eitaa logo
«مَجـٰانیـنُ‌الحَسَــنْ»
192 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2هزار ویدیو
180 فایل
هرکه دل‌بسته‌ی یاریست‌ در‌این‌ وادی‌‌ِعشق ما که دل‌بسته‌ی آقایِ‌کریمان حسَنیم...💚 | صد و هجده بار یاحسن‌کریم‌اهل‌بیت(:‌ | - - - موقوفه‌ی‌آقام‌ابالفضلِ کپی؟ حلالتون🌿 ولی تا وقتی بی‌صدا هست چرا لِف؟ - - -
مشاهده در ایتا
دانلود
انشاءالله از امشب قراره براتون رمان سیاسی بزارم بسم الله یاعلی...
💔


🔰  🔰

یا علی مددی...💚
📕 رمان امنیتی ⛔️  ⛔️


✍️ به قلم:  
این ناچیز، تقدیم به امیرالمومنین علی علیه‌السلام و فرزندان علی،
تقدیم به سربازان حیدری ابوتراب که تا آخرین قطره خون، پای بیعت‌شان با امیرالمومنین ایستاده‌اند؛
تقدیم به شهدای گمنام و مظلوم امنیت...





‼️یکم: کوه باشی سیل یا باران چه فرقی می‌کند؟

خدا را شکر دعاهایم مستجاب شد و تنهاست. مردک پست انقدر نوشیده که دارد تلوتلو می‌خورد و چرت و پرت می‌گوید؛ طوری که اگر در می‌زدم و وارد اتاقش می‌شدم هم نمی‌فهمید. در یک دستش یک بطری شراب است و دارد دور اتاق می‌چرخد، هربار از بطری جرعه‌ای می‌نوشد و سرودهای مسخره‌شان را با صدای انکرالاصواتش می‌خواند. ریش‌های حال بهم زنش هم خیسِ خیس شده.


وقت زیادی ندارم. قفل در اتاق را چک می‌کنم و از محکم بودن سوپرسور(صدا خفه کن) روی سر سلاحم مطمئن می‌شوم. سمیر تمام بدن سنگینش را می‌اندازد روی تخت فنری و تخت بیچاره بالا و پایین می‌شود و صدای فنرهایش در می‌آید. سمیر انقدر مست است که کم‌کم بی‌حال می‌شود و می‌خواهد خودش را رها کند؛ انقدر در خلسه است که صدای قدم‌های مرا نمی‌شنود.
دارد برای خودش با آن لهجه عربی و صدای نخراشیده، رجز می‌خواند: حلال لنا نسائکم...حلال لنا اموالکم... اذبح الشيعة حتى احمر جلد يدي... نقتل الرجال الإيرانيين ونأسر نسائـ...


به این‌جا که می‌رسد، دلم می‌خواهد لوله همین اسلحه را توی حلقش فرو کنم. مهلت نمی‌دهم جمله‌اش را تمام کند. با اسلحه محکم می‌زنم توی سرش و دست دیگرم را می‌گذارم روی دهان نجسش. کاش الان روبه‌رویش بودم و چشمان وق‌زده و ترسانش را می‌دیدم. حالم از بوی گند بدنش و خیسی شراب که دور دهانش ریخته به هم می‌خورد. آرام، طوری که صدایم از اتاق بیرون نرود می‌گویم: داشتی برای کی رجز می‌خوندی؟

و سرم را می‌برم نزدیک گوشش. الان نیمرخ عرق کرده‌اش را می‌بینم.
الان دو زانو نشسته‌ام روی همین تخت فنری و باز هم، صدای فنرهای تخت از تقلاهای سمیر در آمده است. بدبخت می‌خواهد خودش را از دستم رها کند؛ اما به قدری نئشه است که اصلا بدنش در کنترلش نیست. صدای حرف‌های مبهمش را از زیر دستم می‌شنوم؛ اما از عمد دستم را محکم‌تر فشار می‌دهم. صورتش دارد کبود می‌شود.

با لوله سلاح، یک ضربه محکم‌تر به سرش می‌زنم تا مستی از سرش بپرد و می‌گویم: پرسیدم داشتی برای کی رجز می‌خوندی؟

صدایش مثل ناله شده است. می‌دانم فارسی را از من هم بهتر بلد است؛ پس به خودم زحمت عربی حرف زدن نمی‌دهم: شنیدم داشتی برای ایرانی‌ها خط و نشون می‌کشیدی، آره؟ البته اولین‌بارت هم نبود.
و با قسمت خشاب اسلحه، ضربه‌ای به سرش می‌زنم. صدای ناله‌اش زیر دستم خفه می‌شود. می‌گویم: اینو زدم تا یادت بمونه دیگه اسم ایران رو هم با دهن نجست نیاری و حرف گُنده‌تر از دهنت نزنی. اصلاً وایسا ببینم...منو شناختی؟ من عزرائیلتم...اومدم چندتا سوال ازت بپرسم و بفرستمت جهنم. نترس، به سختیِ سوالای شب اول قبر نیست.

کمی مکث می‌کنم و بعد ادامه می‌دهم: حواسم نبود نمی‌تونی حرف بزنی! خب...من الان دستمو برمی‌دارم؛ ولی اگه صدات رو بلند کنی، مغزِ پر از لجنت رو می‌ریزم کف این اتاق، فهمیدی؟


دور چشمان نحسش سیاه شده. به سختی سر تکان می‌دهد. دستم را برمی‌دارم و چنگ می‌اندازم میان موهای ژولیده‌اش. سرش را کمی بالا می‌آورم و می‌پرسم: ناعمه کجاست؟
چشمانش ترسیده‌تر می‌شود؛ حالا دیگر مستی کاملا از سرش پریده است: ن...نمی‌دونم...


