⭕️ توجه ⭕️ توجه ⭕️ توجه ⭕️
با دقٺ مطالعہ ڪنید⛔️
از فرداشب، سیل کلیپ ها و شبهات و مطالب موهون درباره عزاداری و مجالس امام حسین علیه السلام به فضای مجازی سرازیر خواهد شد.
لطفا
نه جایی منتشر کنید
و نه اصلا ذهنتون را درگیرش کنید
و نه با کسی بحث و جدل کنید.
عزیز من شما فکر کردی بفرستی تو گروه خانوادگی و دوستات، قراره کسی جواب بده و شما بفرستی برای کسی؟
یا نکنه فکر کردی اگه بشینی با کسی تا صبح جدل و بحث کنی، قراره آخرش بگه لبیک یا حسین و روشن بشه؟
نه جانم
اصلا اعصاب خودت خرد نکن
یه سال هست و یه دهه محرم
یه دنیا هست و یه امام حسین
به فکر عشق و حال و استفاده از ماه محرم و مجالس روضه باش
حتی اگه دیدی تو یه گروه، حرفای ذهن مشغول کن میزنن که ممکنه ارادت و توجهت نسبت به امام حسین کم بشه، یه مدت لفت بده تا دهه محرم بگذره و بعدش اگه دوس داشتی دوباره برگرد.
والا
اصلا تضمینی نیست تا سال دیگه زنده باشیم و بشینیم یه گوشه مسجد و هیئت و برای امام حسین گریه کنیم.
اینا
ببین
ظرف همین یک سال اخیر، چند هزار نفر زیر خاک رفتن و دستشون از دنیا کوتاه شده.
من و تو هم همینیم
بخشی از همین دنیا
یهو میذارنمون رو شونه هاشون و بلند میگن: به عزت و شرف لا اله الا الله!
حالا اون لحظه کی به دادت میرسه؟
اونایی که ساعت ها باهاشون کلکل کردی؟ یا پسر فاطمه سلام الله علیها؟!
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
#دستمارابهمحرمبرسانیدفقط
#فصل_عشق
#محرم
#ݪشڪر_حسݩیۅݩ💚✌️🏻
#مݩتقمـاݩ_شہـدا🕊
═════•.○♡○.•═════
•💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯
https://eitaa.com/ftalangor
#فتنه_عظمی
بنده از دوران راهنمایی و سپس دبیرستان، در متن جریانات اجتماعی و سیاسی بودم و هنوز اینقدر نگذشته که یادم نباشه چی گذشت؟
خیلی هم خوب یادمه
نه در دوران تاریک خاتمی(بخوانید باغی انقلاب)
و نه در زمان انحراف احمدی نژاد
و نه حتی در طول هشت سال جنگ تحمیلی که حسن روحانی به ملت ما روا داشت
نه در فتنه ۷۸
نه در فتنه ۸۸
و نه در فتنه ۹۸
در هیچ کدام
با تاکید میگویم: در هیچ کدام!
به اندازه یک ماه اخیر
جایگاه ولایت فقیه
و حتی شخصیت والای حضرت امام خامنه ای
مورد تیر و طعن و حملات مختلف و عمیق قرار نگرفت!
متوجهید؟
👈 در هیچ فتنه ای در طول سه دهه اخیر بلکه در کل تاریخ انقلاب، به اندازه یک ماه اخیر، حکم و فعل حضرت آقا و اصل مترقی ولایت فقیه اینقدر مورد هجوم و حمله و مصادره به مطلوب و تفاسیر افتضاح قرار نگرفته!
🔹 به خداوند احد و واحد سوگند میخورم که مثل روز برایم روشن است که بعدها ابعاد پیچیده این قضیه روشن تر میشود و این یکی دو ماه اخیر را به عنوان «فتنه عظمی» و یا «سرامد فتنه های آخرالزمان» یاد خواهند کرد.
کدام فتنه گر و هفت پشت پدرش جرات داشت و به ذهن معیوبش میرسید اینقدر پیچیده کار کند و بتواند مثل افراد نیمبند علمی و فرهنگی حوزوی و مثلا حزب الهی، اینجوری حضرت آقا را بزنند؟
کِی احمدی نژاد و مشایی و امثال ذلک حتی جرات تفسیر به رای کردن بیانات و احکام و مواضع حضرت آقا داشتند و اینطوری با عکس سردار دلها و دعای اللهم کن لولیک و ... خیلی شیک و مجلسی، اول حضرت آقا را از حجیت بیندازند و سپس اول تا آخر نظام را بشویند و بتکانند؟!
روحانی؟ جهانگیری؟ به قرآن قسم حتی آنها هم با جسارت و ادبیات منقلی (اشاره به توهین روحانی در خصوص منتقدان و موضع صریح حضرت آقا) که باب کردند نتوانستند اینطور قبح بشکنند و شرم را خورده و حیا قی کنند!
کف خیابون؟ کدوم فتنه گر و مسلح و شرور حتی در آبان ۹۸ که از نظر ابعاد فراوان، سرآمد تمام فتنه ها از اول تاریخ انقلاب تا آن روز بود، کدام شرورِ خانه خراب کن و قاتل حرفه ای و آموزش دیده ای مثل همین جماعت فتنه واکسنی، تردید در دل مردم انداخت و اینجوری اوضاع را علیه جمهوری اسلامی رقم زدند؟
از همه اینها بگذریم
حالا اینا هیچی
خبر دارید بعضی کانال های دچار اُسکلیسم مذهبی و سیاسی، دارن عیناً مثل آمدنیوز و روح الله زم معدوم، اخبار لحظه لحظه از اجتماعات غیر قانونی فتنه واکسنی مخابره میکنند و حتی ادبیات و نحوه ورودشان به این موضوع، حتی حرفه ای تر از آمدنیوز است؟
اینا کی وقت کردند اینقدر پسرفت کنند؟
کی اینقدر سقوط کردند که ما نفهمیدیم!
قبلاً میومدند پیوی و دو سه تا توهین میکردند که چرا میگی زمین گرد است؟ چرا نمیگی ظهور خیلی نزدیک است؟ چرا از فلان کاندید حمایت نمیکنی؟
ما هم فکر میکردیم فقط همین هست و وقتی میدیدیم اینقدر تعطیل هستند، براشون دعا میکردیم و فقط سین میکردیم که دلشون خوش باشه.
اما الان دارم میبینم لامصب حرفه ای عمل میکنن! طوری که بدن آمدنیوز معدوم تو قبر داره ویبره و بندری میرقصه!
یه نگا بندازید.
جوری دعوت و تحریک به حضور غیر قانونی در شهرها مخصوصا قم و تهران میکنند که آدم با خودش میگه: یا اگه شرکت نکنم گناهه و یا بذار حداقل برم ببینم چه خبره؟
الان اینجوری شده.
آدماش هم مشخص هستند.
کانال و رسانه هاشون هم مشخصه.
دیگه جا برای تعارف و تسامح نیست.
نشود روزی که بگیم کاش به گرگ ها در لباس میش رحم نمیکردیم تا اوضاع از این بدتر نشه!
اینبار نمیتونیم مثل فتنه های قبلی بیاییم با جارو و خاک انداز جمعشون کنیم
که اگر لازم بشه، جای هیچ کوتاهی و تسامحی نیست
مملکت قانون و صاحب داره و اوضاع میدانی اونا هم هنوز به مرحله ورود نیروهای مخلص و آتش به اختیار نرسیده.
اما
از نهادهای مربوطه، ضمن هشیاری تمام وقت و عالی که دارند، انتظار داریم با این جماعت به طور جدی تر برخورد کنند.
تبعات حرفهای سمّی و افکار پوسیده ای که در لباس روحانیت و طب اسلامی و فتنه واکسنی، علیه کشور و حضرت آقا دارند به جامعه پمپاژ میکنند، خطرناک تر از فتنه های گذشته است.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
#فصل_عشق
#اربعین
#صفر
#ݪشڪر_حسݩیۅݩ💚✌️🏻
#مݩتقمـاݩ_شہـدا🕊
═════•.○♡○.•═════
•💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯
https://eitaa.com/ftalangor
اصلِ شاخ که باشی، همه بقیه را ول میکنند و فقط میچسبند به تو!
ملت در همه چیز، دنبال اصلش هستند نه فیک های سفارشی و رانتی.
بخاطر همین حتی اگر تو را به بازی راه و اجازه عَرضه اندام به تو ندهند، باز هم به چشم میآیی.
فقط کافی است که از نیمکت ذخیره ها و نشسته ها فاصله بگیری و به طرف خط زمین بازی حرکت کنی و دو تا حرکت بزنی.
همه نگاهت میکنند.
از بیکار و بی عارهای نشسته و لمیده در سایه دنج (که کنار گود نشستند و همیشه میگویند لنگش کن) گرفته تا همان ها که در فاصله یکی دو متری زمین بازی ایستادند و دست به کمر گذاشته و فکر میکنند صاحاب همه چی و همه کس هستند.(عجالتا برای اینکه دلمان خنک شود؛ مردشورشان را ببرم و ببرین!)
