eitaa logo
گاه عاشقے
114 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
6 فایل
﷽ سلام خیلی خوش اومدید ✨🌱 @gahe_ashegi خوشحال میشم پیشنهاد ، انتقاد و نظراتتون رو با ما مطرح کنید . @takladani
مشاهده در ایتا
دانلود
گیاه چولان یا جگن در هورالعظیم 👆👆 @gahe_ashegi
804.6K
عملیات بدر قسمت دوم
عملیات بدر از خاطرات حاج حسین اسکندری قسمت دوم بنام خدا خالق کل جهان چولانها گیاهانی رشته رشته ، سخت و دارای نوکهایی خار مانند و آزار دهنده بودند علاوه بر این به دلیل باتلاقی بودن منطقه به پا کردن پوتین هم ممکن نبود و باید با پذیرش سختی راه با پای برهنه کار را شروع میکردیم. هر سه نفر مأمور جلو بردن یک موشک تا انتهای چولانها و رسیدن به بخش عمیقتر هور شده و به آب زدیم. التهاب حاکم بر منطقه و ترس متقابل دشمن از احتمال عملیات نظامی ما باعث شده بود که آسمان منطقه را به طور مستمر با گلوله‌ها و بمبهای نورافشان روشن نگه دارد. احتمال دیده شدن از طرف دیده‌بانهای عراقی و اجرای آتش بر روی مسیر در حالی که ما در لابلای صدها کیلو مواد منفجره و بدون جانپناه در حرکت بودیم هاله‌ای از ترس را بر چهره‌ها نشانده بود! ترسی که در سرمای آن شب زمستانیِ هور بر بدنهای پوشیده از لباسهای خیس و گل‌آلود و کلاه خود آهنی بر سر ، در میان چولانهایی که خار مغیلان را تداعی میکرد در نوجوانان و جوانانی که از خود و دنیا بریده بودند با نگرانی همراه شده بود ، البته نه ترس از شهادت ! که همه‌ی اعضای گروه قبلأ از جان گذشتگی خود را بارها ثابت کرده بودند آنچه دلهره‌ به جان همه انداخته بود نگرانی از ناکامی در اجرای عملیات و پیامدهای احتمالی آن بود. بالاخره در فضایی سرشار از خوف و رجا و آکنده از شوخیهای گاه و بیگاه رزمندگان با یکدیگر با بدرقه‌ی صدای صفیر و انفجار گلوله‌ها و صدای وهم‌آلود جانوران و پرندگان هور و پرواز ناگهانی و پر سر و صدای پرندگانی که خوابشان آشفته شده بود پس از حدود سه ساعت با این امید که به قایقها رسیده و نفسی تازه خواهیم کرد چولانها را پشت سر گذاشته و به محدوده‌ی پوشیده از بَردیٖ رسیدیم. بردی یا پاپیروس گیاهی لطیف‌تر از چولان و نی با برگهایی نواری بود که گاه لبه‌هایی بُرنده و آزار دهنده‌ داشت. ارتفاع آن از چولان بیشتر و کمی از نی کمتر بود. به انتهای چولانها که رسیدیم از قایقهایی که وعده گرفته بودیم خبری نبود ، هرچند خستگی بر تنمان ماند اما مصمم بودیم کار را به انتها برسانیم . برای کم کردن فشار ، بلوزهای خود را از تن درآورده و قرار گذاشتیم سرما را به جان خریده و با زیرپوش و شلوار ادامه دهیم. این منطقه عمیقتر بود و گاه پایمان به زمین باتلاقی نمیرسید و ناگزیر باید شناکنان و در لابلای ساقه های بُرنده‌ی بردیها پیش میرفتیم و موشکها را هم با خود یدک میکشیدیم و گاه در جایی که پایمان به زمین میرسید اندکی توقف میکردیم تا لحظه‌ای خستگی در کنیم و نفسی تازه سازیم. بیش از دو کیلومتر از مسیر را نیز به همین ترتیب پشت سر گذاشتیم از بردیها که گذشتیم سه فروند قایق منتظر ما بودند ، با دیدن آنها روح و توان تازه‌ای در کالبد خسته و سرما زده‌ی ما دمیده