7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بر آن خون های جاری
سردار کجایی که ببینی بعد تو امنیت واقعی را درک کردیم سردار نیاز داریم که باشی حالااا🥺✨
#سردار#کرمان#تسلیت
#پیام_تسلیت_گروه
#ایریان#تسلیت
#شهدا#پیشنهاد_استوری
#یا_صاحب_الزمان
حضور رهبر انقلاب اسلامی در مرقد امام خمینی و گلزار شهدا
در آستانه دهه فجر پیروزی انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در حرم امام خمینی (ره) و گلزار شهدا حضور یافتند؛ رهبر انقلاب در مرقد امام خمینی (ره) با قرائت فاتحه یاد و خاطره بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و یادگار ایشان را گرامی داشتند.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین در مزار شهدای حادثه هفتم تیر و شهدای انفجار دفتر نخست وزیری در هشت شهریور سال ۱۳۶۰ حضور یافتند و یاد شهیدان بهشتی، رجایی، باهنر و یاران شهیدشان را گرامی داشتند؛ رهبر انقلاب اسلامی بر مزار شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و دفاع از حرم نیز حضور پیدا کردند.
#دهه_فجر #امام_خمینی #شهدا
هدایت شده از باسیّدالشهداوشهداتـٰاظُهـور🇮🇷
سه تا فرزند داشتند و یک تو راهی
آقای #شهید رحمتی استاندار آذربایجان شرقی، فارغ التحصیل دانشگاه امام صادق بودن، تازه ۲ ، ۳ ماه هست که استاندار شدن، یه دختر۱۲ساله دارن. یه پسر ۸ساله و یه دختر ۳ ساله...
یه تو راهی ۶ ماهه هم دارن
#شهادتت_مبارک🌹
چقدر شبیه عموشهیدم وقت شهادتشون ۴ فرزند داشتند، زهراخانم هنوز متولد نشده بود و تو راهی هشت ماهه بود🥺
چه بزمی دارید #شهدا خوشابه حالتان برایم رزق شهادت بخواهید نزد اربابمون حسین علیهالسّلام
#باشهـــداءوسیدالشهــــداءتــاظهـــــــور🤲
@bashohada_ta_zohor🇮🇷🏴
┄┅┅٭✨❅یازهرا(س)❅✨٭┅┅┄
6.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بر بدنهای مُطهر اِرباً اربا😭
🎥 حاج منصور ارضی: خانواده #رئیسی مخصوصاً خانم و مادرش، خودشون رو کُشتن بَدَن رو ببینن، اجازه ندادیم...
برای مَردُم سوخت... 😭😭😭
سلام بر #شهدا راهشان پررهــــــرو..🤲
اللهم صلّ علیٰ مُحمّدٍوآل مُحمّـد وَعجّل فَرَجَهُـم
بحقّ عمه سادات عقیلةُالقُریش سکینه(س)🥀
#باسیّدالشهداءوشهـــداءتـاظهـــور
┄┅┅٭❅یازهــــــرا(س)❅🥀٭┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 مثل #شهدا زندگی کنید...
@Ebrahimraeesi
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
﷽
۞حمزه قنبری | خوشنویسی۞
مقام معظم رهبری :
رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست با این اقدام زمینه مجازات سختی را برای خود فراهم ساخت و خونخواهی او را که در حریم جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید، وظیفه خود میدانیم.
#پنج_شنبه
#کلام_بزرگان
#شهدا
#هنیه
💠 @hamzehghanbari
🦋
بوسه رهبرمعظم انقلاب بر تابوت #شهید_پاسدار_محسن_حججی
۱۸مرداد سالروز شهادت محسن حججی در سال ۱۳۹۶ به دست تروریستهای داعش
#قاسم_بن_الحسن #شهدا۰۱۲۰
🦋
بوسه رهبرمعظم انقلاب بر تابوت #شهید_پاسدار_محسن_حججی
۱۸مرداد سالروز شهادت محسن حججی در سال ۱۳۹۶ به دست تروریستهای داعش
#قاسم_بن_الحسن #شهدا۰۱۲۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜کاروان شهدا مقصدشان کرب و بلاست!