بله
عرض میکردم
با انگیزه و پرنشاط و پرکار و بلا که باشی، حتی اگر در حال گرم کردن خودت باشی، جذابی.
همه نگات میکنند.
چشم نوازی.
چون مردم از حرفها و حرکات و آثار و نتایج تکراری و خسته و کوفته، خسته شده اند.
دلشان تو را میخواهد
منتظرند دو تا تکنیک بزنی و حال کنند
و این است شرح حال آدم های موفق.
به قول بر و بچ؛ آدم های لعنتیِ جذاب.
🔹 رفیق!
جذاب باش
حرفای تازه و حرکات جدید بزن
بذار هم رونیمکت نشسته ها کیف کنند
و هم چش و چالِ اونی که خودشو همه کاره میدونه و خودشاخ پنداری مزمن داره، از کاسه دربیاد.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ طنز درباره سانسور و ممیزی😂
👈 پن: اگر این چیزا برای شما طنز و سرگرمی محسوب میشه، برای ما خاطره است و داریم یه جورایی بهش عادت میکنیم.
ی روز درباره #پسر_نوح و #کارتابل و #چرا_تو؟
امروز هم درباره #شوربه و #باید_ببازی
و احتمالا فردا هم درباره #مممحمد
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
به اینم توجه کنید تا حساب کار بیاد دستتون👇
«قیام مردم آزاده»
بله
دیگه فکر نکنم توضیح چندانی بخواد
الحمدلله همه میدونن در دهه اخیر، این ادبیات مال کدام گروهک و دسته است.
اینا دعواشون سر اجباری بودن یا نبودن واکسن نیست. چنانچه از شعارها و پیج ها و سخنان معرکه گیرهای تجمعاتشون پیداست. بلکه با اصل واکسن مخالفند.
ضمنا
چشم اون آقایی روشن که دهه محرم وسط سخنرانیش گرای «قیام» داد و الان نشسته کنار و داره برداشت میکنه.
بفرما استاد
بفرما جناب
به لحن پیام توجه کن تا بدونی چیکار کردی و چه گلی کاشتی.
اگه راست میگی بفرما جمعش کن و ادبیات و اهداف این جماعت را اصلاح کن.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
به این واژگان دقت کنید:
تجمع
خونخواهی
کشته شدگان
واکسن
به همین راحتی!
دیروز اسمش گذاشتن #تجمع
امروز اسمش میذارن #خونخواهی
و فردا خدا رحم کنه!
همون قدر که مطمئنم نفوذ در سیستم بهداشتی کشور وجود داره، بیشتر از اون شاهد نفوذ و ماهی گیری دشمن با ادبیات مخصوصش از کانالهای مجهول الحال اما به اسم طب اسلامی با ظاهری مذهبی هستیم.
دیروز به خودشان تذکر دادیم و گوش نکردند
امروز به بزرگان و نهادها از خطر اندیشه و تحرکات این جماعت هشدار میدهیم و امیدواریم توجه شود.
تا فردا مجبور نشویم افسوس بخوریم.
ضمنا
#آبان نزدیک است و تقریبا همه گروهک های ضد انقلاب قراره شیطنت کنند.
میترسم مجبور بشیم کف خیابون، کسانی را جمع کنیم که اصلا دوست نداریم و یه روزی دوستشان داشتیم اما حواسشان نبود و به کسانی سواری دادند که اصلا دغدغه آنها واکسن ماکسن نبوده و نیست.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
⛔️ و باز هم #آبان ... ⛔️
🔹 تا آبان ۹۸ درست روایت نشود، هر سال باید تن و بدنمان بلرزد که نکند اتفاقی بیفتد و مردم فریب بخورند و با عده ای تروریست وطنی همراه شوند.
نمیشود فقط نشست و فقط از مردم تعریف های گنده کرد و توقع داشته باشیم برای آنها توضیح ندهیم و روایت نکنیم اما آنها علم غیب داشته باشند و روایتی مطابق با واقع و به دور از هیاهوی رسانه های معاند داشته باشند.
در تحقیقی که بنده در دو ماه گذشته داشته ام و آرشیو بالغ بر دوازده شبکه معاند و موافق را جستجو کردم، میزان روایت معاندین از آبان ۹۸ حداقل پنجاه برابر رسانه ملی است و این یعنی فاجعه!
فاجعه ای که ابتدا در ذهن و اندیشه مردم شکل میگیرد و سپس آثار مخرب اجتماعی و کف خیابونی پیدا میکند.
👈 دیر است اما چاره ای نیست. از همین الان باید بسیج روایت صحیح از آبان۹۸ شکل بگیرد.
و الا به قول یکی از نویسندگان، همانگونه که تا اسم لیمو ترش میآید دهان آدم آب میافتد، تا هر سال اسم آبان آمد، باید منتظر یک آشوب و مشکل و حساسیت عمومی از جنس بنزین و امثال آن باشیم.
🔹 حرکتی که دیروز (آبان ۱۴۰۰) در سیستم توزیع بنزین از طریق هک اتفاق افتاد، دقیقا در ایام هفته پدافند غیر عامل و در آستانه هشتم آبان ماه(روز پدافند غیرعامل) اتفاق افتاده و به نوعی عرض اندام چند سویه از طرف دشمن محسوب میشود.
خب متاسفانه موفق هم شدند. نباید موفقیت دشمن را نگفت و یا کوچک شمرد. اقرار میکنیم که موفق عمل کردند و توانستند چند ساعت، بمب عملیات روانی زشت و زننده ای هم در پمپ بنزین ها و هم در تابلوی دیجیتالی بعضی خیابان ها و هم در فضای مجازی منفجر کنند.
✔️ از همین اول باید دو مطلب را گفت و ول کن قضیه هم نشد:
🔺 اولا همه صدر و ذیل عملیات از خارج از مرزها نبود و عوامل داخلی آنها خوب هماهنگ عمل کرده بودند. گستردگی این خرابکاری به حدی هست که نتوان نقش پررنگ خیانت عوامل نفوذی در سطوح مختلف را نادیده نگرفت.
🔺 ثانیا مسیرهای متعددی که سبب کنترل و شکست عملیات میشد از قبل مسدود کرده بودند به گونه ای که تا این ساعت، هنوز صد در صدِ مشکل حل نشده و دانشمندان ما همچنان در حال مجاهدت و تلاش برای غلبه بر این مشکل هستند.
ابعاد این مشکل اینقدر هست که دیگر منتظر چیز خاصی در آبان امسال نباشیم. اما اخبار موثق، حاکی از ادامه دار بودن دومینوی خرابکاری ها در جنگ های مدرن و شهری دارد. جنگ های مدرنی که بر پاشنه عملیات روانی میچرخد و قصد دارد تعداد بیشتری از مردم و نگاه ها را به سمت خود جلب کند.
هر چه ایران و مقاومت، ضرباتش کاری و مخفیانه و اساسی است، اما ضربات دشمن، آشکار و جلوی چشم مردم و همراه با پیوست عملیات روانی انجام میشود.
لذا
پیشنهاد میشود:
🔺 اولا ضربات مهلکی که دشمن دریافت میکند و به مرز خانمان سوزی و دریوزگی میافتد بیشتر از رسانه های رسمی و ملی پوشش داده شود. ضارب مهم نیست. مهم، پوشش دادن خفت دشمن است. نترسیم از اینکه اگر پوشش دادیم و ابراز شادمانی کردیم، ممکن است گردن ما بیندازند. چون به هر حال، همه چیز را ابتدا به گردن ما میاندازند و فقط اگر خلافش ثابت شد، کمتر درباره اش صحبت میکنند. نه آنکه کلا از گردن ما ساقط کنند.
🔺 ثانیا به طور کلی، مدل جنگ و رویارویی را به طرف مدل های پست مدرن هدایت و مدیریت کنند.
سرآغاز پا گذاشتن در این مدل رویارویی، شهادت شهید فخری زاده و مدل شهادتش نبود. اما جلوه مهمی از این مدل نبردهای شهری به نمایش گذاشت.
لذا لازم است به فکر عرضه اندام های نسل چهارم و پنجم رویارویی و نبرد باشیم و برای آن هزینه بیشتری کنیم. ما هنوز در مراکز آینده پژوهی، در نبردهای آینده، به طور جدی وارد پروژه های نسل پنجم نشده ایم و مراحل ابتدایی مطالعات را میگذراند.
باید ضمن تقویت همه جانبه آن مدل رویارویی ها، پیوست های قوی برای عملیات روانی در اذهان عمومی دشمنانمان نوشت و عملیاتی کرد.
(نه اینکه حتی در نحوه پوشش مشکل دیروز برای مردم خودمان، بیست و چهار ساعت گذشته اما هنوز روایت درستی از رسانه ملی ارایه نشده و اذهان عمومی مردممان را به دست باد و بوران فضای مجازی سپرده ایم!)
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
اینا را ببینید👆
نه نخبه هستند، نه مدال آور و نه ...
چند نفر دختر دوچرخه سوار !
همین.
ولی اسرائیل همه این ها را پذیرفته و اقامت دائم داده.