شد هر موشک را به یک طرف از بدنه‌ی یک قایق بسته و پس از  محکم کردن آنها ، هر شش نفر هم در یکی از قایقها نشسته و با حرکت آهسته و کم صدای قایقها به سمت هدف راه افتادیم. در نیزارها به دنبال آبراهی بودیم که ضمن حفظ جهت ، حرکت ما را هم  تسهیل نماید ، اما نبود. نیزارهای نسبتأ انبوه منطقه گاه مانع حرکت قایق میشد و ما باید به آب پریده و کمک میکردیم که قایق پیش برود! چند بار هم پروانه‌ی موتور قایقها به دلیل درگیر شدن با ریشه‌ی نِی‌ها و سیمهای تلفن جنگی از حرکت باز ایستاده و قایقها متوقف شدند ولی بالاخره با هر زحمت و سختی که بود حدود پنج کیلومتر را با قایقها پیموده و به هدف نزدیک شدیم . بیش از پنج ساعت بود که لباسهای خیس بر تن داشته و یا مستقیمأ در آب بودیم ، حدود سه کیلومتر با هدف تعیین شده فاصله داشتیم که سکانداران قایقها را متوقف کرده و به بهانه‌ی وقوع در معرض دید و تیر و احتمال جلب توجه دشمن با صدای قایقها اعلام کردند که بیش از این جلو نمیروند ! اصرار ما هم به جایی نرسید ناگزیر دوباره به آب زدیم و موشکها را از قایقها جدا کرده و آماده‌ی حرکت شدیم. حرکت در جایی که عمق آب بیشتر بود و فاصله‌ی ما هم با مواضع شناخته شده‌ی دشمن هر لحظه کمتر میشد و با احتمال برخورد با کمینها یا گشتیهای دشمن خطر لو رفتن ، سرنوشت عملیات را تهدید میکرد! بنا گذاشتیم بدون توجه به حواشی ، با توکل به خدا و استمداد از ائمه‌ی هدیٰ علیهم السلام و شهدای گرانقدر پیش برویم و کار را به سرانجام برسانیم . باید حدود سه کیلومتر را شنا میکردیم و و در عین حال موشکها را نیز با خود به جلو میبردیم ، در کل این مسیر عمق آب به قدری بود که پایمان به زمین نمیرسید. شناکنان پیش میرفتیم و گاهی که خستگی بر ما غالب میشد از قدرت شناوری موشکها استفاده کرده و لحظاتی به آنها آویزان میشدیم، فرصت استراحت زیادی نداشتیم و باید تا قبل از سپیده دم و کشف عملیات کار خود را به اتمام رسانده و منطقه را ترک میکردیم. بخش دوم
نمونه‌ای از پرندگان هورالعظیم 👆
گیاه بردی یا پاپیروس در هوالعظیم ، از میوه‌ی این گیاه یک خوراکی محلی بنام خریط یا خریطی تولید میشد و مصرف تنقلاتی داشت که البته در سالهای اخیر  متأثر از خشکسالی و آسیب دیدگی هورها بسیار کمیاب شده است. @gahe_ashegi
حرکت رزمندگان در آبها و نیزارهای هورالعظیم @gahe_ashegi
806K
خاطرات بدر قسمت سوم
بنام خدا خالق کل جهان خاطرات عملیات بدر به نقل از اقای حاج حسین اسکندری قسمت سوم اعضای تیم چهار نفره‌ی تأمین که به موازات ما و بصورت پیاده بر روی جاده‌ی خندق حرکت میکردند گاه که حرکت کُند میشد و فاصله‌ی ما با خشکی جاده کم بود با تقلید صدای سوت خمپاره ما را در موضع احتیاط قرار داده و با زدن ریگی بر کلاه آهنی نزدیکترین نفر به خشکی سعی میکردند با شوخی کردن خستگی غالب شده بر ما را بزدایند ! هر چه فاصله‌ی ما با هدف کمتر میشد نورافشانی هوایی و توپخانه ای دشمن در منطقه نیز شدت میگرفت و گلوله باران کور ، بی هدف و گاه و بیگاه نیز بیشتر میشد ، با شنیدن صدای صفیر گلوله بر حسب عادتی که در خشکی داشتیم برای در امان ماندن از ترکشهای احتمالی