eitaa logo
گاه عاشقے
114 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
6 فایل
﷽ سلام خیلی خوش اومدید ✨🌱 @gahe_ashegi خوشحال میشم پیشنهاد ، انتقاد و نظراتتون رو با ما مطرح کنید . @takladani
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا ابا صالح المهدی عج السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ع السلام عليکم جمیعا ورحمه الله و برکاته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋 هرچه که میکشیم و هرچه که بر سرمان می آید ، از نافرمانی خداست! شهید حسین خرازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*حاج صادق آهنگران... آمده درکنار تخت رزمنده ای که درخواست کرده بود دلم برای صدای آهنگران تنگ شده....تقدیم به جاماندگان یاران ....راویان فتح* *صدا وسیما لطفا این کلیپ را پخش کنید. شایدخیانت کاران به نظام وانقلاب به خاطر این جانبازان کمی خجالت بکشند https://eitaa.com/joinchat/1511063618Ceaad6fdc24
12.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 انتشار نسخه کامل برای اولین بار|| پشت صحنه ویدیوی ضرب شتم یک زن در اطراف مدرسه ای در تهران 🔹 این زن که مشخص می شود فرزندی در مدرسه ای که ادعا شده در آن مسمومیت رخ داده ندارد با فحاشی و کتک زدن ماموران تلاش می کند دوربین مستند سازی پلیس را که با هدف ثبت سرنخی از عوامل مسمومیت در حال تصویر برداری بوده، بدزدد یا بشکند! 🔹 تلاش برای راهبندان، فریاد زدن دروغ هایی مانند کشته شدن دانش آموزان و ورود طالبان برای درس نخواندن دخترها و البته ضربه به سر مامور پلیس از جمله مواردی است که در این ویدیو روشن شده است. 🔹گفته می شود فحاشی بسیار رکیک او به اطرافیانش عامل اصلی تحریک و عصبانیت حاضران و نهایتا کتک خوردن خودش بوده است.
توی حدیث کساء وقتی جبرئیل می پرسه: اینها چه کسانی هستند که تمام هستی را به خاطر آنها آفریدی؟خدا نمیگه "علی،محمد،حسن یاحسین"بلکه خدا میگه "فاطمه" پدرش،شوهرش و پسرانش؛ یعنی از یک زن برای معرفی بهترین مخلوقاتش استفاده می کنه؛من ارزش زن در اسلام و اینجوری شناختم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
381.3K
خاطرات آزادگی قسمت پنجاه و هفت
قسمت پنجاه و هفتم بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری ... ، هفتم تیر بود ، در دل یادی از شهدای مظلوم آن روز کرده و صلوات ، حمد و اخلاصی نثار روح شهید بهشتی و یارانش کردم ، یاد وطن ، خانواده و دوستان و بیخبری از وضعیت جبهه ها به دلم چنگ میزد و قلبم را میفشرد ، کاری از دستم ساخته نبود چند بار تکرار کردم : الهی رضأ برضاک ، مطیعأ لِاَمرِکَ ، لاٰ معبود سِواک... ، اتوبوس پنجم در حال تکمیل ظرفیت بود و در صف اسرا چند نفر بیشتر نمانده بود تا نوبت به من برسد ، سعی کردم بلند شوم و زحمتی برای کسی ایجاد نکنم ، بسختی این کار را کردم نوبت به من که رسید دست بر شانه نفر جلویی و با کمک او به سمت اتوبوس رفتم ، آخرین نفر از مسافران اسیر آن اتوبوس بودم دستانم را به میله ی کنار در گرفتم ، کابل بر کمرم نشست ، شمارش شدم و خودم را از رکاب و پله ها بالا کشیده و وارد اتوبوس شدم ، به همراهان سلام کردم ، چند نفری جواب دادند نگرانی و اضطراب در چهره ها موج میزد!! سرباز مسلح هم وارد شد و با وجود خالی بودن اولین صندلی و نیز صندلی کنار راننده ، ترجیح داد ننشیند رو به اسرا و پشت به شیشه ی جلو اتوبوس به داشبرد تکیه داد و به راننده فرمان حرکت داد (حَرِّک) اتوبوس راه افتاده و از ورزشگاه خارج شد ظاهرأ این بار قرار نبود مسیر را کاروانی طی کنیم چون از اتوبوسهای قبلی خبری نبود و گویا به جاده زده بودند اتوبوس ما هم وارد مسیر شده و چند دقیقه بعد به خروجی شهر رسید در ابتدای جاده العماره بغداد یک سرباز کابل بدست هم به جمع مسافرین اتوبوس پیوست ، با راننده و سرباز مسلح سلام و خوش و بشی کرد و بعد به سمت اسرا برگشت نگاهش بر روی اسرا میچرخید و همه را برانداز میکرد ، شرارت و شقاوت در چشمانش موج میزد!! با کابل چند ضربه آرام به کف دست خودش زد و رو به اسرا ، به عربی پرسید : کی میتونه ترجمه کنه ؟! چند لحظه منتظر ماند ولی کسی جوابی نداد !! اینبار پرسید بین شما کسی عرب نیست ؟! باز هم بی جواب ماند !!... ادامه دارد ....
389.4K
خاطرات آزادگی قسمت پنجاه و هشتم