🌱فرصت انقلاب را غنیمت بشماریم و از آن استفاده کنیم(رهبری)
#شهدا
#کلیپ
📌به کانال #خبر_فوری_و_مهم بپیوندید :
@khabare_fouriw
🥀#شهیدان سخت دلتنگ و غریبم...
خمار جرعه ای "امن یجیبم" ...
🌜#شهیدان خدایی بی قرارم...
خدایا طاقت ماندن ندارم...😔
#اللهم_ارزقنا_شهادت
فراموش نڪنیم ڪہ ،
از #شهدا شرمندہ ایم😭
🏴🇮🇷🏴🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪🏴🇮🇷🏴
قرارگاه جهادی و روشنگری شهید سید حسن مدرس(ره):[[منتظرین امام زمان (عج)]]م.م.ل
https://eitaa.com/gharargahemodarres
#شهدا
🌹غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد.
🌷سردار مدافع حرم «حاجمهدی نیساری» که در شب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد!فردی بود که برای شناسایی پیکر «شهیدحججی» به مقر داعش رفت و از «سیدحسن نصرالله» لقب پهلوان مقاومت را گرفت.
🌷ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید محسن حججی👉
بعد از شهادت حججی تا مدتها، پیکر مطهرش در دست داعشیها بود تا اینکه قرار شد حزبالله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند. داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزبالله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزبالله را آزاد کند.
به من گفتند:
«میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟»
میدانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم. با یکی از بچههای سوری بهنام حاج سعید از مقر حزبالله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه ما را میپایید.
پیکری متلاشی و تکهتکه را نشانمان داد و گفت:
«این همان جسدی است که دنبالش هستید!»
میخکوب شدم. از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه، خشک شدم.
رو کردم به حاج سعید و گفتم:
«من چهجوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن اربا اربا شده، این بدن قطعه قطعه شده!»
بیاختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت، اسلحهاش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم:
«پستفطرتا، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دستهاش؟!»
حاجسعید حرفهایم را تندتند برای آن داعشی ترجمه میکرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند، میگفت:
«این کار ما نبوده. کار داعش عراق بوده.»
دوباره فریاد زدم:
«کجای شریعت محمد آمده که اسیرتان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!»
داعشی به زبان آمد و گفت:
«تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند میزد!»
هرچه میکردم پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم:
«ما باید این پیکر رو برای شناسایی دقیق با خودمون ببریم.»
اجازه نداد. با صدای کلفت و خشدارش گفت:
«فقط همینجا.»
نمیدانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، پیکر محسن نبود و داعش میخواست فریبمان بدهد.
در دلم متوسل شدم به حضرت زهرا علیهاالسلام. گفتم:
«بیبی جان! خودتون کمکمون کنید، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.»
یکباره چشمم افتاد به تکهاستخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم بههم زدن، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاجسعید اشاره کردم که برویم.
نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزالله. از ته دل خدا را شکر کردم که توانستم بیخبر از آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزبالله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردای آن روز حرکت کردم سمت دمشق. همان روز خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزبالله، پیکر محسن را تحویل گرفتهاند.
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بیبی حضرت زینب علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها آمد و گفت:
«پدر و همسر شهید حججی به سوریه آمدهاند. الان هم همین جا هستن، توی حرم.»
من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن میدانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم.
تا چشمش به من افتاد، جلو آمد و مرا در بغل گرفت و گفت:
«از محسن خبر آوردی.»
نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا اربا را تحویل دادهاند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
گفتم:
«حاجآقا، پیکر محسن مقر حزبالله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش.»
گفت:
«قَسَمَت میدم به بیبی که بگو.»
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.
دستش را انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیهاالسلام و گفت:
«من محسنم رو به این بیبی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تار مویش رو برام آوردی، راضیام.»
وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم:
«حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علیاکبر علیهالسلام اربا اربا کردن.»
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت:
«بیبی، این هدیه رو قبول کن.»
▫️هرگزشهدایی را که امنیت مان رامدیون شان هستیم،فراموش نکنیم.روحش شاد یادش گرامی.
۱۸مردادشهادت شهیدحججی