چرا؟
چون اسرائیل نیاز داره که به عنوان یک کشور حامی بشریت و زن و اقامت پذیر معرفی بشه.
وگرنه کیه که ندونی سرنوشت این بانوان در ده سال آینده چی میشه؟
🔺خوش شانس ترین اینها یا میشن سفیر صلح و به زور برگردانده میشن افغانستان تا با نشون دادن درِ باغ سبز، ده تا مثل خودشون به اسراییل معرفی کنند
🔺و یا با تحصیلات خاص، در بدنه دولت های آینده افغانستان نفوذ داده میشن تا حافظ منافع اسراییل باشن
🔺و یا دست آخر، در لشکر سایبری اسراییل علیه مردمشان فعالیت کنند.
👈 اگر کسی از آشناهای این خانمها در کانالم هست، بهشون پیام بده و بگه: از همین حالا با دوچرخه سواری خدافظی کن و منتظر باش ببین کِی به زور به افغانستان برای اقدام علیه ملتت برگردانده میشی!
✔️ مثل آنچه در کتاب #نه و کتاب #باید_ببازی قصه اش را براتون گفتم.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
🔹 بنظر شما جایگاه و اهمیت سخنان و مواضع رهبر معظم و فرزانه انقلاب در داخل و خارج از کشور، حساس تر از سایر مراجع نیست⁉️
قطعا حساس تر و مهم است.
پس چرا درباره هجمه یکی از رسانه های درجه شیش و هفت به سخن یکی از مراجع، حوزه و جامعه مدرسین اینطور موضع میگیرد و بیانیه میدهد اما درباره هجمه ها و اهانت هایی که مخصوصا این سه چهار ماه از طرف عده ای علیه حضرت آقا شد و نسبت ها و تعابیر نادرست درباره مواضع آقا درباره واکسن و مواضع ایشان درباره ستاد کرونا و سیستم بهداشت کشور و... داشتند حوزه و جامعه مدرسین حرف نزد و بیانیه نداد؟!
🔺عده ای رسماً دست به تحریف مواضع رهبری زدند
🔺حتی با تفاسیر غلط و آب دوغ خیاری، مردم را به مرز ناامیدی بردند
🔺به اطرافیان و منسوبان رهبری اتهامات مختلف زدند
🔺بی سابقه ترین تردیدها نسبت به صحت و لزوم احکام صادره از حضرت آقا توسط همین جماعت رخ داد
🔺و ده ها مسئله دیگر که شرم از ذکر آن دارم
همه این ها رخ داد اما حوزه و جامعه مدرسین هیچ نگفتند!!
😔 و از همه دردآورتر آن بود که اغلب کسانی که در اجتماعات غیر قانونی، محور شده بودند و سیاهه مذکور، بخشی از بی مهری آنها به ولایت و انقلاب بود، در لباس مقدس روحانیت حاضر شدند.
👈 حقیقتا نمیدانم چه کسی یا کسانی، مسئول این هستند که به حوزه بگویند در فلان جا سکوت کن و در بهمان جا بیانیه بده!
اما امیدوارم هر بزرگواری که هست، مثل آن جاسوس شوروی سابق، نفوذی و مسئله دار نباشد که تا این حد زورش میرسد که «اولویت ها را جابجا کند» و به اسم اعزه محترم علما و مراجع تمامش کند!
حضرات
اساتید
بزرگان
لطفا ناامیدمان نکنید
سکوت شما در مواقع حساس و غرش شما در مواقع غیر ضروری، نه خدمت به مرجعیت است و نه مردم را از سرگردانی درمیآورد.
دست اساتید ولایت مدار و خدوم را میبوسم و به سربازخانه باصفای امام عصر ارواحنا فداه ادای احترام میکنم.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
#تفرقه_ممنوع
با کمال تأسف فراوان، روز به روز شباهت بین واکسن هراسان و اپوزیسیون ها بیشتر میشود.
آخرینش همان که در روز ۱۳ آبان به دو گروه تقسیم شدند: عده ای به جای شرکت در راهپیمایی وحدت آفرین، مقابل نهاد ریاست جمهوری تجمع غیر قانونی کردند و مثلا خواستند شکوه راهپیمایی را کمرنگ کنند.
و عده ای هم در راهپیمایی شرکت کردند اما با پلاکاردها و شعارهای هنجار شکن حاضر شدند که اصلا جالب نبود.
جالبه که وقتی هر دو گروه دیدند که با استقبال مردم مواجه نشدند، شروع کردند با صدای بلند، مردم را خطاب قرار دادند و اندکی سر و صدا کردند اما خوشبختانه نتوانستند نظم عمومی را به هم بزنند و مردم هم بی تفاوت از کنار آنها گذشتند.
دوستان!
قشنگ نیست.
این رفتارها تبعات جالبی برای خودتون نداره و حیفه که اینطوری از چشم مردم بیفتید.
لطفا از این کارهای تفرقه آمیز جلوگیری کنید.
✅ مناسبت های ملی و دینی، متعلق به گروه و شخص خاصی نیست. قدرت نظام مقدس جمهوری اسلامی، به مردمی بودن و حفظ انسجام ملی و اسلامی است.(بعدش به قدرت دفاعی و نظامی و موسمی و ...)
👈 لطفا جلسات پر شور ملی و اسلامی را به جولانگاه تفرقه و اختلاف تبدیل نکنید.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
سریال #سرجوخه
حتما این سریال جذاب را تماشا کنید تا تفاوت ها را دریابید.
تفاوت در برخورد
تفاوت در تکنیک ها
تفاوت در روند و روایت داستان
و تفاوت های خیلی زیاد دیگر.
یک تیم حرفه ای و کاربلد
با بازیگرانی که انصافا شخصیت ها را قشنگ درآورده اند.
خدا قوت میگم به بچه های تیم #سرجوخه
👈 ضمنا اگر این سریال را قشنگ تماشا کنید، ذهن شما برای مطالعه کتاب #باید_ببازی آماده تر میشه. چون به قول کارشناس محترم و عزیزش، این کتاب، حداقل ده پله بعد از روایت این داستان قدم گذاشته و حرفهای قابل توجهی داره.
#سرجوخه
#باید_ببازی
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
در فضای مجازی، فیلمی از یک کبوتر در صحن امیر مومنان علیه السلام پخش شده که با این حالت👆نشسته و تکان نمیخورد.
متاسفانه خیلی برخوردهای احساسی و کلمات عجیب غریب درباره اش شنیدیم که دیگه داره شورش درمیاد!
جوابی که به یکی از رفقا دادم👇
جسارتا کبوتره مریضه. همین.
با تقدس سازی های غیرمنطقی، قداست حضرات معصومین علیهم السلام را مخدوش نکنیم. نمی شود گفت این پرنده به امام عرض ارادت می کند.
چنانچه اگر کبوتری در فضای صحن تخلیه کرد نمیشود حکم به ارتداد و کفرش صادر کرد و گفت الان فلان بلا سرش میآید و یا مثلا از خانه فلان کفتربازِ ناصبی برخواسته است.
این حیوان کاملا مشخص است که مریض است و ربطی به این ندارد که در مقابل ضریح تواضع و ادب کرده.
اگه الان گفتی شاید قطرات اشک هم ریخته باشه و... ، فردا یکی دیگه میگه یه اهل دل اونجا بوده که شنیده این کبوتره داشته جامعه کبیره میخونده و میگفته بغ بغ!
بعدش خودمون ازش امامزاده ای ساخته ایم که بیا و جمعش کن.
👈 لطفا با دین و عقاید مردم بازی نکنیم.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
آقا نساز
برادر نساز
آخه چیه این؟
از روح مطهر آن شهید والا مقام شرمنده شدیم وقتی این مجسمه را دیدیم!
بعد توقع دارن بچه هامون هر هفته بگن«بابایی باز بریم باغ موزه؟ بریم دوباره مجسمه شهدا را ببینم؟»
از این زورم گرفته که مجسمه مهران مدیری را جوری ساختند که هر کس وارد اتاق شد، دست گذاشت رو سینه و گفت«سلام جناب مدیری!»
اون وقت مجسمه های شهدا را اینجوری...
یادمه یه جایی مجسمه حاج قاسم را به حدی بد ساخته بود که یکی از حرامیان صهیونیستی برای مسخره نوشته بود «مراقب باشین به زن زائو نشونش ندید که پس میفته»
انشاءالله که نه اسمش نفوذه
و نه عمدی در کار هست.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایشان را نمیشناسم اما کاملا با کلامشان موافقم.
احسنت
لطفا مهربان تر باشیم.
همه دل آشنا اما سنگین.
این خودش بهترین امر به معروف و نهی از منکر هست.
👈 آخرین باری که محبتت را بدون ذره ای چشمداشت و فقط برای خدا به کسی هدیه کردی کی بود؟
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
خدمت تحصن کنندگان محترم
سلام و عرض ادب و احترام🌷
سومین یا چهارمین روز تحصنتان در خصوص مخالفت با اصل واکسن و یا مخالفت با واکسیناسیون عمومی بخیر و امیدوارم عزیزانتان مخصوصا اطفال بی گناهی که با شما در چادرهای مسافرتی حضور دارند، سرما نخورده باشند و همواره در صحت و سلامت باشند.
