده_تا_خاڪریز✨
#طنز_جبهه🌱
بذله گویی و شوخی های علی رضا کوهستانی نظیر نداشت ، طوری بود که آن شوخی ها هیچ وقت از ذهن من پاک نمی شود.یک روز در فاو نشسته بودیم . درهمان اروژانس خط اول ، با علی رضا چای می خوردیم . یک لحظه هر دویمان متوجه شدیم که یک مگس روی لبه ی لیوان چای علی رضا نشسته . همین طور خیره به مگس بودیم ؛ مگس روی لبه ی لیوان راه رفت و راه رفت تا این که یک دفعه مثل این که سر خورده باشد ، افتاد توی لیوان علی رضا.علی رضا هم برگشت گفت :نگاه کن ! می رود روی جنازه ی عراقی ها می نشیند و غسل میت اش را می آید توی چایی ما انجام می دهد .🙂🙃😊
#ݪشڪر_حسݩیۅݩ💚✌️🏻
#مݩتقمـاݩ_شہـدا🕊
═════•.○♡○.•═════
•💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯
https://eitaa.com/ftalangor
•°💚✨🔗✿"
#خنده_تا_خاڪریز✨
#طنز_جبهه🌱
دستور بود هیچ کس بالای ۸۰ کیلومتر سرعت ،
حق ندارد رانندگی کند !
یک شب داشتم می آمدم که یکی کنار جاده ،دست تکان داد نگه داشتم سوار شد ،
گاز دادم و راه افتادم
من با سرعت می راندم و با هم حرف می زدیم !
گفت: شنیدم فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید ! راست میگن؟!
گفتم:فرمانده گفته !
زدم دنده چهار و ادامه دادم :
اینم به سلامتی فرمانده باحالمان !!
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما یکی بود؛
پیاده که شد ، دیدم خیلی تحویلش می گیرند !!
پرسیدم:کی هستی تو مگه؟!
گفت:همون که به افتخارش زدی دنده چهار ...☺
#ݪشڪر_حسݩیۅݩ💚✌️🏻
#مݩتقمـاݩ_شہـدا🕊
═════•.○♡○.•═════
•💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯
https://eitaa.com/ftalangor