#نقل_قول_مستقیم
تو میدانی
که از مرگ نمیترسم
فقط حیف است
هزار سال بخوابم
و خواب تو را نبینم.
#نامههای_عاشقانه
#عباس_معروفی
ص۲۳
@gahnevis
#نقل_قول_مستقیم
یک وقت
اشتباهی مرا پاک نکنی!
هر وقت پاککن دستت بود
بگو از روی کاغذت بروم کنار.
#نامههای_عاشقانه
#عباس_معروفی
ص۲۶
@gahnevis
#کوتاه_نوشت
الحمدالله که سومین کتاب هزاروچهارصدودو تمام شد.
#همسایهها اثر #احمد_محمود، کتابی تلخ و پرخطا اما خواندنی و جذاب است.
کتاب را بر اساس توصیه یک اهل مطالعه کاربلد در روزهای آخر اسفند دست گرفتم و امروز ششم فروردین ۱۴۰۲ تمام شد.
کتاب قبل از انقلاب بدلیل مواضع سیاسی چاپ نشد و بعد از انقلاب بدلیل ناهنجاری اخلاقی.
در این اثر همه سر جای خودشان هستند و یک پانصد صفحۀ پرکشش خلق میکنند.
#همسایهها در بیش از نیمی از کتاب روابط یکسری آدم را در یک خانه به تصویر میکشد و در مابقی کتاب با گنجاندن یک همسایه همبند و ملاقاتهای همان همسایهها ادامۀ همان روابط را به تصویر میکشد.
نمیدانم اگر قرار بود #احمد_محمود نام دیگری برای این کتاب انتخاب کند چه نامی را برمیگزید اما بیشک #همسایهها بهترین نام برای این کتاب است.
در سال قبل بر آثار #عباس_معروفی متمرکز بودم و امسال حتما یکی از نویسندههای مورد توجهم #احمد_محمود خواهد بود.
انشاءالله
و کلام آخر
در هر مبارزه و ستیهندگی، نداشتن پشتوانه مابعدالطبیعی و فراخلقی، مبارز را زود پوچ و تهی میکند.
یا حق
#نقل_قول_مستقیم
بدون تو
چیزی که احتیاج ندارم
خودم هستم.
#نامههای_عاشقانه
#عباس_معروفی
ص۴۸
@gahnevis
#نقل_قول_مستقیم
گفته بودم؟
همه رنگی به تو میآید
و وقتی میروی
دنیای من
سراسر بیرنگ میشود!
#عباس_معروفی
#نامههای_عاشقانه
ص۱۰
@gahnevis
#نقل_قول_مستقیم
این سه نقطه را برای تو گذاشتهام
عشق من!
همیشه اینها نشانۀ سانسور نیست،
هزار حرف و تصویر و خاطره
در آن خوابیده
مثل من که وقتی نگاهت کنم
سه نقطه بیشتر نمیبینم
تو
من
و خدا
#عباس_معروفی
#نامههای_عاشقانه
ص۱۸
#نقل_قول_مستقیم
وقتی نیستی
بهانه میگیرد
دلم
تلخ میشود.
سر راه
یک چیز شیرین هم بخر
#عباس_معروفی
#نامههای_عاشقانه
ص۲۴
هدایت شده از [ هُرنو ]
#عباس_معروفی (که خدا رحمتش کند)، در کتاب #تماما_مخصوص اش، میگوید:
«تاریخ مثل یک صفحهٔ کاغذ است که ما روی پهنهاش زندگی میکنیم و درد میکشیم، دردی به پهنای کاغذ. وقتی گذشتیم در پروندهٔ تاریخ به شکل خطی دیده میشویم، همان خط لبهٔ کاغذ.
گاهی هم اصلا دیده نمیشویم.»
همین :)
یاد این غزل #حسین_صفا میافتم که مطلعش این بود:
اگر کسی شب سرما به ابرها زد و گم شد، مرا به یاد بیارید...
آقاچاوشی هم صوتیاش کرده است.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
#بریدۀ_کتاب
#حرف_آخر
مثل خورشید
از پشت تاریکیهای من
درآمد و خندید
بیدریغ.
مثل یک کشتی
در دریای اشکهای من
فرونشست و غرق شد
بیدلیل.
این،
همۀ داستان بود.
#نامههای_عاشقانه
#عباس_معروفی
@gahnevis
#نقل_قول_مستقیم
میدانی؟
وقتی برات نامه مینویسم
یک دور آن را میخوانم
تا ببینم همۀ جملهها
با «تو» نوشته شده یا «شما»
و چقدر از این غوطه خوردن
بین «تو» و «شما» لذت میبرم.
#نامههای_عاشقانه
#عباس_معروفی
ص۱۴۵
@gahnevis
#نقل_قول_مستقیم
#تو
وقتی به تو فکر میکنم
سال من نو میشود
توی قلبم توپ در میکنند
و ماهی قرمز تُنگ بلور
پشتک میزند
برای خندههات
#نامههای_عاشقانه
#عباس_معروفی
ص۹۶
@gahnevis
#نقل_قول_مستقیم
و تو انگار کن
که هرگز نبودهایم
و من هرگز
به نبودن تو
بودن را
چنین حقیر نینگاشتهام
#نامههای_عاشقانه
#عباس_معروفی
ص۴۵
@gahnevis