#السلام_علیک_یااباصالح_المهدی_عج ❣#سلام_امام_زمانم❣ دیدن روی تو چشم دگری می خواهد. منظر حسن تو صاحب نظری می خواهد.. باید از هر دو جهان بی خبرش گردانند هر که از کویِ وصالت خبری می خواهد.. #السلام_علیک_یا_بقیه_الله #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @gahe_ashegi

آقای حاج حسین اسکندری🌷: 🌻 سلام علیکم و رحمة الله و برکاته 🍀 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ☀️ صبح روز شنبه ششم آبان و دوازدهم ربیع الثانی و نیز عاقبت شما و منتسبین محترم به خیر ، روزگارتان منور به نور هدایت و رحمت الهی و متبرک به برکات آل الله صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین باشد ان‌شاءالله. 📿 ذکر روز شنبه: یکصد مرتبه 💐 یا رب العالمین💐      ☘️🌻☘️🌻☘️🌻☘️ این ناله ها غیر از صدا چیزی ندارد این حرف ها جز ادعا چیزی ندارد حیف است دنبال صدای ما بیایی در عمق این آقا بیا چیزی ندارد بهتر که روی ما حسابی وا نکردی پرونده ما جز جفا چیزی ندارد رحمی به حال سائل بیچاره ای که غیر از تو و غیر از خدا چیزی ندارد حتی برای اینکه چشمت  را بگیرد دل در بساطش چیز نا چیزی ندارد داراترین دارای دنیا هم که باشد هر کس نمی خواهد تو را چیزی ندارد خالی است دستان من اما چشمهایم جز اشک در این روضه‌ها چیزی ندارد حرف دل ما را بخوان از چشمهامان جز آرزوی کربلا چیزی ندارد قحطی آب آمد همه گفتن عمو جان غیر از تَرَک لبهای ما چیزی ندارد نوكرنوشت: مهـدی جـان تا کی به تو از دور ســــلامی برسانم جان بی تو به لب آمده، ای پاره‌ی جانم صلي الله عليک يا سيدنا المظلوم يا اباعبدالله الحسين 🌸🌷🌺🌹 *اللهم اجعَلنیٖ وَ المُتَلَقّیٖ هٰذِهِ الرِّسٰالةِ و جَمیٖعِ المؤمنینِ وَ المؤمِناتِ و المسلِمینِ و المُسلماتِ وَ مَنْ لَهُ حَقٌّ عَلَیَّ وَ مَنْ قَلَّدَنیٖ الدُّعاءَ فی دِرعِکَ الحَصینَةَ الَتیٖ تَجعَلُ فیهٰا مَن تَشاءُ و أَنزِلْ عَلَینا مِنَ السَماءَ ماءََ غَدَقأََ طَهوُرأََ وَ مِدْرارأ وَ صَلِّی اللهُمَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ و عَلیٰ آلِهِ الطَّیبین الطّاهِرین .* 🌸🌷🌺🌹

🔻ذکری که امام خامنه ای در سختیها به آن اشاره فرمودند: اگر دیدی از همه طرف تو را احاطه می کنند... " فقل حسبی الله لااله الا هو علیه توکلت..." #رهبر_انقلاب ‎ ‌ ‌@gahe_ashegi

🌿 آن کس که فرزند خود را شاد کند خداوند او را در قیامت مسرور می نماید مَنْ فَرَّحَهُ(وَلَدَهُ) فَرَّحَهُ اللّه ُ يَوْمَالْقيامَةِ [ #پیامبر_اکرم صلی الله علیه وآله ] 📚 کافی، جلد۶، صفحه ۴۹ @gahe_ashegi

♡ قصه #شهادت آرمان...🕊🥀 #شهید #مدافع_امنیت #شهید_امنیت #آرمان_علی‌وردی

خاطرات آزادگی قسمت صد و بیست و پنج

#قصه_خاطرات_آزادگی بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری قسمت یکصد و بیست و پنجم پس از نوشیدن آب و دادن سلامی بر سیدالشهدا علیه‌السلام ، نفسی‌ تازه کرده و  باز هم از آن دو تشکر کردم ، سپس از آنان سرنوشت بقیه‌ی  مجروحین و بیماران را پرسیدم و همچنین وقت و حدود ساعت را ، پاسخها هر دو برایم دردناک بودند از مجروحینِ باقی مانده در زیر آفتاب دو نفری که گمان میکردم از حال رفته‌اند در واقع در اثر گرما و تشنگی به شهادت رسیده بودند ، آن دو شهید در نهایت مظلومیت و غربت با هماهنگی سربازان عراقی و توسط اسرای سالم به سایه‌‌انداز درخت نزدیک به درب ورودی منتقل شده بودند و پیکر مطهر آنان بی هیچ پوششی بر روی زمین رها شده و احتمالأ میبایست تا صبح فردا و آمدن کامیون غذا همانجا میماندند ، بقیه‌ی مجروحین نیز به راهروهای ساختمان منتقل شده و آبی به آنها داده شده بود ، وقت نیز چند ساعتی از ظهر گذشته بود و من بیاد نمی‌آوردم که نماز ظهر و عصر را بجا آورده باشم ، با از دست دادن دو عزیزِ دیگر در آن شرایط غمبار همه‌ی دردهای خودم را از یاد بردم ، چقدر سخت است که کسی در اوج تقلب احوال و دگرگونی روحی از گریستن و تخلیه‌ی فشارهای روانی خود عاجز باشد ، این عجز داشت از درون مرا به مرز انفجار می‌رساند ! قبل از هر چیز باید نماز میخواندم و از خدا یاری میجستم ، احساس میکردم که توجه و تمرکز خود را از دست داده‌ام قوای عقلی من تحلیل رفته بود و درک درستی از زمان و مکان نداشتم ، با فراموشی وضعیت جسمی خود ناگهان و بی هدف بپا خواستم ولی بی درنگ و محکم بر زمین افتادم ، دچار دَوَران و سرگیجه بودم ، دردهای جسمی و روحی بر من غالب شده بود!  از دو عزیزی که در کنارم بودند خواهش کردم مرا نشانده و رو به قبله برگردانند ، آنها نیز بزرگوارانه چنین کردند! کمی صبر کردم تا برخود مسلط شوم! بغضهای انباشته‌ی خود را فرو برده و تیممی بدل از وضو کردم ، در انتظار رسیدن به آرامشی نسبی اندکی تأمل کرده و سپس نمازهای ظهر و عصر اولین جمعه‌ی در اسارت را بجا آوردم ! نمازی که فقط نیتی همچون همیشه داشت اما در ادای آن دیگر حتی توان خم شدن به قصد رکوع و سجده را هم نداشتم و به اشاره‌ی سر بسنده میکردم ، بعد از نماز عصر ، دعای فرج و دعای سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را با همان حال خواندم ، سپس قصد کردم زیارت عاشورائی هم بخوانم اما یکی دو فراز را که خواندم ضعف شدیدی بر من چیره گشت و توان ادامه‌ی نشستن را از من گرفت به گونه‌ای که مجبور شدم در همان محلی که نشسته بودم دراز بکشم و به قرائت زیارت در حالت خوابیده ادامه دهم در فرازهای آخر دعا دگرگونی عجیبی بر من عارض شد ! .... ادامه دارد...