هدایت شده از مــسـجـدجــامــعامـامحــســیـن(؏)
🔖 نسخهنویسیهای نادانسته؛ خیانتِ ناخواسته به روحِ انسانها
در پیچوخم زندگیهای امروزی، یکی از خطرناکترین لغزشها، تجویز تجربهی شخصی بهعنوان نسخه نجات دیگران است.
آنگاه که کسی، با تکیه بر چند خاطره موفقیتآمیز یا چند تصمیم ثمر داده، بیدرنگ خود را مرجع راهبری روان و زندگی دیگران میپندارد.
و این، آغاز یک فاجعه خاموش است.
زندگی هر انسان، چون اثر انگشت، یکتا و بیهمتاست؛ برآمده از هزاران مؤلفه نهفته:
ریشهها، تجربهها، زخمها، ظرفیتها، جغرافیا، ژنتیک، زمانه، تربیت، و هزاران جزئیات ریز و درشت دیگر.
اما ما چه میکنیم؟🤔
با نیتی شاید خیر، اما با نگاهی سطحی، میخواهیم آنچه برای ما مفید بوده را بر پیکر دیگری نیز بیازماییم.
غافل از اینکه گاه همان نسخه، که برای ما شفابخش بود، برای دیگری زهرآگین است.
میخوام یه مثال ساده بزنم :
همه ما با آمپول پنیسیلین و «تست حساسیت» آن آشنا هستیم.
دارویی قدرتمند، اما نه برای همه.
شخصی که نسبت به آن حساسیت دارد، اگر بیتوجه به این تفاوت، آن را تزریق کند، ممکن است نهتنها درمان نشود، بلکه دچار شوک آلرژیک و حتی مرگ شود.
حالا تصور کن که تو، از سر خیرخواهی، چون خودت با تزریق آن بهبود یافتهای، همان را به دوستی توصیه میکنی؛
بیآنکه بدانی بدن او تاب آن نسخه را ندارد.
او آسیب میبیند، حتی اگر نیت تو از جنس محبت بوده باشد.
اینجاست که نیت پاک، بدون درک و بصیرت، به چاقویی در آستین دوست داشتن بدل میشود.
در زندگی اجتماعی هم اینطور است.
راهی که تو در آن به مقصد رسیدهای، شاید برای دیگری راهی به دره باشد.
تصمیمی که در زمین تو ریشه زد، ممکن است در خاک وجود او هرگز سبز نشود.
هر انسان، مسیر خاص خود را دارد.
هر #قلبی، #رمزی جداگانه برای #گشودن دارد.
و ما، وقتی نسخهمان را بر دیگری تحمیل میکنیم، در حقیقت راه را از او میدزدیم و سرگردانی را به جای راهبری به او هدیه میدهیم.
خاطرم هست ، روزی در یکی از امتحانات دانشگاه، سه ردیف جلوتر، دو نفر در حال رد و بدل کردن پاسخها بودند.
اما آنچه نمیدانستند این بود که نسخه سوالات برای هر دانشجو متفاوت تنظیم شده بود.
یکی از آنها، بیخبر از تفاوت سوالات، پاسخهای همکلاسیاش را موبهمو کپی میکرد، گمان میکرد کمکی دریافت کرده؛ اما در واقع، تمام پاسخهایش غلط از آب درآمد.
آنکه کمکش کرد، ناخواسته زمینش زد.
این، تصویر دقیق مشورتهای ناآگاهانه، توصیههای سطحی و نسخهپیچیهای بیتأمل است.
گاه، کسی که خیال میکند #ناجی است، نادانسته #قاتل رؤیاها و آرامش دیگری میشود...
بیاییم بیاموزیم که گاه، سکوت و احترام به تفاوتها، بزرگترین شکل از محبت است.
نه هر تجربیاتی را باید نقل کرد، و نه هر مشورتی را باید داد.
مشاوری که درد را نمیشناسد، نباید #نسخه بنویسد؛ و مشورتی که بر پایه شناخت عمیق و دلسوزی حکیمانه نباشد، گاهی از #دشمنی هم خطرناکتر است.