عزیزان!
اصلا جای بحث علمی در این مقال نیست و فکر هم نمیکنم فایده ای داشته باشد. لذا فقط لطفا به چند نکته کوتاه توجه داشته باشید:
🔺 اولا دیشب که در جمع شما حاضر شدم، متوجه شدم عده ای در حال ترک تحصن هستند و عده ای هم پشیمان شده اند. لذا هر شب تعداد شما کاهش پیدا کرده و اگر توجه کرده باشید، از حوالی ساعت یک بامداد، جمعیت به طور چشمگیری کاهش پیدا میکند.(البتع بنده اطلاع ندارم پس از انتشار این نوشتار، چه اتفاقی میافتد و چه تصمیمی برای کم نشدن جمعیت شما میگیرند.)
لطفا فریب بازی عده ای نخورید که گفتند ۶۰۰ نفر در راه هستند و امروز و فرداست که برسند تهران و شما را تنها نمیگذارند و این حرفها. خیر، هیچ خبری از این آمارها نیست. آنها علی رغم اعلام گسترده شماره تلفن برای هماهنگی با سرویس ایاب و ذهاب از قم، موفق به پر کردن اتوبوس و رسیدن به حد نصاب نشده اند. اجازه ندید با آمار و اطلاعات غلط، شما را فریب بدهند و بخاطر اغراض سیاسی، شما را در سرما و باران پاییز با زن و بچه و اهل و عیال مظلومتان نگه دارند.
✔️ ضمن اینکه این روش جواب نمیدهد و اگر منتظر قول مساعد از طرف حضرت آیت الله رییسی علیه تصمیم نظام مبنی بر واکسیناسیون عمومی هستید، سخت در اشتباهید. چرا که دأب نظام این نیست که قوانین را وتو کند و با فشارهای اینچنینی در خصوص یک تصمیم ملی کوتاه بیاید.
حتی اگر به فرض محال، آیت الله رییسی در جمع شما عزیزان حاضر شوند و سخنان شما را بشنوند، تصمیم ملی که عوض نمیشود. لذا شما حداکثر به دیدار ایشان نائل میشوید. نه به تغییر تصمیم ملی.
🔺 ثانیا همانطور که تا الان هم متوجه شدید، احدی از لیدرها و ادمین هایی که در فضای مجازی سینه چاک میدهند و شما را به این سرما و پیاده رو و چادرنشینی کشانده اند، در جمع شما نیستند و حضور ندارند. اصلا به کسی دسترسی دارید که بپرسید الان دقیقا اونا کجان؟ چرا نیستند؟ چرا رخ نشان نمیدهند؟ چرا در این چند شب، حتی یک سخنرانی نداشتند؟ چرا خودشان با زن و بچه هایشان در گرما و منزل و جای راحت بخوابند و حداکثر برای شما پست و کامنت بگذارند؟ چرا نیستند؟ چرا خجالت نمیکشند که اهل و عیال مردم وسط سرما باشند اما آنها حتی به خودشان زحمت سرکشی و حضور یکی دو ساعته ندهند؟ چه برسد به اینکه وسط پیاده رو چادر بزنند و برای نمازها مجبور به گرفتن وضو در آن شرایط باشند و حتی به مسجد و توالت عمومی دسترسی نداشته باشند!
عزیزان، لطفا بیشتر از این بازی نخورید. حیف شما و خانواده محترمتان که پاسوز عده ای شوید که فقط تحریک میکنند و خاصیت دیگری ندارند.
🔺 ثالثا وقتی فشار احساسات و هیجانات با حالت انتظار از یک مقام مسئول همراه شود، حوصله افراد کم میشود. مخصوصا اگر احساس کنند دیده نشدند و حتی لیدرها هم پشت آنها را خالی کردند.
قطعا این کم حوصلگی و فشارهای اطراف، زمینه را برای برخوردهای تند و تیز و حتی مصاحبه ها و گزارشات سخیف مجازی فراهم تر میکند و این به تدریج، از شما فرد عصبانی و کینه ای ساخته که حتی به عقیده او نظام و انقلاب هم به او بی توجهی کرده و الان وسط میدان و کف خیابون تنهاست.
👈 حقیقتش را بخواهید من از این تجمع و حرکات احساسی اینچنینی ذره ای نمیترسم. تمام ترس و استرس من برای بعد از ناکام ماندن در این تحصن است. از ظرفیت سوزی که در این بلوا اتفاق خواهد افتاد. از احساس بی توجهی که ممکن است زمینه مشکلات بعدی را ایجاد کند. از آن میترسم.
امیدوارم به حق امام حسین علیه السلام به آنجاها کشیده نشود. چرا که عزیزانی که من دیشب دیدم، حیف است که گردی به دامن اعتماد و اعتبار آنها بنشیند.
#لطفا_نشر_حداکثری
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
#اصفهان
وقتی از سواستفاده حرف میزنیم، یکی از مصادیقش ینی این👆
چندین نفر مثل این شخص، با وسایل آتش زا وارد جمعیت میشن و چند نفر دیگه هم وسط جمعیت، علیه نظام شعار میدهند.
مگه وسط اون جمعیت و سر و صدا و شلوغی، میشه تشخیص داد چه کسی چیکاره است؟
مگه میشه فهمید کی به کیه؟
حالا تکلیف چیه؟
به کی حق بدیم؟ به کی بگیم ناحق؟
آیا تونستن حق خودشون را بگیرند؟
الان مصوبه به نفع اونا صادر شد یا آب به زمین های خشک رسید؟
🔹 امیدوارم به حق لب های خشکیده امام حسین علیه السلام ، مشکل کم آبی مملکت ما برطرف بشود اما یک مشکل همگانی است. کم کم برخی دیگر از استان ها و شهرها به جیره بندی و اینطور مسائل رو خواهند آورد.
حالا اگه قرار باشه هر شهری به این مدل دست بزنه، باید صدها بار بگیم یاد فتنه آبان۹۸ بخیر!
درست نیست
لطفا افراد پخته و انقلابی و فرهیخته، اجازه شایع شدن این مدل اعتراضات ندهند و راه حل های معقول و قانونی برای آنها پیدا کنند.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
درباره #بچه_مهندس
یکی از سریال های موفق در طول این سالها سریال بچه مهندس بود. هم خانواده ها مشغول بودند. هم بچه ها میدیدند. هم میشد درس های تربیتی و اقتداری ازش آموخت و ده ها نکته دیگه.
ما هم این شبها داریم تکرار فصل دومش را نگاه میکنیم.
نکته ای که بیشتر نظرم را جلب کرد و چقدر جا داشت که بیان کردند و ای کاش دستشون بازتر بود و بیشتر مانور میدادند، بحث وابستگی جواد و مومو بود.
وابستگی که حاصل سالها کودکی است.
وابستگی که نه غرض و مرض و ناپاکی در آن هست و نه بیگانه با زندگی بسیاری از نوجوان های ما.
پدران
مادران
لطفا این مسئله را جدی بگیرید.
این را کسی دارد به شما میگوید که وقتی کتاب تب مژگانش را نوشت، تعداد قابل توجهی جوان و نوجوان به او پیام دادند و گلایه کردند که چرا زودتر ننوشتی؟ چرا دیر برای نوشتن آن اقدام کردید و هزاران نکته دیگر.
فیلم بچه مهندس، مخصوصا مطلب خاصی که در این نوشتار به آن اشاره کردم، شروع یک ماجرا بود. و باید بیشتر از دهه هشتادی ها و نودی ها نوشت. مخصوصا مسایل عاطفی و احساسی فوق قوی که آنها را درگیر خود کرده و متاسفانه یا محکوم به بایکوتشان میکنیم یا محکوم به سانسور.
لطفا
از کودکی، عواطف و احساسات فرزندان دلبندمان را مدیریت کنیم؛
با فرزندآوری
با کم کردن فاصله سِنی بین بچه ها.
با دادن آزادی به بچه ها برای بیان آنچه برایشان دغدغه است.
با مدیریت رابطه آنها با فرزندان دیگران علی الخصوص از جنس مخالف.
با آشنا کردن آنها به نحوه صحیح ارتباط با همسالان.
با نگذاشتن نام آنها در کنار اسم دیگران به عنوان اینکه بختشان را در آسمان ها بسته اند.
و...
جواد در سریال بچه مهندس، با همه مشکلاتی که میجنگید، با احساس فوق قوی عاطفی که نسبت به مومو داشت، دست و پنجه نرم میکرد و سالها محبتش را دل نگه داشته بود.
فقط بخاطر یک اتفاق که آنها را در کودکی، سر راه هم قرار داده بود.
