#با_ولایت_تا_شهادت
#بصیرت_افزایی
#رمان
#تنها_میان_داعش
#قسمت_هفتم
#به_قلم_فاطمه_ولی نژاد
اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریهاش بهوضوح شنیده میشد.
زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرینزبان ترینشان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا میکرد که شکیباییام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد.
حیدر حال همه را میدید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمیبینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی میکنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر داعشیها بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه میخوای بری، زودتر برو بابا!»
انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زنعمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را میبوسید و با مهربانی دلداریاش میداد :«مامان غصه نخور! انشاءالله تا فردا با فاطمه و بچههاش برمیگردم!»
حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد.
عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.»
نمیتوانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدمهایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا میزدم که تا عروسیمان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به قتلگاه میرفت.
تا میتوانستم سرم را در حلقه دستانم فرو میبردم تا کسی گریهام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانههایم حس کردم.
سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمیآمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفههای اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمیگردم! تلعفر تا آمرلی سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!»
شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمیام بریده بالا میآمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم میدیدم جانم میرود.
مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه میلرزید و میخواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و عاشقانه نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یهذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمیکَند، از کنارم بلند شد.
همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو میگیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس میکردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند.
به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت وضو میدرخشید و همین ماه درخشان صورتش، بیتابترم میکرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش میبرد و نمیدانستم با این دل چگونه او را راهی مقتل تلعفر کنم که دوباره گریهام گرفت.
نماز مغرب و عشاء را بهسرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشکهایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت.
صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد.
ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط موصل بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است.
شاید اگر میماند برایش میگفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم ناموسش نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشیها بود.
با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریهای که دست از سر چشمانم برنمیداشت، به سختی خواندم.
میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویههای مظلومانه زنعمو و دخترعموها میلرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچهات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!»
کشتن مردان و به اسارت بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
هدایت شده از اکبر حیدرپناه
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷
🎥 بخشی از سخنان سرپرست فعلی وزارت آموزش و پرورش و ریاست دانشگاه فرهنگیان در جمع دانشجو معلمان
#دعای_فرج
یا مهـ❤️ـدے جانم(عج)
عهد بَستَم نفَسَم باشے و
من باشم و تُو...
اے ڪہ بے تو نفَسَم تَنگ و
دلَم تَنگتر اَست...
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
#رزق_معنوی
#تفسیر_روان_آیات
#با_ولایت_تا_شهادت
#بصیرت_افزایی
♻️گاهی فقط باید روی ی آیه تمرکز کرد
خودش با آدم صحبت میکنه
باور کنید اینطوره
ما میخونیم که این سوره تموم شه این جزء تموم شه
یا حواسمون به ادای درست حرکات و کلماته
به محتوا فکر کنیم
محتوای قرآنه که هدایته
نه حرکات و سکناتش
اونها هم مهمن اما فقط برای حفظ شدن محتوا
ی کم از الفاظ عبور کنیم و با محتوای قرآن انس بگیریم
مثلا
✅توی عبادت کیفیت مهمتر از کمیته
قرآن میگه:
✴️... لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (ملک2)
تا شما را بیازماید که چه کسی بهترین عمل را دارد
نگفت
✴️لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أکثر عَمَلًا 🚫
تا شما رابیازماید که چه کسی بیشترین عمل را دارد
✅زیادی عمل مهم نیست
عمق عمل مهمه👌
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
#نجوای_عاشقانه
إِلهِي رَبَّيْتَنِي فِي نِعَمِكَ وَإِحْسانِكَ صَغِيرًا وَنَوَّهْتَ بِاسْمِي كَبِيرًا
از لطف مرا به این جهان آوردی
با نعمت و نیکیات مرا پروردی
از خوبی تو چه گویم ای خوبترین؟
بد بودم و تو به من محبت کردی
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
#تلنگرانه
#با_ولایت_تا_شهادت
قبل از پاسخ دادن به سوالات
ديگران مدتے سكوت كن!!
تا پاسخ بهتری بيابی ...
سكوتت در خاطر هيچكس
نخواهد مانداما پاسخت را
هميشه به خاطر خواهند سپرد
https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
هدایت شده از جواد
دکتر احمد دوسری، عضو سازمان بینالمللی پزشکان میگوید:
گرفتگی عروق قلب و ایسکمی نیاز به کاتر و شبکه دارد معادل تقریباً (28000) هزار دلار آمریکا هزینه دارد.
در صورتیکه یک روش درمانی با هزینهی فقط 20 هزار تومان! به عنوان یک درمان تقریبا قطعی برای باز کردن رگهای بسته ارائه میشود.
برای شادی روح پدر و مادر وهمه اسیران در خاک و
سلامتی خودتون و همهی کسانی که این پست را به اشتراک میگذارند تا دردی از دردهای جامعهی ما کم شود.
*دستور العمل*
درمان گرفتگی عروق بدن
و طرز تهیه مخلوط و مواد تشکیل دهندهی آن :
1* یک فنجان زنجبیل آسیاب شده.
2* یک عدد لیموی شسته و برش داده شده.
3* دو دانه سیر خرد شده.
4* نصف فنجان سرکه سیب.
5* زردچوبه نصف پیمانه.
همه را مخلوط کرده و در یک قوری بزرگ ریخته و آب جوشیده را روی آن بریزید و بگذارید ده دقیقه دم بکشد بعد صبر کنید تا نیم گرم شود،
سپس از آن بنوشید
بعد از بیست دقیقه
احساس راحتی میکنید!
توصیهی من به همه این است که حتی اگر دچار گرفتگی و انسداد رگها نیستند هم به صورت ماهانه از این روش برای پاکسازی رگهای بدن خود استفاده کنند.
امیدوارم این دستورالعمل به دست هر مریضی برسد تا انشاءالله وسیلهی شفای او بشود.
شاید کسی را که میشناسید
انسداد رگها را نداشته باشد اما، برای جلوگیری از انسداد و یا گرفتگی رگهای قلب در آینده نیاز خواهد داشت.
کمی مرام و معرفت ایرانی بودن داشته باشید بفرستید دوست و آشنایان به این روش خود را درمان کنن بعضی وقتها انسان بودن خرج ندارد میشود با یک نوشته جان فردی را نجات داد....👌
هدایت شده از علی اکبر
1_988159253_۱۱۵.mp3
4.58M
🔴 ۱۰ راهکار برای درک بهتر شب قدر
🎙 #ابراهیم_افشاری
#لبیک_یا_مهدی_صاحب_الزمان_عج
🌱نشرمیدهم به عشق صاحب الزمان🙏