eitaa logo
گاه عاشقے
114 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
6 فایل
﷽ سلام خیلی خوش اومدید ✨🌱 @gahe_ashegi خوشحال میشم پیشنهاد ، انتقاد و نظراتتون رو با ما مطرح کنید . @takladani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو به یاد خدا باش خدا هم به یادته!! ‌🔸 استاد عالی ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ استادرفیعی🎤 پر از اخلاقی و آموزنده و های 🔹تلنگری زیبا برای همه ما ‎ ‌ ‌🌻 @gahe_ashegi
ما سَدَّ اللّهُ عزّوجلّ عَلى مُؤمِنٍ بابَ رِزقٍ إلّا فَتَحَ اللّهُ لَهُ ما هُوَ خَيرٌ مِنه خدا هيچ درى از روزى را بر مؤمن نمى‌بندد، جز اين كه بهتر از آن را براى او می‌گشايد .. -امام‌‌صادق‌علیه‌السلام- @gahe_ashegi
هروقت نیمه‌شب بی‌اختیار بیدار شدید،سریع نخوابید. چون ملکی به اذن خداوند شما را بیدار کرده تا با خدا هم صحبت بشوید،اگر بیدارشدن خیلی برایتان سخت است،لااقل بلندشوید به‌آنها سلام کنید،بعد دوباره بخوابید..! •آیتﷲبهجت• @gahe_ashegi
♦️داستانی اموزنده♦️ *نصراله سیچونی یکی از خیرین و مومنین و مغازه داران کاروانسرای کلگه مسجدسلیمان ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود* *تا خدا را زیارت کند* تمام روزها روزه بود. در حال اعتکاف. از خلق الله بریده بود. صبح به صیام و شب به قیام. زاری و تضرع به درگاه او *شب ۳۶ ام ندایی در خود شنید که می گفت: ساعت ۶ بعد از ظهر، بازار شوشتری ها (مسگران)، دکان رضا زاده مسگر *برو خدا را زیارت خواهی کرد* نصراله سیچونی از ساعت ۵ در بازار شوشتری ها (مسگران) حاضر شد و در کوچه های بازار شوشتری ها از پی دکان می گشت... می‌گوید : پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد، *قصد فروش آنرا داشت...* به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: ۴ ریال و ۲۰ شاهی *پیرزن می گفت: نمیشه ۶ ریال بخرید؟* مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند. *بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.* مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ، خرید دارید؟ *مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟؟؟* پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود! مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی، *امّا اگر مُصر هستی من آنرا به ۲۵ ریال می خرم!!!* پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!!! مسگر گفت: ابدا" دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت!!! پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد. *نصراله سیچونی گفت* : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم : عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند *آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری؟!!!* مسگر پیر گفت : من دیگ نخریدم!!! *من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد، من دیگ نخریدم...* *دست افتاده ای را بگیر و بلند کن، ما خود به زیارت تو خواهیم امد* https://eitaa.com/gahe_ashegi
-میگفتند... گاهی تسبیح رو بردارید و یک دور بگید: خدایا هرچی تو میخوای... خدایا هرچی تو میخوای... خدایا هرچی تو میخوای... -آیت‌الله‌عاملی🌿 https://eitaa.com/gahe_ashegi