گاهی والدین اطلاع ندارند
اما فرزندشان دچار اتفاقی شده که دلش گیر است
اسمش را نمیداند چیست؟
همین قدر میداند که کششی دارد و به طرف کسی تمایل دارد
یا شرم میکند و سربسته نگهش میدارد
یا میرود دنبالش و حاشیه سازی میکند
به هر حال
وظیفه من و شمای والدین، پاک کردن صورت مسئله نیست
چه اشکال دارد با پسر یا دخترمان از عشق حرف بزنیم؟
از اینکه هر کششی اسمش عشق نیست و گاهی تمایل شدید قلبی است که به خاطر آینه بودن قلب و جان نوجوان، تحملش برایش دشوار است
بگوییم:
« جای نگرانی نیست
درست میشود
از همین جاها میشود تمرین پاک دامنی کرد
از همین جاها میشود روش های خود مراقبتی را یاد گرفت
تکرار میکنم؛ جای نگرانی نیست
گناهی هم مرتکب نشدی
کمکت میکنم که از این مرحله به سلامت عبور کنی.»
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
#شلیک
#خلاص
همان طور که در کتاب #کف_خیابون۲ گفتم، شایع ترین حملات مجازی علیه عقاید و ایمان مردم، دارای دو مرحله شلیک و خلاص است.
مثلا یکبار درباره کودک همسری صحبت میکنند و هیجانات عمومی را علیه آن تحریک میکنند تا سه ماه بعد، درباره ازدواج رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم با عایشه حرف بزنند و از این طریق، در ناخودآگاه مردم، شکلی از انزجار تشکیل دهند.
شلیک: ایجاد تنفر عمومی
خلاص: اعلام مصداق اصلی
اما امسال، خواسته یا ناخواسته، یکی از شیوخ اهل سنت که رزومه خاصی در شیعه ستیزی و حمله علیه اهل بیت ندارد مستقیم، هم از دومی حمایت ناشیانه ای کرد و هم به سوی ائمه اطهار علیهم السلام شلیک و خلاص نمود.
با اینکه میدانست:
اولا شیعیان علی الخصوص ایرانی ها در خصوص خلیفه دوم حساسیت و بغض بالایی دارند.
ثانیا بر طیب ولادت و عصمت امامان معصوم و شخصیت خاص اباعبدالله الحسین علیه السلام ارادت خونی و جانی دارند.
👈 به عنوان کمترینی که سالهاست در حوزه رسانه و مطالعات استراتژیک شاگردی کرده ام بسیار بعید میدانم این سخنرانی چند سویه، خاتمه کار باشد و ادامه نداشته باشد.
حتی اگر همین فردا محاکمه اش کنند و سخت ترین برخوردها صورت گیرد.
پازل(با توجه به سایر اتفاقات درون مرزی و منطقه) نشان میدهد که امسال، علاوه بر اینکه ایام فاطمیه حساس و مهمی در پیش داریم، ایام پر ماجرایی در زمینه توطئه ها علیه مذاهب و چالش های عقیدتی و مذهبی خواهیم داشت.
✔️ لطفا احساسات مذهبی مردم و غیرت باصفای جوانان را مدیریت کنیم و اجازه بدهیم اینگونه مسائل، در سطح بزرگان مذاهب اسلامی حل و فصل شود.
نه اینکه نُقل محافلِ هر منبری بشود و به انحای مختلف، حسب و نسب یکدیگر را یادآوری کنیم.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
پاییز ۱۵۰۰ هممون اینجوری هستیم
به همین سادگی
خوابیدیم تو یه کف جا
با یه کفن سفید
دست خالی
نگا👆
اینجا👆
حالا یکی تو شهر و دهات خودش
یکی هم یه جا دیگه
فرقی نمیکنه
تهش اینجوریه که میبینی👆
همین قدر ساده و ساکت و سرد
احتمالا با مردنمون
همه حرف و حدیثا تموم شده
پروندمون بسته شده
و حتی شاید سالها از مرگمون گذشته باشه و
چیزی از بدنمون باقی نمونده باشه
به جز چهار تا تیکه استخون
کسی ما را یادش نیست
عکسمون تو طاقچه خونه کسی نیست
و حتی خونه و مغازه و ملک و املاک ما را تصاحب کردند و خوردند و یه لیوان آب هم روش
دقیقا صد سال دیگه.
تمام
حالا هی بشین حسرت این و اون بخور
بشین غیبت و بدگویی از این و اون
بشین یه قرون دو زار کم و زیاد کن
حالتو دریاب
عشق و حال کن
بندگی خدا کن
سخت نگیر
تهش همینه که میبینی
کار خودتو بکن
حیف حوصله و اعصابت که الکی خرد کنی
بخند و به اندازه جیبت خرج کن و سخت نگیر
👈 پیش پیش روحمون شاد و یادمون گرامی باد🌷
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
بسم الله
و اما جشنواره فیلم فجر
تصور کنید سالها زحمت بکشی و یه قرون دو زار بذاری رو هم تا اینکه بتونی چهار تا آجر رو هم بذاری و یه خونه بسازی. یه خونه در ابعاد بزرگ و امروزی و جذاب با کلی امکانات و وسایل. حتی تو یخچالش هم بخ اندازه یه سوپر مارکت کوچیک، خوراکی و چیزای رنگاوارنگ و خوشمزه باشه.
بعد خدایی نکرده یهو بزنه و خودت مریض بشی. یا نه؟ بزنه و خودت دل و دماغ نداشته باشی. یا مثلا بذاری و یه مدت بری سفر. یا چه میدونم! یا مثلا خودت بری مسافرت. یا بسپاری دست در و همسایه و خودت بری بیابون و این ور اون ور.
خلاصه خودت ازش استفاده نکنی.
حالا یا بچه های نااهل و رفیق بازت، با در و داف و زیدشون بیان اونجا و بشه مکان! یا کلیدش بدی دست در و همسایه و همسایه ها هم دلشون نسوزه و بشه کاروانسرا!
آخرش به اسم تو تموم میشه. میگن خونه آقا یا خانم فلانی شده مکان! شده کاروانسرا! معلوم نیست خونه فلانی کی میاد کی میره و اصلا خدا میدونه چیکار میکنن و کیا میرن و کیا میان؟
دقت کن! همه میگن خونه فلانی هستا. خونه شما هست و همه چی به اسم خودت تموم میشه. با اینکه حتی روحت هم از چیزی خبر نداره و اصلا خبر نداری چه خبره؟
حالا
الان
شده جشنواره فیلم فجر!
جشنواره زدیم به اسم انقلاب و دهه فجر و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام مقدس جمهوری اسلامی و کلیدش دادیم دست چند تا بچه شیطون خودمون و کلید زاپاسش هم دادیم دست در و همسایه و خودمون رفتیم دَدَ. گذاشتیم رفتیم و خبری هم ازمون نیست و توقع داریم وقتی دو سه تا بلیط رانتی گیرمون میاد، بریم دو سه تا فیلم جذاب ببینیم و بازیگرانش هم مثل بچه آدم تیپ زده باشن و کارگردان و تهیه کننده هاش هم همه بچه مسلمونا باشن و تهش فیلم در تراز انقلاب و ایران 1400 دربیارن!
زهی خیال باطل.
این خبرا نیست.
ساختیم و راه انداختیم و ول کردیم رفتیم و به خاطر همین شده بساط اینکه فلان خانم بشینه بگه همه حلال زده هستند حتی حروم زاده ها! چون عشق بینشون بوده!! و یا اون یکی خانم بیاد بگه چرا نمیشه یه زن هم زمان معشوق دو سه نفر بشه؟! یا اون کارگردان بیاد بگه سلیقه من همینه و اگه خواستین سخت بگیرین، از سال دیگه جشنواره را تحریم میکنم!
بله. بایدم اینطوری بشه. همه ول کردن رفتن و از دور نشستن و فقط قضاوت میکنند. نه خبر خاصی از رویش ها هست. چون خیلی ها بچه هاشون را از ورود به هنر و سینما منع کردند. و نه خبری از پیش کسوت ها هست. چون یا دلخورن و از این و اون دلخورن. یا درگیر سیاسی کاری شدن و معلوم نیست کجان و دارن چیکار میکنن؟
آقا ، برادر ، حاج خانم ، خواهر!
تا جایی که من خبر دارم، فقط 144 تا آموزشگاه و کارگاه بازیگری و فیلنامه نویسی و کارگردانی توسط پیش کسوت های غیر انقلابی که اصلا دغدغه مذهب و انقلاب ندارند، فقط در تهران وجود داره که سالانه دختر و پسر مستعد تربیت میکنند و مطابق فکر و اندیشه خودشون به جامعه هنری و سینمایی این مملکت تزریق میکنند.
حالا ما داریم چیکار میکنیم؟ چند تا کلاس و موسسه و آموزشگاه و کارگاه راه انداختیم و تربیت کردیم؟
از امروز 355 روز دیگه تا چشنواره فیلم 1401 فرصت داریم. امسال حلال زادگی و غیرت و ناموس و این چیزا را زدند. شک نکنید برای سال آینده دست روی سه چهار تا واژه مهم تر دیگه میرسه و من و شما هم کمافی السابق باید اعلام نگرانی و انزجار کنیم و درخواست برخورد انقلابی داشته باشیم!
خسته نباشیم! همین؟
از حالا باید در پایگاه های بسیج و ادارات و نهادها و حتی هیئات مذهبی شروع به تربیت هنرمند و بازیگر و موسیقیدان و کارگردان و تهیه کننده کنیم تا شاید انشاءالله تا ده سال دیگه، بتونیم یه حرکت هایی در جشنواره 1410 بزنیم و ده سال دیگه نشینیم دوباره غصه بخوریم و لعن و نفرین این و اون کنیم.
هستند بچه هایی که استعداد زیادی برای بازیگری و یا نویسندگی و یا کارگردانی و یا حتی نوازندگی دارند. مگه همه باید آخوند و پاسدار و مداح بشن؟ اگه سالی دو تا فیلم خوب بسازن و چهل پنجاه میلیون نفر بازدید بخوره، اثر فرهنگی کمتری داره؟ نمیشه بچه های من و شما استثنائا دکتر و مهندس و آخوند و پاسدار و مداح نشن؟ میگن لقمه اش مشکل داشته که بچه هاش موزیسین و کارگردان و بازیگر شدند؟ این چه حرفیه آخه؟
ول کردیم و رفتیم دنبال چیزای دیگه اما نگرانیم که چرا سلبریتی هامون دارن میشه الگو و اسوه و چرا نسل های بعد دارن عاشق اونا میشن؟
خب طبیعیه. ما هم باید سلبریتی تربیت کنیم. این مطلب باید به یک مطالبه عمومی تبدیل بشه و برای سال 1410 حداقل 100 نفر دختر و پسر سلبریتی شاخ و در تراز جهانی تربیت کنیم تا دیگه نگران جشنواره فیلم فجر و دهه فجر و حتی نگران انقلاب اسلامی و اینستاگرام و ... نباشیم.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
این اصل کلی را یادتون نره:
«هر چی تکلیفش روشن نشه و یا مردم احساس کنند به حقوق شهروندی آنها توجهی نشده، میتونه اهرم مهمی برای سواستفاده جریان لیبرال در انتخابات های پیشِ رو باشد.»
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
لطفا سخن حضرت آقا را به طور کامل در توییت ها و کانالهایتان نشر بدید!
ایشان فقط نفرمودند با بستن بودجه سنگین مخالفم.
بله ، کاملا کلام درست و صحیح ، مثل همیشه .
اما لطفا به بعدش هم توجه کنید که فرمودند «من به مسئولینش که بودجه باید به دست آنها برسد اعتماد دارم» و حتی اسم چند تا نهاد مهم را میبرند.
پس لطفا طوری منقطع ، کلام ایشان را منعکس نکنید که ملت فکر کنه همه دزد هستند و همه مسئولین نشستند بودجه سنگین بستند تا به نون و نوایی برسند.
و یا جوری حرف نزنید که مخاطب برداشت کنه که کلا بودجه های فرهنگی در جای خوبی مصرف نمیشه و همه ارزشی ها در حال سواستفاده هستند.
آقا بسیار حکیمانه و مدبرانه فرمودند «بودجه های بی نام و نشان غالبا هدر میرود»
نه هر بودجه ای که در امور فرهنگی کشور هزینه میشود.
👈 از مهم ترین و با اولویت ترین مصادیق جهاد تبیین، جلوگیری از تحریف کلام رهبر فرزانه انقلاب میباشد.
مثل همین جا که حضرت آقا سه مرتبه از اعتمادشان به مسئولینی سخن گفتند که قرار است بودجه به دست آنها برسد.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
✔️ دقیقا کجا ؟!
۱. مشهد ؛ کانون مناقشات اخیر
۲. حرم مطهر ؛ کانون توجهات
۳. ورود سلاح سرد علی رغم تفتیشات
۴. انتخاب سه نفر آخوند
۵. در صحن و زاویه ای که بیشترین فاصله به عوامل انتظامی و تیم پزشکی و آمبولانس دارد
۶. مثل همیشه شلوغ نیست و ریسک عملیات را بالاتر میبرد
✔️ ضارب کیست ؟
۱. یک نوجوان!
۲. حدودا پانزده ساله
۳. که بلد است در کمتر از بیست ثانیه، سه نفر را با چاقو بزند و در برود
۴. نه تنها در چهره اش ندامت نیست، بلکه ترس هم نیست و وسط مشت و لگد مردم، تا بتواند از خود دفاع هم میکند
۵. از محله ای که عده ای در آن برای پیروزی طالبان جشن گرفته بودند
۶. تنها و بی کس هم نیست و حداقل چهار نفر در دو ساعت اول پس از عملیات، مظنون تشخیص داده شده و دستگیر میشوند.
✔️ با چه وسیله ای؟
چاقویی نسبتا بزرگ و منقش به ذکر که در کلیپ های گروه های تکفیری از آن برای ذبح افراد بیگناه استفاده میشود.
و نکات دیگر ...
👈اولا قطعا این عملیات، کور نبوده.
حتما نباید فرد خاصی از قبل نشان کرده باشند که بگوییم عملیات کور نبوده.
👈 ثانیا خیلی هم حساب شده بوده.
حداقل تیم برنامه ریز، در رصد و انتخاب لوکیشن و زمان، بد عمل نکرده.
👈 ثالثا نکات فرا متن زیادی در این شکل از عملیات وجود دارد.
هم از این طرف و ضعف های مشهود و غیر قابل انکار خودمان. (که بگذارید دهانمان بسته باشد.)
و هم از آن طرف و انتخاب آن نوع المان ها و این تیپ جک و جانوران.
برای شهید شدن وقت هست
کسی هم از کشته شدن در لباس مقدس روحانیت و سربازی امام عصر ارواحنا فداه نمیترسه
چه بی هوا بزنن
و چه درگیر بشیم
برای هر نوع پلن احتمالی آماده ایم
اما
#لطفا_ساده_نگذریم
حمله به روحانیت، چه شیعه و چه سنی، از معنا و مفهوم خاصی برخوردار شده و صرفا به دلخوری از وضع موجود و شر و ورهایی که لیبرال ها امروز در توییتر بافتند برنمیگردد.
ارواح مطهرشان شاد.🌷
همنشین با قرآن و عترت
و عرض تسلیت به خانواده های محترم معزّی و علما و روحانیت بزرگوار مشهد علی الخصوص نماینده محترم ولی فقیه و همچنین تولیت محترم آستان قدس.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
مرحله تجمیع اطلاعات پس از عملیات، معمولا زمینه اقدامات و عملیات های بعدی را فراهم یا آسان تر میکند.
افشای جزییات از شهدا در روزهای ابتدایی شهادتشان، از مهلک ترین اشتباهات اطلاعاتی و امنیتی است.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
✔️ رفقای فعال در گروه های مجازی!
لطفا آنچه را در پی میآید، کسی به خود نگیرد؛ یک تذکر عمومی و از جمله به خود بنده است:
هر گروه هدفمند با برنامهای، پیش از هر کار باید دارای استراتژی(راهبرد) و سپس تاکتیک (راهکار) مناسب برای تحقق آن استراتژی باشد.
راهبردها خود میتوانند به دو دسته کلی(دایمی) و مقطعی تقسیم شوند؛ که دومی نیز طبعا در راستای و ذیل اولی باید تعریف شود.
برای دستیابی به راهبردهای مقطعی، نیازمند رصد علمی و دقیق فضای رسانهای کشور و در صورت امکان خارج، و اینکه در هر مقطع، تمرکز دشمنان روی کدام مسائل و موضوعات خاص است، و تهیه مطالب مناسب در ارتباط با آنها هستیم.
همچنین باید توجه داشته باشیم که دشمن ما را به مسائل فرعی و کماهمیت مشغول و از مسائل اصلی غافل نکند، یا خود گرفتار یا سرگرم بحثهای بیحاصل یا کماهمیت بین خودمان نشویم.
👈 همچنین، هنگامی که مطلبی بین خودمان (مخصوصا گروه های خانوادگی و دوستانه) مورد بحث قرار میگیرد، خیلی زود به آن فیصله بدهیم، تا ذهنها برای توجه به مسائل مهم دیگر خالی و آماده شود.
در گروه لازم است دوستانی که به نظر میرسد بیش از بقیه بر فضای رسانهای اشراف دارند، این رصد را انجام دهند و سپس جمع را به پرداختن به آنها متوجه ودعوت کنند. دیگران نیز هرگاه شاهد خروج گرو ها از اهداف مهم و توقف در مسائل کماهمیت و فرعی میشوند، مشفقانه و مودبانه تذکر دهند.
👈 مراقب وقت و عمر و ایمان و آرامشتون باشید. هیچ بحث و گفتگویی ارزش تحت شعاع قرار دادن آرامش و ایمان من و شما را ندارد.
#لطفا_نشر_حداکثری
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هادی: گوشی موتی روشن شد. امکان داره تحت تعقیب باشه و با روشن شدن خطش، ردمون بزنن.
نظر: آهان. از اون لحاظ. چشم. میریم. کجا بریم آقا؟
هادی گفت: هر کسی یه جا بره. متفرق شین. سر ساعت هفت و نیم صبح، سه راه معدل باشین. کنار باجه قدیمی.
نظر: رو چِشَم. خودم بمونم پیش شما؟
✍ محمد رضا حدادپور جهرمی
هادی: نه ... تو هم برو ... نزدیکم نباش.
