بازگشت پیکر ۷۰ شهید دفاع مقدس به کشور
🔹دقایقی پیش پیکر ۷۱ شهید تازه تفحص شده دفاع مقدس از طریق گذرگاه بین المللی شلمچه وارد خاک کشور شد.
🔹این شهدا مربوط به عملیاتهای والفجر مقدماتی، والفجر ۱، خیبر، بدر، کربلای ۵ و تک دشمن در سال پایانی جنگ تحمیلی هستند که در مناطق عملیاتی فکه شمالی و جنوبی، چم هندی و چم سری، شرهانی، جزایر مجنون، شرق دجله و شلمچه شهید شده بودند.
✨🔺بررسی مهمترین اخبار خوب و امیدوار کنندهی ۲۴ ساعت گذشته [۱۴۰۱/۱۲/۲۲]
منابع اخبار : اینجا
📣 در انتشار #خبر_خوب در سطح جامعه کوشا باشیم.
#رسانه_باشید
#خبر
هدایت شده از سازمان اطلاعات فراجا
توصیه فرمانده کل انتظامی کشور در خصوص چهارشنبه آخرسال:
همه ما درصدد هستیم که چهارشنبه آخرسال یک روز خاطره انگیز برای مردم عزیز باشد، از این رو لازم است خانواده ها در این ایام در کنار فرزندان خود قرار بگیرند و از شور و نشاط آن ها مراقبت کنند.
اگر چنانچه معدود افرادی هم باشند که بخواهند از مرز قانون عبور کنند حتما آن تعداد از افراد و خودروهای متخلف برابر هماهنگی که با دستگاه قضایی شده تا پایان تعطیلات نوروز مهمان ما هستند.
شهروندان هرگونه اخبار و اطلاعات مشکوک را به قید فوریت به شماره تلفن ۱۱۰، شماره پیامکی ۱۱۰۳۲۲۱۱۰ و یا کانال سازمان اطلاعات فراجا در شبکه اجتماعی ایتا، به آدرس @s_etelaat_faraja ارسال نمایند.
.
.
بعد دو ماه که آمد گفت مرخصی گرفتم تا خانه را بازسازی کنم. دیوار را که خراب کرد از سپاه دنبالش آمدند و فهمیدم که باز باید برود
این بار دیگر عصبانی شدم
گفتم میخواهی مرا با چند بچه قد و نیم قد تنها بگذاری توی این خانه ی بی در و پیکر و بروی؟
خندید و گفت: خودت رو ناراحت نکن بهت قول میدم که حتی یک گربه روی پشت بام این خونه نیاد.
نتوانست آرامم كند و به همين علت با قیافه در هم رفت. اما با مهربانی گفت: من از همون اول بچگی ، و از همون جوانی که تو روستا بودم هیچ وقت نه روی پشت بام کسی رفتم ، نه از دیوار کسی بالا رفتم ، و نه به زن و ناموس کسی نگاه کردم . الان هم میگم که تو اگه با سر و روی باز هم بخوای بری بیرون ، اصلا کسی طرفت نگاه هم نمی کنه ، خیالت هم راحت باشه که هیچ جنبنده ای توی این خونه مزاحم شما نمیشه چون من مزاحم کسی نشدم.
مطمئن و خاطر جمع حرف میزد. حرفهایش آبی بود روی آتش. ساکش را بست و رفت. و من انگار سر سوزنی هم نگرانی نداشتم.
بعد از بازگشتش، بچه ها را يکی یکی بغل کرد و بوسید و هنوز ننشسته بود که یک «خوب» کشیده و معنی داری گفت و پرسید : توی این چند وقته دزدی ، چیزی اومد یا نه ؟
گفتم: نه
و همسرشان ادامه دادند که اثر حرفتان انقدر زیاد بود که با خیال راحت زندگی کردیم و یک ذره دلم تکان نخورد...
خدا رحمتش کند هنوز که هنوز است اثر آن حرفش توی دل من و بچه ها مانده و به قول خودش ، هیچ جنبنده ای مزاحم ما نشده است...
«به نقل از همسر شهید عبدالحسین برونسی»
📌شادی روحشون یه صلوات میفرستید؟ 🙏
#شهید_برونسی
#نگاه_به_نامحرم
#شهید_عبدالحسین_برونسی
🌹شهید ماه اسفند؛ سردار شهید عبدالحسین برونسی
🌹همسر شهید: يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوی طلاب مینشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد #گرم. فصل #تابستان بود و عرق همينطور شُرشُر از سرو رويمان میريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی از دوستهای عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اينجا خيلي بيشتر گرما میخورند.
🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما #كولر هم تقسيم میكند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه میگويد. خندهای كرد و گفت: اين حرفها چيه شما میزنيد؟ رفيقش گفت: جدی میگويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زنها! الان خانم ما باورش میشود و فكر میكند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. میدانستم كاری كه نبايد بكند، نمیكند. از اتاق آمدم بيرون.
🌹 بعد از شهادتش، همان رفيقش میگفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای كه شهيد دادند، آن #مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل كنند.
📚منبع: برگرفته از کتاب خاکهای نرم کوشک