تکانی به سرش می‌دهم و موهایش را بیشتر می‌کشم: غلط کردی! خودت می‌دونی وقتی وسط اردوگاه‌تون اومدم سراغت و اینطوری خفتت کردم، یعنی می‌تونم ناعمه رو هم دیر یا زود گیر بیارم. بهتره یه حرف به درد بخور بزنی تا من کم‌تر وقتم گرفته بشه و ناعمه هم زودتر بیاد پیشت توی جهنم.

درحالی که دارم با صدای آرام و خشن، این‌ها را در گوشش زمزمه می‌کنم، هربار نگاهی به در هم می‌اندازم تا مطمئن شوم مشکلی نیست. تندتند نفس می‌کشد و صورتش از درد ریشه موهایش جمع شده. بریده‌بریده و با ته‌لهجه عربی می‌گوید: دستت به ناعمه نمی‌رسه!


پوزخند می‌زنم و اسلحه را بیشتر روی سرش فشار می‌دهم: چطور؟
به زور می‌خندد و دندان‌های زرد و حال به هم زنش پیدا می‌شوند: چون اون نه عراقه، نه سوریه!

و بعد، طوری که انگار به رویایی شیرین فکر می‌کند می‌گوید: حبیبتی تنتظرني في إسرائيل!
صدای هشدار در مغزم می‌پیچد. ابرو در هم می‌کشم: کجا؟!
-اسرائیل!
-من چنین کشوری سراغ ندارم! حالا بماند...

 

... 
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی کانال مجازه👌
بسم رݕ النور نور ڪرب و بلا نور شال و عزا
بہ رسم هر روز صبح
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
زیارټ عاشــورا با نواے گــرم علی فانی🌱 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor
نواهنگ فوق العاده محشر .mp3
3.18M
💔 نواهنگ فوق العاده محشر بسیار زیبا و فوق العاده عالی غصه فراق با صدای حاج مجتبی رمضانی 🎼خدایی باورم نمیشد زندگی بی حرم نمیشد تو روضه ها نَرم نمیشد به جون مادرم نمیشد 👌👌👌👌👌 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor
خیـلے گذشتہ از سفــر آخرم حسین😔 با خاطرات ڪر و بلا ڴریہ می کنـم😭😭😭
حضرت مهـــدے نمیدانم در کدام موڪب و در کدام عمود ایستاده اے؟ نمیـــدانم...
حواســـــمون باشہ شرمنده آقا نشیم... 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 با یه مرد ضایعات فروش ازدواج میکنی؟ بنا چی؟ فلافلی... . . . . . 🌀ملاک دختران حاضر در قطعه شهدا برای ازدواج. ⁉️ازحرف تا عمل... پ.ن:به‌همین‌برکت‌قسم‌یکی‌از همین توقعات ونگاه های دخترخانوماست. 🌷 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor
یه صلوات برای امام زمان(عج) می فرستی؟🌱
«حسین فهمیده زمان» ☑️«علی لندی» نوجوان فداکار ایذه‌ای آسمانی شد 🔹«علی لندی» نوجوان ۱۵ ساله و اهل شهرستان ایذه استان خوزستان که در پی یک حادثه آتش سوزی در ایذه با ایثار و از خودگذشتگی جان دو زن را نجات و خود دچار سوختگی شدید شده بود، درگذشت.😔😔 روحشان شاد و یادشان گرامی باد 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دݩبـــاݪت مے گردم خونہ بہ خونہ از عشـــق ڪربݪات گشتــم دیوونہ 👌👌👌 (ع) 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عصر یڪ جمعہ ے دݪگیر ݕہ یادم افټاد ، ڪہ نبودݩ ب یادټــ گݩاه اسټــ گݩاه.. 😁☺️ ♥️ 😭 😭 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor
ݕسمـ رݕ اربعیݩ....😢💔
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
زیارټ عاشــورا با نواے گــرم علی فانی🌱 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor
ݕہ رــــمـ هرروز صݕح✌️😎
❪🌿💰❫ بَرِکت داشتن با داراییِ زیاد فرق دارد! یعنی: کم است اما ماندگار است، اندکی که اثرش طولانی است، دارایی‌ که غم و غصه همراه ندارد. زندگیِ پُر برکت بخواهید، مالِ پُر برکت! برکت را خدا به هرکس بخواهد، لایق باشد، می‌دهد.💚 مثال↓ ~~~~~~~~~~~~~~~~~ (یڪے اگہ بہ اندازه ے تعداد افراد خونہ مثلا ۳تاماشین داشت نگید دارایے شون زیاده.. بگید مالشون ݕرڪت داره ماشاءلله و انشاءلله بیشتر شہ)😁 ~~~~~~~~~~~~~~~~~ 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻گفت‌‌وگویِ خدا و شیطان -توهیچ‌ڪاریو‌بےپاداش‌نمیذاری پ.ن:بسي‌دیدنے🌸 🧡 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor
عشقــ ، یݩے ݕہ ټۅ رــیدݩ ‌، یݩے ݩفس ڪشیدݩ تۅ خاڪــ سرزمیݩتــ.. عشقــ یݩے تمومـ ساݪو.. همیشہ بیقرارمـ.. براے 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor