#دختره_تو_خونه_روسریمیزاشتهبلاخره_داد_نامزد_مغرورش_دراورد.
- میشه خواهش کنم به من بگی داستان این چی بوده؟
و پر شال اسرا را در مشت گرفت. بوی عطر مست کننده دختر زیربینی اش پیچیده بود. قلب مردانه اش مثل قلب گنجشک می زد. اگر امشب درد این دل #سرکش را با اسرا #درمان نمیکرد می مرد.
-میشه خواهش کنم تو خونه اینو سرت نکنی؟
و دست برد و پَر مشت شده در دستش را از دور گردنش باز کرد.
چشمان #اسرا لرزید و #دل جاوید هم! قدمی #جلو برداشت و اسرا قدمی به #عقب.
و بازوهای دخترک را اینبار از سر خواهش برای #دل خود در #چنگ گرفت.
https://eitaa.com/joinchat/4171169792Cfdf79c1074
#دختره_تو_خونه_روسریمیزاشتهبلاخره_داد_نامزد_مغرورش_دراورد.
- میشه خواهش کنم به من بگی داستان این چی بوده؟
و پر شال اسرا را در مشت گرفت. بوی عطر مست کننده دختر زیربینی اش پیچیده بود. قلب مردانه اش مثل قلب گنجشک می زد. اگر امشب درد این دل #سرکش را با اسرا #درمان نمیکرد می مرد.
-میشه خواهش کنم تو خونه اینو سرت نکنی؟
و دست برد و پَر مشت شده در دستش را از دور گردنش باز کرد.
چشمان #اسرا لرزید و #دل جاوید هم! قدمی #جلو برداشت و اسرا قدمی به #عقب.
و بازوهای دخترک را اینبار از سر خواهش برای #دل خود در #چنگ گرفت.
https://eitaa.com/joinchat/4171169792Cfdf79c1074