عبدی گفت: منم برم؟
هادی گفت: نه ... تو به کارِت برس.
اینو گفت و رو کرد به موتی و گفت: بریم؟
موتی گفت: نوکرم آقا ... بریم ...
در مدت دو دقیقه دخمه و گاراژ تخلیه شد و عبدی موند و گربه اش.
موتی هادی رو برد به خونه خودشون. یکی از کوچه های پایینِ دروازه سعدی. هادی تو حیاط خونه، رو تخت نشست. موتی رفت داخل و بعد از چند لحظه با الهه اومد. الهه به هادی سلام کرد. هادی هم جوابش داد. هادی گفت: ببین آبجی! دو تا سوال ازت میپرسم. جواب هر کدومش فقط یه کلمه است.
الهه که دختری 22 ساله و زیبا رو بود با دلهره گفت: بفرمایید.
هادی گفت: پیرمرده ازت آتو داره؟ چیزی دستش داری که نباید دستش باشه؟
الهه گفت: نه خدا را شکر ... هیچی ...
موتی گفت: آبجی اگه چیزی هست بگو! هادی خان میخواد کمکمون کنه. عکسی مکسی چیزی نداری دستش؟
الهه بیچاره که بغض داشت گفت: نه ... مطمئنم ... اگه چیزی بود، به خودت میگفتم.
هادی گفت: چرا آمارِ صرافی رو به موتی دادی؟ مگه صرافی مالِ پسرش نیست؟
الهه برای لحظاتی سکوت کرد و سرشو انداخت پایین. سکوت سنگینی در اون جمع سه نفره حاکم شد. از اون جنس سکوت ها که آدم دلش میخواد بمیره اما چیزی که ازش وحشت داره، نشنوه!
الهه یهو زد زیر گریه. موتی که دنیا داشت دورِ سرش میچرخید، محکم به پیشونی خودش زد و رو کرد اون طرف و از ته دل گفت: وااااااای ... وااااااااااای ... تنِت زیرِ گِل موتی! تنت زیر گِل ...
الهه که دیگه هقهق میکرد، نتونست حرف بزنه. هادی که عصبانیت و خشم از پیشونی و صورتش موج میزد، تحمل نکرد و بلند شد و چند قدمی راه رفت. موتی گیر داده بود به الهه که بگه ماجرا چیه؟ که هادی همین طوری که پشتش به اونا بود گفت: ولش کن موتی. اذیتش نکن. بذار بره داخل.
الهه رفت داخل. موتی داشت روانی میشد. دو سه تا چک محکم زد به صورت خودش. لب پاینیش را جوری گاز میگرفت و با مشت به صورت خودش میزد که اگه هادی محکم بهش چک نمیزد به خودش نمیومد. هادی سرشو گرفت تو دستش و گفت: آروم باش. آروم. آروم گفتم.
وقتی موتی آروم شد، هادی بهش گفت: داره دیر میشه. به الهه خانم بگو همین امشب با باباهه قرار بذاره. باید تا هستیم کارِ این پیرِ سگو یه سره کنیم. فردا دیگه دستمون بهش نمیرسه.. فردا فقط وقتِ جهنمِ پسره است. امشب باباهه و فردا پسره. پاشو ماشالله. پاشو مشتی.
موتی هم سرشو تکون داد. با شیدن این جملات هادی، انرژی گرفت. آرام تر شد. بلند شد و رفت داخل.
دو ساعت بعد سر و کله یه مرد حدودا شصت ساله با ماشین گرون قیمت، خیلی شیک و خوشحال و قبراق و سر حال پیدا شد. تا تو ماشین بود، سه چهار بار عطر زد و خودش و لپای شیش تیغ کرده اش را تو آینه وارانداز کرد. پیاده شد. نفس عمیق کشید. تمام ریه هاش از هوای تازه پرکرد. به طرف در رفت. زنگ نزد. با گوشی تک زد و همون لحظه، در را براش باز کردند.
همه این صحنه ها را دختره که در تاریکیِ سر کوچه، پشت دیوار ایستاده بود تماشا کرد. بعدش برگشت و به دیوار تکیه داد. سرش به طرف آسمون برد و به ستاره ها نگاهی کرد و نفس عمیقی کشید. راننده اسنپ که سه چهار قدمی الهه ایستاده بود شیشه را کشید پایین و گفت: خانم سوار نمیشید؟ داداشتون گفتند معطل نکینم و بریم.
الهه سوار اسنپ شد و رفت.
رفت و اون پیرمرد بخت برگشته و بولهوس را با دو نفر تنها گذاشت.
با یکی که آبجیش بی آبرو شده و اون لحظه اسیدِ خالصه.
یکی هم یه خلافِ وحشیِ ناموس پرستِ گُر گرفته!
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@Mohamadrezahadadpour
پسره صفحه رو برگردوند. چشماش چهار تا شد. هادی گفت: سه چهار ماه قبل، اون دو ساعتی که سیستمت هک شد، کار بچه های من بود. من برای اون دو ساعت، خیلی هزینه دادم. تمام سرمایه ای که در طول کلّ جوونیم به دست آورده بودم دادم تا اینکه فقط بفهمم کی هستی و چی داری؟ پس با من شوخی نکن. امتحانم نکن. نخواه با هم درگیر بشیم.
پسره گفت: چرا همون موقع که هکم کردی، حسابم خالی نکردی؟
✍ محمد رضا حدادپور جهرمی
هادی گفت: کیف نمیداد. اتفاقا کسی که هکت کرد، اجازه این کارو ازم گرفت اما بهش اجازه ندادم. دوس داشتم یه دادگاه کوچیک تشکیل بشه و یه گپِ دو نفره بزنیم و بعدش با دست خودت حساب اینا رو پر کنی!
پسره پوزخندی زد و گفت: حساب اینا رو پر کنم! چاییدی رابین هود!
هادی گفت: نه ... نچاییدم ... اشتباه نکن ... تو فقط از الان هفت دقیقه وقت داری. اگه بشه هفت دقیقه و نشه اونی که باید بشه، با اینا طرفی. (اشاره ای به نظر و بچه هاش کرد.) اینا جزء مالباختگان هستند.
پسره نگاهی به غول های اطرافش انداخت و زهره ترک شد. گفت: الان ینی چی؟ چیکار کنم؟
هادی لیست دوم رو درآورد. گفت: اینا ... بگیر ... سه نفرید ... خودت و این دو نفر ... الان یک دقیقه اش رفت. من دارم تلاشم میکنم که روی پوست هیچ کدومتون خط و خشی نیفته. تا برید سیستمتون روشن کنید یه دقیقه دیگه هم میره و فقط چهار دقیقه وقت براتون میمونه. حالا یا فقط چهار دقیقه تا پایان زندگیت مونده یا همکاری میکنی و چند سال دیگه هم زنده میمونی.
پسره لیست دوم رو گرفت. هادی گفت: آهان ... راستی ... برای همشون خرید و فروش بزن. تمام سهم های نفتی دریای شمال را که تو کانال متوسط هست و فقط همین امروز بازه، بخر و بزن به حساب اینا. تاکید میکنم؛ تمام سهم هایی که به اینا میدی، باید کاملا قانونی و رسمی خرید و فروش بشه. ضمنا از حساب خودت نه. چون میدونم که حساب ارزی خودت، حساب مشترک هست و نیاز به تایید شریکت داره. از حساب ارزی بابات برداشت کن. راستی ... بچه ها ترتیبی دادند که الان خودت و این دو تا نره خر، به صفحات این 255 نفر دسترسی زماندار دارید. من جای شما باشم معطل نمیکردم.
پسره به اون دو نفر اشاره کرد و سه نفرشون رفتند پشت سیستماشون. هادی رفت تو واتساپ و با اون طرف خط که مشخص نبود کیه شروع به حرف زدن کرد.
هادی: ردش بزن. شیطنت نکنه.
پشت خط: حواسم هست. زود تسلیم نشد؟
هادی: چرا ... نگران همینم.
دقیقه ها سپری نمیشد. نظر مدام با نوک انگشت اشاره دست راستش کف کله اش را از روی جورابی که رو سرش کشیده بود، میخاروند. یکی از گوریل ها از بس عرق کرده بود، جورابی که رو صورتش بود خیس شده بود. هادی نگاهش به ساعت بود و گاهی به چهره پسره زل میزد. اما چهره پسره ... یه جورایی مصمم ... نترس ... پیچیده ...
هادی رفت تو واتساپ. تماس گرفت. گفت: داره چیکار میکنه؟
پشت خط گفت: دارن انتخاب میکنن ... تند تند سفارش خرید ثبت میکنند ... از اون طرف هم پول کم میشه ... اما ... یه چیزی ...
هادی: حرف بزن گور به گور شده!
پشت خط: واسه هیچ کدومش تایید نهایی نمیزنه ... صفحه ها را فقط باز میکنه و سفارش میزنه اما نهاییش نمیکنه!
هادی رفت کنار پنجره و آروم بهش گفت: تو نمیتونی این گهو بخوری؟ تو فقط میتونی چکش کنی؟
پشت خط: کار من نیست به ابالفضل!
هادی قطعش کرد. رفت بالا سر پسره. دستشو آروم گذاشت زیر چانه پسره و آورد بالا. زل زد به چشماش و گفت: چرا تایید نهایی نمیزنی؟
پسره لبخندی زد و گفت: الان داره چیزی حدود سه چهار هزار دلار جابجا میشه. همه اش هم از صرافی غیر قانونی که نمیتونه بعدا پیگیری قانونی کنه. اینجا فقط یه دلال خونه است که خودت تهِ آمارشو درآوردی. اینکه چطور ردمو زدی، دمت گرم. اینکه چطور فهمیدی همه اش کار خودمه، دس خوش. حساب کتاب همه چیمو داری، پرچمت بالا. اما تایید مرحله آخرو نمیزنم مگر اینکه بهم بگی به کجا وصلی؟
هادی سکوت کرد و فقط زل زده بود. ثانیه های آخر بود. سی چهل ثانیه بیشتر نمونده بود. یه نفر از کارمنداش گفت: آقا کار من تموم شد. پنجاتاش رفت.
اون یکی هم گفت: آقا کار منم تمومه. هفتاتاش رفت.
پسره به هادی گفت: این 120 تاش. 132 تاش هم من با دسترسی خودم انجام دادم و همه اش ردیفه. کافیه کدِ سبزو بزنم و خلاص! این از من. تو هم برادریتو ثابت کن و بگو کیه پشت ماجرا؟ این کارا و آمارا کارِ آدم عادی نیست. باید یکی یا یه جریانی پشتت باشه. بگو تا کدِ سبزو که فقط خودم میدونم بزنم و خلاص!
لحظات سختی برای هادی بود. همه چی بستگی به اون کد سبز داشت. اگه هادی لب باز میکرد و اون پسره هم سر قولش میموند و کد رو وارد میکرد و میزد، زندگی 255 تا بیچاره مال باختهیِ در ورطهی سقوط به تهِ دره بدبختی، جان تازه میگرفت.
تایمر هادی به شمارش معکوس افتاد ...
دوازده ...
یازده ...
ده ...
نه ...
هشت ...
هفت ...
شش ...
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@Mohamadrezahadadpour
پسره خم شد و همینطوری که پایین بود و داشت چایی خشک میریخت تو قوری، صداش میومد و همین جور ور میزد: آره ... میگفتم ... تا اینکه با یکی آشنا شدم ... دعوتم کرد یه استکان چایی ... اتفاقا اونم چاییش هندی بود. مثل خودم با چایی کارخونه ای و ایرانی حال نمیکرد. (اومد بالا و قوری را گذاشت کنار چایی ساز برقی و ادامه داد) آره ... منم خوردم و نشستیم نیم ساعت حرف زدیم ... دید جربزه اش دارم ... دید میتونه روم حساب کنه ... دید اگه یه کم بِهَم اعتماد کنیم، میتونه خونه و زندگیش به من بسپاره و خیالش از بابت همه چی راحت باشه.
✍ محمد رضا حدادپور جهرمی
که صدای قل قل کردن آب اومد. املت هم آماده شده بود. نون سنگک از فریزر درآوردند و گرمش کردند. پسره هم چایی بار گذاشت. میز چیدند. پسره نشست همون جایی که هادی نشسته بود. بقیه هم سر یه میز بزرگ دیگه. همه چی تقسیم کردند. املت. نمک پاش. خیار خرد شده. فلفل سیاه. و استکان های چایی!
مشغول خوردن شدند. هادی خیلی حواسش بود. دید پسره همینطوری که داره پر حرفی میکنه، یه لقمه گنده گرفت و شروع به خوردن کرد. وقتی دید پسره داره دو لپی میخوره، هادی یه تیکه نون برداشت و یه کم املت گذاشت وسطش و خورد. دید خوشمزه است. از لقمه دوم به بعد، راحتتر زد بالا.
پسره ادامه داد: اینجوری شد که لقمه اول خوردیم ... بار دوم ما رو برد کبابی ... بار سوم رستوران ... تا یواش یواش راه پول درآوردن یادم داد.
هادی گفت: ینی راه چاپیدن جیب مردم؟ راه بدبخت کردن چارتا ضعیف بیچاره؟
پسره که تو دهنش پر بود گفت: نه ... اشتباه نکن ... این ابتکار خودم بود ... من راه اونو ادامه ندادم ... دیدم وقتی عقلم میرسه و میتونم بیشتر پول دربیارم، چرا خودم آقای خودم نباشم؟
هادی اشاره ای به کاغذ اسامی کسانی کرد که پسره حقشون خورده بود و گفت: اینجوری؟
پسره گفت: آدما مهمون استعداد و عقل و هوششون هستند. باید اندازه هوش و استعدادت پول تو جیبت باشه. کسی که نمیتونه ده بیست دلار تو حسابش حفظ کنه و فقط رویای پولدار شدن تو کله اش داره، همون بهتر که کُلا نداشته باشه... ضمنا ... اگه من نزنم، یکی دیگه میره سراغش!
پسره بلند شد رفت سراغ قوری چایی. جوش اومده بود. اول رفت سراغ میز بزرگه. دید نظر و بچه هاش تا بالای دهنشون جورابا را زدند بالا و دارند املت میخورند. خنده اش گرفت. برای اونا چایی ریخت. برای دو تا آدم خودش هم چایی ریخت. بعدش رفت سراغ هادی و قوری را گذاشت رو میز و نشست روبروی هادی.
پسره: بگذریم ... میخوام روت حساب کنم. میخوام با هم کار کنیم. تو خیلی باهوشی. من امروز فهمیدم در برابر تو هیچ پُخی نیستم. هستی بزنیم تو یه کار نون و آبدار؟
هادی: حرفتو بزن!
پسره: نه دیگه ... ببین ... گردن کشی نکن ... گردن کشی و کلفت حرف زدن مالِ نیم ساعت پیش بود. الان داریم مذاکره کاری میکنیم. تو مذاکره، باید نظر طرف مقابلت جلب بشه.
هادی با بی حوصلگی یه تیکه نون برداشت و یه لقمه دیگه زد.
پسره گفت: من سه چهار تا مثل خودم ... بلکه از خودم شاخ تر سراغ دارم ... دیگه نمیخواد از زندگیت مایه بذاری ... خودم خرجشو میدم ... سراغ اونا هم برو و هر چی بلند کردی، بده چارتا مستحق!
هادی فقط نگاش میکرد و لقمه شو میجوید. پسره لیوان هادیو کشید جلو و یه چایی داغ و خوش عطر و درجه براش ریخت. بعدش گفت: نظر مثبتت چیه؟
هادی گفت: کِیَن؟
پسره گفت: پرونده همشونو میذارم تو دستت. حتی شده میفرستمت خارج تا بتونی ...
همینطوری که داشت حرف میزد، هادی استکانش برداشت تا چایی بخوره. پسره حرفشو تغییر داد و گفت: این چایی بابام از هند آورده. با چای احمد خان که به اسم هندی میندازن به مردم، تومنی همون قدر توفیر داره. یه لب برو ببین چه چیزِ حقی گذاشتم جلوت!
اینو که گفت، صدای افتادن چیزی، نظر هادی رو جلب کرد. لیوان چاییش که تا لبش برده بود و یه قلب خورده بود، برگردوند سر جاش و نگاهی به پشت سرش کرد. دید اون سه تا خم شدند رو میز و ولو شدند. نظر هم از پشت سر افتاده رو زمین و داره کف میکنه. داشت از دهنش کف میومد بالا.
هادی برای لحظاتی حتی صدای قلب خودشو شنید. با دیدن اون صحنه، قلبش داشت میومد تو دهنش. نظر همین طور که کف و خون میاورد بالا، صدای خُرخُر وحشتناکی هم میداد. دو تا آدمای پسره هم داشتند میخندیدند. هادی برگشت و نگاهی به پسره انداخت. دید چشماش جایی نمیبینه. فقط صدای نحسِ پسره رو مثل اکو تو گوشش میشنوه. برگشت دوباره به نظر و بچه هاش نگاه کرد. دید اون دو تا نره خر پاشدند و دارن چایی های داغ رو سر و کله بی هوشِ بچه های نظر میریزند.
هادی نتونست خودشو کنترل کنه. از رو صندلیش سُر خورد و افتاد پایین. صورتش چسبیده بود به زمین. دید یه چیزی مثل شَبح داره میاد سراغش. قهقهه میزنه و میاد... و یه چیزی ... سوزش عجیبی ... از آب جوش داغ تر ... رو صورتش حس میکرد ...
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@Mohamadrezahadadpour
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساقی این کیه؟😂
خیلی ساقی حلال خوری داره!🤣
👈 تو وقتی تونستی از هزاران کیلومتر دورتر از خاک ایران، با جرات به دوربین زل بزنی و لرزش صدات کنترل کنی و یه جمله درست بگی و قشنگ تهدید کنی، اون وقت برای بچه های کف خیابون خط و نشون بکش عملی🤣
به قرآن ما از دشمن و اپوزیسیون هم شانس نیاوردیم😏
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه