عبدالله محتاج:
بنام خدا خالق کل جهان
خاطرات عملیات بدر به نقل از آقای حاج حسین اسکندری
سلام علیکم
اواسط سال ۱۳۶۳، طرح عملیات آبی خاکی بدر بر اساس تجربیات بدست آمده در عملیات خیبر به تصویب ردههای فرماندهی و پشتیبانی جنگ رسید و مقرر شد آمادگیهای لازم برای اجرای این عملیات احراز شود.
یکی از راهکنشهای پیشبینی شده برای اجرا در این عملیات شکافتن سیلبندها و دژها و رهاسازی آب به نقاط پست تر از سطح آب هور و کانالهای تغذیه و تخلیهی آب منطقه بود. برای اجرای این راهکنش ، وسایل انفجاری ابداعی با ساختاری بین اژدر و موشک با نام موشک رعد ساخته و آماده شده بود که البته قابلیت پرتاب ، پرواز و پیمایش مسیر تا رسیدن به هدف را نداشتند بلکه باید این سازههای ۸ ، ۹ متری و با وزن حدود یک تُن را به محل مورد نظر حمل کرده و پس از تثبیت بر روی هدفِ مورد نظر آن را برای نفوذ به داخل هدف و متلاشی کردن آن شلیک میکردیم.
عملیات بدر در تاریخ نوزدهم اسفند ۱۳۶۳ شروع شد و در نهایت پس از ایراد تلفات و خسارات سنگین به طرفین درگیر و بدون جابجایی جغرافیایی ، مواضع هر دو طرف تقریبأ در نقاط قبل از عملیات تثبیت شده و جابجایی مهمی در مواضع استقراری هیچکدام ایجاد نشد.
یکی از مواضعی که نیروهای خودی ، در مقابل دشمن روی آن مستقر بودند پد و جادهی خندق در شمال جزایر مجنون بود که با عرض عرشهای حدود هشت متر و با گذر از آبهای هور، خشکیهای شرق و غرب هور العظیم را به هم متصل میکرد. در طول این پد و با فواصل تقریبأ منظم نقاط وسیعتری در دو سوی پد وجود داشت که محل ساخت سنگرهای استقراری رزمندگان و سلاحها و ادوات آنان بود.
نزدیکترین موضع ما به دشمن بر روی این جاده حدود سیزده کیلومتر با خشکیهای عقبه در خاک خودی فاصله داشت و در واقع خطی بود به طول سیزده کیلومتر در میان آب و نیزار و سایر گیاهان هور، تقریبأ در انتهای آن ، مجموعه سنگری وجود داشت که بخاطر گستردهتر بودن آن نسبت به جاده ، شکل هندسی نسبتأ مدور و خاکریز دورتادور آن به موضع قاشقی معروف شده بود.
بیست متر جلوتر از قاشقی شکافی به عرض کمتر از بیست متر ایجاد شده بود که نقش مانع و فاصل بین مواضع خودی و دشمن را ایفا میکرد و آبهای شمال جاده را به جنوب آن وصل کرده و جریان آب در این برش نیز شمالی جنوبی بود.
عدمالفتح عملیات بدر، بازگشت نیروها به مواضع قبلی، تلفات و خسارتهای سنگینی که به یگانهای رزم وارد شده بود و نیز برتری محرز عراق در ترمیم و بازسازی یگانهای آسیب دیده نسبت به ما که درگیر تحریمهای همه جانبه بودیم، همچنین اطلاع از وجود پلهای سنگین ولی سیار و سریع النصب ۲۶ متری در یگانهای مهندسی آن ، این دغدغه را در بین فرماندهان ایجاد کرده بود که نکند عراق از برش جادهی خندق عبور کرده و با تصرف جاده به سمت عقبهی مواضع ما پیشروی کرده و با دور زدن و محاصرهی جزایر مجنون تلفات و خسارات سنگینی به ما وارد کند!
برای جلوگیری از این خطر مقرر شد برش موجود بر روی جادهی خندق تعریض شود!
تعریض از سمت خودی به از دست دادن پایگاه قاشقی و عقب نشینی اجباری چند کیلومتری از منطقه به دلیل نبودن موضع جایگزین مناسب منجر میشد؛ به همین دلیل مقرر شد برش مورد نظر از سمت عراق تعریض شود و ابزار مناسب برای عملی کردن این کار نیز موشکهای رعد پیشبینی شد !
قرار شد تعداد شش قبضه موشک رعد به داخل برش منتقل شده و پس از کار گذاری در سینهی سمت عراق از جادهی برش خورده نسبت به انهدام بخشی از جاده و تعریض شکاف اقدام شود و این در حالی بود که فاصلهی سنگرهای عراق با لبهی برش کمتر از ده متر و ارتفاع عرشهی جاده از سطح آب حدود دو متر بود.
موشکهای رعد ساختاری شناور داشتند و هر چند وزن کلی ، حجم و ابعاد آنها به گونه ای بود که جابجائیشان در خشکی فقط با جرثقیل و تریلر کفی میسر بود ولی پس از به آب انداحتن براحتی قابل جابجایی بودند، اما مشکل این بود که تردد تریلر و چرثقیل بر روی جادهی خندق به دلیل حساسیت منطقه و دید و تیر مسلط دشمن بر روی آن امکان پذیر نبود.
با این اوصاف یک تیم عملیاتی به استعداد ۲۲ نفر تشکیل شده و در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۲۷ موشکهای رعد از پایگاه ما در منطقهی جفیر بارگیری و پس از انتقال به ابتدای جادهی خندق و در ضلع جنوبی آن به آب انداخته شدند.
آمادهی حرکت بودیم در حالی که فرماندهی خودمان شهید علیرضا خیاط ویس و شهید مالک خصافی رحمة الله علیهم را در مراحل قبلی عملیات بدر بشکل کاملأ مظلومانهای از دست داده و نتوانسته بودیم در مراسم تشییع و تدفین آنان شرکت کنیم ، غم از دست دادن آنان روح و روانمان را آزار داده و بغض ناشی از آن بر گلویمان چنگ میزد.
حدود سیزده کیلومتر تا هدف فاصله داشتیم ، دو کیلومتر ابتدایی مسیر ، آبی کم عمق داشت و در عین حال پوشیده از گیاهانی بنام چولان یا جِگِن بود که امکان تردد قایق موتوری را سلب میکرد!
بخش اول
#عملیات_بدر
عملیات بدر از خاطرات حاج حسین اسکندری
قسمت دوم
بنام خدا خالق کل جهان
چولانها گیاهانی رشته رشته ، سخت و دارای نوکهایی خار مانند و آزار دهنده بودند علاوه بر این به دلیل باتلاقی بودن منطقه به پا کردن پوتین هم ممکن نبود و باید با پذیرش سختی راه با پای برهنه کار را شروع میکردیم.
هر سه نفر مأمور جلو بردن یک موشک تا انتهای چولانها و رسیدن به بخش عمیقتر هور شده و به آب زدیم.
التهاب حاکم بر منطقه و ترس متقابل دشمن از احتمال عملیات نظامی ما باعث شده بود که آسمان منطقه را به طور مستمر با گلولهها و بمبهای نورافشان روشن نگه دارد.
احتمال دیده شدن از طرف دیدهبانهای عراقی و اجرای آتش بر روی مسیر در حالی که ما در لابلای صدها کیلو مواد منفجره و بدون جانپناه در حرکت بودیم هالهای از ترس را بر چهرهها نشانده بود!
ترسی که در سرمای آن شب زمستانیِ هور بر بدنهای پوشیده از لباسهای خیس و گلآلود و کلاه خود آهنی بر سر ، در میان چولانهایی که خار مغیلان را تداعی میکرد در نوجوانان و جوانانی که از خود و دنیا بریده بودند با نگرانی همراه شده بود ، البته نه ترس از شهادت ! که همهی اعضای گروه قبلأ از جان گذشتگی خود را بارها ثابت کرده بودند آنچه دلهره به جان همه انداخته بود نگرانی از ناکامی در اجرای عملیات و پیامدهای احتمالی آن بود.
بالاخره در فضایی سرشار از خوف و رجا و آکنده از شوخیهای گاه و بیگاه رزمندگان با یکدیگر با بدرقهی صدای صفیر و انفجار گلولهها و صدای وهمآلود جانوران و پرندگان هور و پرواز ناگهانی و پر سر و صدای پرندگانی که خوابشان آشفته شده بود پس از حدود سه ساعت با این امید که به قایقها رسیده و نفسی تازه خواهیم کرد چولانها را پشت سر گذاشته و به محدودهی پوشیده از بَردیٖ رسیدیم.
بردی یا پاپیروس گیاهی لطیفتر از چولان و نی با برگهایی نواری بود که گاه لبههایی بُرنده و آزار دهنده داشت. ارتفاع آن از چولان بیشتر و کمی از نی کمتر بود.
به انتهای چولانها که رسیدیم از قایقهایی که وعده گرفته بودیم خبری نبود ، هرچند خستگی بر تنمان ماند اما مصمم بودیم کار را به انتها برسانیم . برای کم کردن فشار ، بلوزهای خود را از تن درآورده و قرار گذاشتیم سرما را به جان خریده و با زیرپوش و شلوار ادامه دهیم.
این منطقه عمیقتر بود و گاه پایمان به زمین باتلاقی نمیرسید و ناگزیر باید شناکنان و در لابلای ساقه های بُرندهی بردیها پیش میرفتیم و موشکها را هم با خود یدک میکشیدیم و گاه در جایی که پایمان به زمین میرسید اندکی توقف میکردیم تا لحظهای خستگی در کنیم و نفسی تازه سازیم.
بیش از دو کیلومتر از مسیر را نیز به همین ترتیب پشت سر گذاشتیم از بردیها که گذشتیم سه فروند قایق منتظر ما بودند ، با دیدن آنها روح و توان تازهای در کالبد خسته و سرما زدهی ما دمیده شد هر موشک را به یک طرف از بدنهی یک قایق بسته و پس از محکم کردن آنها ، هر شش نفر هم در یکی از قایقها نشسته و با حرکت آهسته و کم صدای قایقها به سمت هدف راه افتادیم.
در نیزارها به دنبال آبراهی بودیم که ضمن حفظ جهت ، حرکت ما را هم تسهیل نماید ، اما نبود.
نیزارهای نسبتأ انبوه منطقه گاه مانع حرکت قایق میشد و ما باید به آب پریده و کمک میکردیم که قایق پیش برود! چند بار هم پروانهی موتور قایقها به دلیل درگیر شدن با ریشهی نِیها و سیمهای تلفن جنگی از حرکت باز ایستاده و قایقها متوقف شدند ولی بالاخره با هر زحمت و سختی که بود حدود پنج کیلومتر را با قایقها پیموده و به هدف نزدیک شدیم .
بیش از پنج ساعت بود که لباسهای خیس بر تن داشته و یا مستقیمأ در آب بودیم ، حدود سه کیلومتر با هدف تعیین شده فاصله داشتیم که سکانداران قایقها را متوقف کرده و به بهانهی وقوع در معرض دید و تیر و احتمال جلب توجه دشمن با صدای قایقها اعلام کردند که بیش از این جلو نمیروند !
اصرار ما هم به جایی نرسید ناگزیر دوباره به آب زدیم و موشکها را از قایقها جدا کرده و آمادهی حرکت شدیم.
حرکت در جایی که عمق آب بیشتر بود و فاصلهی ما هم با مواضع شناخته شدهی دشمن هر لحظه کمتر میشد و با احتمال برخورد با کمینها یا گشتیهای دشمن خطر لو رفتن ، سرنوشت عملیات را تهدید میکرد!
بنا گذاشتیم بدون توجه به حواشی ، با توکل به خدا و استمداد از ائمهی هدیٰ علیهم السلام و شهدای گرانقدر پیش برویم و کار را به سرانجام برسانیم .
باید حدود سه کیلومتر را شنا میکردیم و و در عین حال موشکها را نیز با خود به جلو میبردیم ، در کل این مسیر عمق آب به قدری بود که پایمان به زمین نمیرسید. شناکنان پیش میرفتیم و گاهی که خستگی بر ما غالب میشد از قدرت شناوری موشکها استفاده کرده و لحظاتی به آنها آویزان میشدیم،
فرصت استراحت زیادی نداشتیم و باید تا قبل از سپیده دم و کشف عملیات کار خود را به اتمام رسانده و منطقه را ترک میکردیم.
بخش دوم
#عملیات_بدر
گیاه بردی یا پاپیروس در هوالعظیم ، از میوهی این گیاه یک خوراکی محلی بنام خریط یا خریطی تولید میشد و مصرف تنقلاتی داشت که البته در سالهای اخیر متأثر از خشکسالی و آسیب دیدگی هورها بسیار کمیاب شده است.
#عملیات_بدر
#بردی_پاپیروس
#خاطره
@gahe_ashegi
بنام خدا خالق کل جهان
خاطرات عملیات بدر به نقل از اقای حاج حسین اسکندری
قسمت سوم
اعضای تیم چهار نفرهی تأمین که به موازات ما و بصورت پیاده بر روی جادهی خندق حرکت میکردند گاه که حرکت کُند میشد و فاصلهی ما با خشکی جاده کم بود با تقلید صدای سوت خمپاره ما را در موضع احتیاط قرار داده و با زدن ریگی بر کلاه آهنی نزدیکترین نفر به خشکی سعی میکردند با شوخی کردن خستگی غالب شده بر ما را بزدایند !
هر چه فاصلهی ما با هدف کمتر میشد نورافشانی هوایی و توپخانه ای دشمن در منطقه نیز شدت میگرفت و گلوله باران کور ، بی هدف و گاه و بیگاه نیز بیشتر میشد ، با شنیدن صدای صفیر گلوله بر حسب عادتی که در خشکی داشتیم برای در امان ماندن از ترکشهای احتمالی به حالت خیز رفتن به زیر آب میرفتیم بارها در این خیز رفتنها ، کلاه خود آهنی که بر سر داشتیم با بدنهی آهنی موشکها برخورد کرده و با صدای خود دلهرهی لو رفتن و جلب توجه دشمن را به جانمان میانداخت
از آنجا که همهی اعضای گروه سابقهی نیش خوردن دردناک از دیشلمبو یا بوشلمبو از گربه ماهیان آبهای جنوب را داشتند یا وجود انبوهشان در آبهای هور را دیده بودند ترس از نیش آنها یا مواجهه با سمورهای آبی بیآزار ولی کریه و دلهره آور هم در همهی مسیر ما را همراهی میکرد.
برخورد هر تکه نی یا چوب یا چیز دیگری به بدن یا مشاهدهی تاریک روشن چیز شناوری بر روی آب و در نور نورافشانهایی که آسمان منطقه از آنها خالی نمیشد برای لحظهای لرز خفیف ناشی از سرما را تقویت کرده و به سرتاسر بدنمان میدواند.
برای جمعی که برای شهادت آمده و با صدها کیلو مواد منفجره در آغوش به دل دشمن میرفتند ترس از مرگ و آسیب جسمانی معنایی نداشت بلکه ترس بیشتر از این منظر بود که نکند حادثهای ناخواسته واکنش طبیعی حادثه دیده و داد و فریاد او را برانگیخته و توجه دشمن را جلب کند ، هر چه به هدف نزدیکتر میشدیم این نگرانی بیشتر میشد.
چند بار در مسیر حرکت مشاهدهی شیئی شناور بر روی آب ما را برای لحظاتی متوقف کرد و پس از بررسی معلوم شد که پیکر متورم شدهی انسانی است که در آبهای هور افتاده و رها شده و البته با توجه به نور کم و تغییرات فیزیکیِ جنازهها تشخیص ایرانی یا عراقی بودن آنها ممکن نبود.
ما پس از هر بار برخورد با این جنازهها از روی احتیاط فاتحهای نثار او کرده و به مسیر خود ادامه میدادیم .
با نزدیک شدن و رسیدن قریب الوقوع به هدف خستگی ، گرسنگی ، بیخوابی و در عین حال نگرانی از احتمال کشف و لو رفتن عملیات بیشتر میشد.
از دل و دماغ و شوخیهای ساعات گذشته خبری نبود .همهی افراد سر در لاک خود برده و ضمن حرکت به سمت هدف در حال ذکر و راز و نیاز با معبود بودند ، گرچه در طول مسیر برای اینکه در صورت انفجار ناخواستهی موشکها آسیبی به نیروهای مستقر بر روی پد خندق وارد نشود سعی میشد به موازات پد ولی با حفظ فاصلهی ایمنی حرکت کنیم اما اینک و با نزدیک شدن به فاصلهی کمتر از ۵۰۰ متر به هدف ، برای جلوگیری از وقوع در معرض دید و تیر دشمن ناگزیر فاصلهی خود را با پد خندق به حداقل ممکن رسانده و با احتیاط به پیش میرفتیم.
حدود ۲۰۰ متر تا هدف فاصله داشتیم که ناگهان ضمن افزایش گلولههای نورافشان در آسمان بطور همزمان چندین تیر خمپارهی ۶۰ مم هم با فاصلهای کمتر از یکصد متر از ما ، در آبهای جنوبی پد و در مسیری که چند دقیقه پیش پشت سر گذاشته بودیم فرود آمد.
ما برای لحظاتی چند با این احتمال که دیده شدهایم و آتشباری ادامه خواهد یافت موشکها را رها کرده و به سینهی دژ پناه بردیم !
ولی ظاهرأ شلیک خمپارهها بی هدف و برای اعلام حضور و آمادگی پیشگیرانه بود و ادامه نیافت.
خستگی و بیخوابی چنان بر اعضای گروه غالب شده بود که بعضی از آنها در همین توقف کوتاه چند دقیقهای و در آن شرایط سخت با تن و بدن و لباس خیس و با وجود سردی هوا بر روی شیب گلآلود پد به خواب رفتند!
اوضاع که عادی شد همه را صدا کردیم و دوباره به آب زدیم موشکهای رها شده را که بعضأ از مسیر خارج شده یا تغییر جهت داده بودند دوباره منظم کردیم و با توکل به خدا حرکت کردیم!
الحمدلله از دقایقی قبل شدت باد هم در منطقه افزایش یافته بود و با وزش بر ساقه های نِی آهنگی مینواخت که پوششی بود برای صداهای ناشی از حرکت ما در آب.
شب از نیمه گذشته بود که به هدف رسیدیم جریان شمالی جنوبی آب و وزش باد وارد کردن موشکها به داخل بریدگی بر خلاف جریان آب را مشکل کرده بود ، با این حال پس از حدود نیم ساعت فعالیت جمعی و مستمر و در سکوت کامل در حالی که فاصلهی ما با دشمن حدود ده متر بود موشکها را در عرض برش پد تقسیم و جاسازی کرده و با غرس تیرکهای چوبی که از قبل پیشبینی شده بود در نقاط مورد نظر تثبیت کردیم.
بخش سوم
#عملیات_بدر