به حالت خیز رفتن به زیر آب میرفتیم بارها در این خیز رفتنها ، کلاه خود آهنی که بر سر داشتیم با بدنه‌ی آهنی موشکها برخورد کرده و با صدای خود دلهره‌ی لو رفتن و جلب توجه دشمن را به جانمان می‌انداخت از آنجا که همه‌ی اعضای گروه سابقه‌ی نیش خوردن دردناک از دیشلمبو یا بوشلمبو از گربه ماهیان آبهای جنوب را داشتند یا وجود انبوهشان در آبهای هور را دیده بودند ترس از نیش آنها یا مواجهه با سمورهای آبی بی‌آزار ولی کریه و دلهره آور هم در همه‌ی مسیر ما را همراهی میکرد. برخورد هر تکه نی یا چوب یا چیز دیگری به بدن یا مشاهده‌ی تاریک روشن چیز شناوری بر روی آب و در نور نورافشانهایی که آسمان منطقه از آنها خالی نمیشد برای لحظه‌ای لرز خفیف  ناشی از سرما را تقویت کرده و به سرتاسر بدنمان میدواند. برای جمعی که برای شهادت آمده و با صدها کیلو مواد منفجره در آغوش به دل دشمن میرفتند ترس از مرگ و آسیب جسمانی معنایی نداشت بلکه ترس بیشتر از این منظر بود که نکند حادثه‌ای ناخواسته واکنش طبیعی حادثه دیده و داد و فریاد او را برانگیخته و توجه دشمن را جلب کند ، هر چه به هدف نزدیکتر میشدیم این نگرانی بیشتر میشد. چند بار در مسیر حرکت مشاهده‌ی شیئی شناور بر روی آب ما را برای لحظاتی متوقف کرد و پس از بررسی معلوم شد که پیکر متورم شده‌ی انسانی است که در آبهای هور افتاده و رها شده و البته با توجه به نور کم و تغییرات فیزیکیِ جنازه‌ها تشخیص ایرانی یا عراقی بودن آنها ممکن نبود‌. ما پس از هر بار برخورد با این جنازه‌ها از روی احتیاط فاتحه‌ای نثار او کرده و به مسیر خود ادامه میدادیم . با نزدیک شدن و رسیدن قریب الوقوع به هدف خستگی ، گرسنگی ، بیخوابی و در عین حال نگرانی از احتمال کشف و لو رفتن عملیات بیشتر می‌شد. از دل و دماغ و شوخیهای ساعات گذشته خبری نبود .همه‌ی افراد سر در لاک خود برده و ضمن حرکت به سمت هدف در حال ذکر و راز و نیاز با معبود بودند ، گرچه در طول مسیر برای اینکه در صورت انفجار ناخواسته‌ی موشکها آسیبی به نیروهای مستقر بر روی پد خندق وارد نشود سعی میشد به موازات پد ولی با حفظ فاصله‌ی ایمنی حرکت کنیم اما اینک و با نزدیک شدن به فاصله‌ی کمتر از ۵۰۰ متر به هدف ، برای جلوگیری از وقوع در معرض دید و تیر دشمن ناگزیر فاصله‌ی خود را با پد خندق به حداقل ممکن رسانده و با احتیاط به پیش میرفتیم. حدود ۲۰۰ متر تا هدف فاصله داشتیم که ناگهان ضمن افزایش گلوله‌های نورافشان در آسمان بطور همزمان چندین تیر خمپاره‌ی ۶۰ م‌م هم با فاصله‌ای کمتر از یکصد متر از ما ، در آبهای جنوبی پد و در مسیری که چند دقیقه پیش پشت سر گذاشته بودیم فرود آمد. ما برای لحظاتی چند با این احتمال که دیده شده‌ایم و آتشباری ادامه خواهد یافت موشکها را رها کرده و به سینه‌ی دژ پناه بردیم ! ولی ظاهرأ شلیک خمپاره‌ها بی هدف و برای اعلام حضور و آمادگی پیشگیرانه بود و ادامه نیافت. خستگی و بیخوابی چنان بر اعضای گروه غالب شده بود که بعضی از آنها در همین توقف کوتاه چند دقیقه‌ای و در آن شرایط سخت با تن و بدن و لباس خیس و با وجود سردی هوا بر روی شیب گل‌آلود پد به خواب رفتند! اوضاع که عادی شد همه را صدا کردیم و دوباره به آب زدیم موشکهای رها شده را که بعضأ از مسیر خارج شده یا تغییر جهت داده بودند دوباره منظم کردیم و با توکل به خدا حرکت کردیم! الحمدلله از دقایقی قبل شدت باد هم در منطقه افزایش یافته بود و با وزش بر ساقه های نِی آهنگی مینواخت که پوششی بود  برای صداهای ناشی از حرکت ما در آب. شب از نیمه گذشته بود که به هدف رسیدیم جریان شمالی جنوبی آب و وزش باد وارد کردن موشکها به داخل بریدگی بر خلاف جریان آب را مشکل کرده بود ، با این حال پس از حدود نیم ساعت فعالیت جمعی و مستمر و در سکوت کامل در حالی که فاصله‌ی ما با دشمن حدود ده متر بود موشکها را در عرض برش پد تقسیم و جاسازی کرده و با غرس تیرکهای چوبی که از قبل پیش‌بینی شده بود در نقاط مورد نظر تثبیت کردیم. بخش‌ سوم
گاه عاشقے
عبدالله محتاج: بنام خدا خالق کل جهان خاطرات عملیات بدر به نقل از آقای حاج حسین اسکندری سلام علیکم
دوستان این قسمت این کلمه جفیر ج‌‌ با ضمه هست من با فتحه خواندم 🙈 یک استاد داشتیم تو این موارد خیلی گیر میداد ترم آخر لیسانس بودیم بعضی ها مثلا معلم هم بودند آنقدر غلط املایی داشتن بهشون گفته بود اگر تو برگه های امتحان اصلی از شما این موارد رو ببینم حتما نمره زیادی از شما کسر خواهد شد همینجور ادبی هم صحبت می‌کرد😁
حاج حسین🌷: 🏴 سلام علیکم و رحمة الله و برکاته 🍀 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🔘 صبح یکشنبه دوم مهر و هشتم ربیع الاول و نیز عاقبت شما و منتسبین محترم به خیر ، روزگارتان منور به نور هدایت و رحمت الهی و متبرک به برکات آل الله صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین باشد ان‌شاءالله. 📿 ذکر روز یکشنبه : یکصد مرتبه: 💐 یاذالجلال والاکرام💐 🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴 کام بهـار طعمه‌ی جـام خزان شده زهری بلای جان امامی جوان شده غربت کم است در حق مردی که خانه‌اش زندان و خود شبیه به زندانیان شده بی تاب لرزش بدنش ، دیده زمین گریانِ دست و پا زدنش آسمان شده حتی برای کاسه آبـی رمـق نداشت دستی که از شرار ستم ناتوان شده برخورد چیست با لب و دندان که مهدی‌اش حالا کنار بستر او روضه خوان شده ای وای از آن غریب که لبهای تشنه‌اش زخمی دست بی ادب و خیزران شده ای وای از آن عزیز که اهل و عیال او پایین نشین مجلس نامحرمان شده ای وای از آن شهید که انگشتهای او مقصود دست غارت یک ساربان شده نــوكـــر نـوشـــت: یا حسن ابن علی ایها العسکری ای در جگـر شیعه شررهای غم تو ای ارث تـو از مادر تو عمر کم تو با آنکه بـوَد عـرش به ظلِّ علم تو خـم شـد کمـر چـرخ ز بار الم تو صلي الله عليک يا سيدنا المظلوم يا اباعبدالله الحسين شهادت یازدهمین امام شیعیان بر مسلمین و شیعیان جهان و مولایمان صاحب الزمان، تسلیت باد🏴 🏴🏴🏴🏴 *اللهم اجعَلنیٖ وَ المُتَلَقّیٖ هٰذِهِ الرِّسٰالةِ و جَمیٖعِ المؤمنینِ وَ المؤمِناتِ و المسلِمینِ و المُسلماتِ وَ مَنْ لَهُ حَقٌّ عَلَیَّ وَ مَنْ قَلَّدَنیٖ الدُّعاءَ فی دِرعِکَ الحَصینَةَ الَتیٖ تَجعَلُ فیهٰا مَن تَشاءُ و أَنزِلْ عَلَینا مِنَ السَماءَ ماءََ غَدَقأََ طَهوُرأََ وَ مِدْرارأ وَ صَلِّی اللهُمَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ و عَلیٰ آلِهِ الطَّیبین الطّاهِرین .* 🏴🏴🏴🏴
