#طبیعت_پاییزی
#خانه_پدری
#روستای_گورچین_قلعه
💢سلامت میدهم جانا
💢جوابم می دهی آیا
✅یک سلام پاییزی با طعم انار وبا چاشنی صفا و صمیمیت بر همسنگران عزیز☺️☺️
@gadamgadamtabandegi
#خانه_پدری
#طبیعت_پاییزی
دفتر نقاشی خدا همیشه زیباست
اما پاییز را برای دل خودت
آرام تر برگ بزن؛✨
و تمامی رنگ ها را به خاطر بسپار
که عشق و محبت و دوستی
لابلای همین رنگهای زیباست.🍁
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━
#خانه_روستایی
#خانه_پدری
#روستای_گورچین_قلعه
یه وقتایی هر چی دعا میکنی چله برمیداری توسل میکنی، نمیشه که نمیشه!
تا وقتش برسه...
اگه الان نشد لابد داره برات قشنگترش میکنه که از اون چیزی که میخواستی تو یه موقعیت مناسب بهترشو تحویلت بده...
#پسغصهچراوقتیخداهست؟!
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━
#هوای_ناب
#روستای_گورچین_قلعه
#خانه_پدری
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
یوسف/۶۴
خداوند بهترین حافظ، و مهربانترین مهربانان است.
خدایا تو مراقب منی...
حتی مراقب خواسته هایم...
گاهی چیزی میخواهم اما چون از تو دورم میکند نمیدهی...
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━
#خانه_پدری
#روستای_گورچین_قلعه
#پاییز
اگه احساس میکنی داری همه چیز رو از دست میدی، این رو به یاد بیار!
که درختها هم هر سال برگهاشون میریزه،
ولی همچنان سرپا به انتظارِ سبز شدن، شکفتن، گل دادن... و روزهای بهتر میایستند
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━
#خانه_پدری
#محل_آرامش
#عشق_ناب
#روستای_گورچین_قلعه
به طلوع آفتاب نگاه کن !
یادت باشه یه خورشید کوچیک اما پرنور تو وجودته که بر گرفته از ذات الهیه...
خدا فطرت همه آدما رو پاک و منزه آفریده اما با گناهامون این نور رو به سمت تاریکی سوق میدیم و اینقدر جلو میبریم تا به خاموشی برسه!
تو میتونی با سهل انگاری تو خاموشی بمونی و از نعمات الهی خودتو محروم کنی!
اما هیچ وقت برای طلوعی دوباره دیر نیست
چون فطرتت پاکه و کوه گناه حقیر تر از نور وجودی توعه...
توهم برای شروعی دوباره طلوع کن 😍
پاک بشو
پاک بمون
و گذشته رو جبران کن..
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━
#خانه_پدری
#روستای_گورچین_قلعه
#مهد_شهیدان
#طبیعت_ناب
💢هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ
فتح/۴
او کسی است که بر قلبها آرامش را نازل میکند.
✅مگر می شود زندگی ات را به هم ریخته آفریده باشد خدای دانههای انار...😭
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━
#خانه_پدری
#روستای_گورچین_قلعه
#طبیعت_ناب
یادت میاد یه روزایی میگفتی اگر فلان اتفاق بیوفته میمیرم؟!
دیدی اون اتفاق افتاد؟!
دیدی زنده ای؟!
شاید تویی که این متنو میخونی داری یک مرحله ی سخت رو پشت سر میذاری
میخوام بهت بگم صبر داشته باش بهار میشه این خزون...
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━
#با_خدا_باش_پادشاهی_کن
#با_ولایت_تا_شهادت
#طبیعت_ناب
#روستای_گورچین_قلعه
#خانه_پدری
✅خدای من
دلم را به تو میسپارم، دلی که همچون یک دفتر پر است از غم...
دلتنگی...
آرزو...
و تو با دستهای مهربانت قلمی به دست گیر
و به لطف خود خط بزن غمهایم را، تایید کن آرزوهایم را...
و دلی رسم کن در دفتر دلم به بزرگی یک دریا، چون ایمان دارم به اینکه هر که دلش هوایی تو شود، تو هوایش را داری...
👈آرامش یعنی، قایق زندگیت رو دست کسی بسپاری که صاحب ساحل آرامشه!
الا بذکرالله تطمئن القلوب
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━
#خانه_پدری
#روستای_گورچین_قلعه
#طبیعت_ناب
#عشق_ناب
#تابستان_۱۴۰۳
دندون پزشکی که میری، دکتر چندتا آمپول میزنه و بقیه ماجرا...
بعضی وقتا از شدت درد دستهی صندلی رو محکم فشار میدی و اشک تو چشمات جمع میشه
چرا هیچی نمیگی؟!
چرا تو گوش دکتر نمیزنی؟!
چرا داد و هوار راه نمیندازی؟!
تازه بعدش تشکر میکنی، نوبت وقت بعدی هم میگیری.
میدونی چرا؟!
چون میدونی اون درد فلسفه داره، میدونی باعث میشه حالت بهتر شه
خدا رو به اندازه دندون پزشک قبول نداری؟!
درد داری؟! بدون که فلسفه داره، یاد بگیر که صبر کنی چون صبر همهی ماجراست...
✅فقط این را بدون👇👇
خدا همراهته هرجا که باشی، قدم به قدم، تویِ سخت ترین و حساس ترین لحظهها، پس بدونِ ترس ادامه بده دوستِ من!☺️
✅إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ
الطور/۲۸
که اوست نیکوکار و مهربان
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━
#خانه_پدری
#روستای_گورچین_قلعه
#طبیعت_ناب
یادت میاد یه روزایی میگفتی اگر فلان اتفاق بیوفته میمیرم؟!
دیدی اون اتفاق افتاد؟!
دیدی زنده ای؟!
شاید تویی که این متنو میخونی داری یک مرحله ی سخت رو پشت سر میذاری
میخوام بهت بگم صبر داشته باش بهار میشه این خزون...
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━
قدم قدم تا بندگی
#خانه_پدری
#خانه_امید
#طبیعت_ناب
#روستای_گورچین_قلعه
✅دوستی میگفت:
هر وقت بابام میدید لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاقم، میگفت
چرا اسراف؟ چرا هدر دادن انرژی؟ 🤔
آب چکه میکرد، میگفت: اسراف حرامه!😔
اتاقم که بهم ریخته بود میگفت: تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه..🙄
حتی درزمان بیماریش نیز تذکر میداد
مدام حرفهای تکراری وعذابآور،😤
تا اینکه روز خوشی فرا رسید؛ چون میبایست در شرکت بزرگی برای کار، مصاحبه بدم.
با خود گفتم اگر قبول شدم، این خونه کسل کننده و پُر از توبیخ رو، ترک میکنم.😅
صبح زود حمام کردم، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بِهم پول داد و با لبخند گفت: فرزندم!😍
۱-مُرَتب و منظم باش؛
۲-همیشه خیرخواه دیگران باش
۳-مثبت اندیش باش؛
۴-خودت رو باور داشته باش؛
💢تو دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم از نصیحت دست بردار نیست و این لحظات شیرین رو زهرمارم میکنه!😔
با سرعت به شرکت رویاییام رفتم، به در شرکت رسیدم، با تعجب دیدم هیچ نگهبان و تشریفاتی نبود، فقط چند تابلو راهنما بود!
✅به محض ورود، دیدم آشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله..
اومدم تو راهرو، دیدم دستگیره در کمی از جاش دراُومده، یاد پند پدرم افتادم
که میگفت: خیرخواه باش؛ دستگیره رو سر جاش محکم کردم تا نیوفته!
از کنار باغچه رد میشدم، دیدم آبِ سر ریز شده و داره میاد تو راهرو،
یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه؛ لذا شیر آب رو هم بستم..
پلهها را بالا میرفتم، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغها روشنه، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه میشد، لذا اونا رو خاموش کردم!
به بخش مرکزی رسیدم و دیدم افراد زیادی زودتر از من برای همان کار آمدن و منتظرند نوبتشون برسه
چهره و لباسشون رو که دیدم، احساس خجالت کردم؛ خصوصاً اونایی که از مدرک دانشگاههای غربیشون تعریف میکردن!
عجیب بود؛ هر کسی که میرفت تو اتاق مصاحبه، کمتر از یک دقیقه میامد بیرون!
با خودم گفتم: اینا با این دَک و پوزشون رد شدن، مگر ممکنه من قبول بشم؟ عُمراً!!
بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن!😔
باز یاد پند پدر افتادم که مثبت اندیش باش، نشستم و منتظر نوبتم شدم🍃🌺
💢*اونروز حرفای بابام بهم انرژی میداد*💢
توی این فکرا بودم که اسممو صدا زدن.
وارد اتاق مصاحبه شدم، دیدم۳نفر نشستن و به من نگاه میکنند😳
یکیشون گفت: کِی میخواهی کارتو شروع کنی؟
لحظهای فکر کردم، داره مسخرهم میکنه
یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس داشته باش!
✅پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم:
ِان شاءالله بعد از همین مصاحبه آمادهام
یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی!!
باتعجب گفتم: هنوزکه سوالی نپرسیدید؟!
گفت: چون با پرسش که نمیشه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود.
با دوربین مداربسته دیدیم، تنها شما بودی که تلاش کردی از درب ورود تا اینجا، نقصها رو اصلاح کنی..
✅در آن لحظه همه چی از ذهنم پاک شد، کار، مصاحبه، شغل و..
هیچ چیز جز صورت پدرم را ندیدم، کسی که ظاهرش سختگیر، اما درونش پر از محبت بود و آینده نگری..
عزیزانم!
✅در ماوراء نصایح و توبیخهای مادرها و پدرها، محبتی نهفته است که روزی حکمت آن را خواهید فهمید...شاید روزی باشد که دیگر در کنارمان نباشند😔
┏━━━ 🍃 💐 🍃 ━━━┓ @gadamgadamtabandegi
┗━━━ 💐 ━