حاج حسین🌷: 🌹🌷🌺🌸 سلام علیکم و رحمة الله اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. والطور دل به طور ولایش اقامت است واللیل لیلۀ شرف است و کرامت است والعصر عصر منزلت است و زعامت است والشمس روز جلوۀ شمس امامت است عید خدای عزّوجلّ عید احمد است عید غدیر دوم آل محمّـد است عید صعود آدم و میلاد خاتم است عید نزول حضرت عیسی ابن مریم است عید ظهور منجی اولاد آدم است یک عید نه، تجلی اعیاد عالم است شب رخت بسته صبحدم نصر آمده عید امامتِ ولیِ عصر آمده عید امید سلسلۀ انبیاست این عید نزول مصحف نصر خداست این ای اهل آسمان و زمین عید ماست این مستضعفان به پیش! که عید شماست این عالم به ظلِّ رایت توحید مهدی‌اند اعیاد ما مقدمۀ عید مهدی‌اند مهدی که سکۀ ابدیت به نام اوست مهدی که حکم آدم و خاتم پیام اوست مهدی که آرزوی خلایق قیام اوست مهدی که منجی بشریت نظام اوست پیراهن بلند امامت بـه پیکرش شمشیر شیر حق به کف عدلْ گسترش بر اوج کائنات لوای گشاده‌اش آزادگان به سلسله گردن‌نهاده‌اش سرهای سرکشان به زمین اوفتاده‌اش گویی که بسته کار فلک با اراده‌اش هر چند شهر کوفه بوَد پایگاه او یک لحظه هست بر همه‌عالم نگاه او او شهریار عالم و عالم حضور اوست خورشید را بشارت صبح ظهور اوست سروِ قد کلیم خدا، خم به طور اوست نعش ستمگران همه فرش عبور اوست بوجهل‌ها به چرخ کشد سر، خروششان «تبت یدا ابی لهب» آید به گوششان گیرید از جمال محمّد نشانی‌اش بر تن چو انبیاست لباس شبانی‌اش چشم زمین به شعشعۀ آسمانی‌اش بر چهره بنگرند به سن جوانی‌اش خوبان گرفته جان پی قربانی‌اش همه پیران دهر طفل دبستانی‌اش همه اوّل به کعبه عالمیان را صدا کند خود را معرفی چو رسول خدا کند با یک ندا قیامت کبری به‌پا کند ملک حجاز را نفسش کربلا کند باشد هماره پشت سر او دعای ما او پای کعبه روضه بخواند برای ما آن روز روز عزّت و اقبال می‌شود مفتوح، باب کعبۀ آمال می‌شود با نطق او خطیب حرم لال می‌شود روز ولایتِ علی و آل می‌شود سازد برای فتح فراهم زمینه را تسخیر می‌کند به سپاهش مدینه را بر تشنگان سقایت جام ولا کند بعد از مدینه رو به سوی کربلا کند ننگ بنی امیه همی بر ملا کند نابودشان به تیغۀ شمشیرِ «لا» کند دریا کند ز اشک مصیبت دو عین را گیرد به دوش پرچم سرخ حسین را ای آه سینه‌سوز علی ذوالفقار تو ای آل فاطمه همه امیدوار تو با یک نفس تمام خزان‌ها بهار تو شمشیر انتقام تو چشم انتظار تو  «یاصاحب‌الزمان به ظهورت شتاب کن» «عالم ز دست رفت، تو پا در رکاب کن» باز آ که فتح با دم تیغت خدا کند باز آ که شیعه در قدمت جان فدا کند باز آی تا مسیح به تو اقتدا کند تا کی تو را امام شهیدان صدا کند؟ بازآ که سینۀ شهدا بی‌‌قرار توست بازآ که چشم فاطمه در انتظار توست تو غایب استی و دل عالم اسیر توست بالله قسم سلالۀ آدم اسیر توست بیش از هزار سال محرّم اسیر توست یک عمر طبع خستۀ «میثم» اسیر توست تنها امید آل پیمبر تویی تویی منجی خلق اوّل و آخر تویی تویی استاد حاج غلامرضا سازگار