eitaa logo
گام دوم انقلاب
2.9هزار دنبال‌کننده
211هزار عکس
152.2هزار ویدیو
1.5هزار فایل
🇮🇷🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪 امام خامنه ای: شما افسران جنگ نرم هستید جنگ نرم مرد میخواهد. دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم ارتباط با مدیر @hgh1345 آیدی تبادل و تبلیغات @hgh1345
مشاهده در ایتا
دانلود
1.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 اگر مسئولیتی داری و آرام می خوابی، خائنی! 🔺 هشداری از امیر المؤمنین علی (درود خدا بر او) /دینی، اخلاقی 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
، مانند آیینه است؛ نه چاپلوسی می‌کند و نه تحقیر! 🔹 وجدانمان را زنده نگه داریم! 🔹 وجدان های یکدیگر باشیم! 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
4.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💗 تپش قلب منی هر دم... 🎶 همخوانی زیبای سرود توسط یه خانم کوچولو 👦🏻👧🏻 / ولایت و انتظار 🌸 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🍀🌺🍀 تو جمع دانشجوها گفتم: «برا ازدواج، دو ویژگی رو معیار قرار بدید: ☝️🏼 یکُم: چشمش پاک باشه و اهل خیانت نباشه، چون برکت خونه می‌ره. ✌️🏼 دوم: خیلی دوستتون داشته باشه و این رو‌ همیشه به زبان بیاره.» همه کف زدن، وقتی تموم شد گفتم: «هیچ کدام کلام من نبود، اولی از مولا علی و دومی از پیامبر اکرم بود.» ─┅═ঊঈ🍃🌳🍃ঊঈ═┅─ /خانوادگی ─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─ 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🌸🌿 🔸 وقتی توانایی داری، فرصت نداری به علاقه‌ات بپردازی. 🔸 زمانی‌که فرصت پیدا می‌کنی، دیگر آن توانایی را نداری! 🔸 بیشتر مردم نام این ناهمزمانی توانایی و فرصت را بدشانسی می گذارند تا ناتوانی، تنبلی و بی برنامگی خود را توجیه کنند. 🔹 هنرمند کسی است که این نبود تقارن را اصلاح کند. آن گاه زندگی او معنای بهتری پیدا می‌کند. 🌊 آقای روان شناس 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔹🔹🔺🔻🔹🔹 🔺 «افراد زیر ۱۸ سال بین ساعات ۲۲:۳۰ تا ۶:۳۰ حق استفاده از شبکه‌های اجتماعی را ندارند. هر کسی که می‌خواهد در این زمان از رسانه‌های اجتماعی استفاده کند باید تأییدیه ی سن بگیرد.» ❗️ فکر می‌کنید این قانون در کدام کشور جهان سومی اجرا می‌شود؟ بله، درست حدس زدید، آمریکا! 🇺🇸 ↩️ درست بر خلاف تجویزهایی که برای ما و خانواده های ما دارند! /جهان رسانه 📡 💻 📱 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🍁🌿 و كلمه بود و جهان در مسير تكوين بود و دوست داشتن آن كلمه ی نخستين بود خدا امانت خود را به آدمی بخشيد كه بار عشق، برای فرشته سنگين بود و زندگانی و مرگ آمدند و گفته نشد كز اين دو، حادثه ی اولی، كدامين بود اگر نبود به جز پيش پا نمی ديديم هميشه عشق، همان ديده ی جهان بين بود به عشق از غم و شادی، کسی نمی گيرد كه هر چه كرد، پسنديده و به آيين بود اگر كه عشق نمی بود، داستان حيات چه گونه قابل توجيه و شرح و تبيين بود؟ و آمديم كه عاشق شويم و درگذريم كه راز آمدن و مرگ آدمی، اين بود «حسین منزوی» 🌺🌺🌺🌺🌺 فارسی   🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
Ali Zand Vakiliگل های شمعدانی. علی زند وکیلی (1).mp3
زمان: حجم: 10.91M
🌿 🎶 «گل های شمعدانی» 🎙 علی زند وکیلی /موسیقی 🎼🌹 🎵 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بـود» ⏪ بخش هشتم: به پله‌های عمارت که رسیدم، سارا و پروین به استقبالم
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بـود» ⏪ بخش نهم: بعد از آن مهمانی، باز هم به روال گذشته، به امامزاده می رفتیم. امامزاده ای که به لطف نارنجی پوشیِ پاییز، حالا با عاشقانه هایش دل می برد. روزها پشت سر هم سپری می شد و سرما، رگ به رگ، در جان عابران خانه می کرد؛ عابرانی که با بخار دهان دستانشان را گرم می کردند و من چه قدر عاشق این بخارهایِ دهان رهگذران بودم. آن روز هم به رسم همیشه کنار مزار شهید حسام بیتوته کرده بودیم. من سرگرم ور رفتن با گوشی بودم و سارا مشغول دلگشایی که ناگهان مبهوت و خیره به نقطه‌ای خشکش زد. متعجب نگاهش کردم. ـــ سارا! چیزی شده؟ پاسخ به زبان نراند اما نگاهش رنگ وحشت به کام کشید. دست بر بازویش نهادم و نرم صدایش زدم. انگار تتمه ی روح مانده در بدنش را حلاجی می کرد. مانند ماهیِ افتاده بر ساحل بی صدا لب هایش را تکان می داد و تحیر، قالب چشمانش را می درید. دلیل حالش را نمی دانستم اما ناخودآگاه ترس به جانم دوید. ـــ سارا چه ت شده دختر؟ چرا همچین می کنی؟ مردمک مضطربش در چشمانم قفل شد و زبان نامفهومش تکه تکه گوشم را هدف گرفت. نمی فهمیدم چه می گوید. نگاهی به مسیر اضطرابش کردم؛ چیز خاصی وجود نداشت. چند زن چادری، دو پسر بچه، سه پیرمرد و مردی که پشتش به ما بود و نرم قدم می زد. این ها وحشت نداشت، داشت؟ ناگهان از جایش برخاست و با حنجره ای لرزان قدم تند کرد. ـــ بریم خونه. مانند باد، مسیر خروج به گام‌هایش گرفت. هر نفس که می‌گریخت، نگاهی به پشت سرش می‌انداخت. نمی‌دانستم چه نمایشی وجودش را این گونه آزرده که تاب ایستادن ندارد. با تفکراتی پر از سرگیجه به دنبالش می دویدم و صدایش می کردم، اما دریغ از حضور قلبی که جواب شود از دهان آن دخترک وحشت زده. تا خانه طوفان شد و لحظه ای نایستاد. برگ های نارنجی را زیر پایش کوبید و صدای جیغشان را نشنید. مقابل در بزرگ امارت متوقف شد. با دست هایی بی قرار کیف کوچکش را برای یافتن کلید زیر و رو کرد. نگرانش بودم. مچ دستش را گرفتم. سرمای زمستان در پوستم نشست. _ سارا چی شده؟ چی دیدی مگه؟ چرا این قدر سردی؟ بی حس تر از مرده ای چند ساله به چشمانم خیره شد. وجودم لرزید. این دختر با ملکه ی برفی نسبتی داشت؟ بی خیال دریای طوفان زده ی چشمانش گشتم و کلید را از کیفش بیرون کشیدم. در را گشودم. منتظر ورودش به خانه ماندم اما او با ترسی مبهم کوچه را از نظر گذراند. نمی توانستم از رفتار عجیبش به نتیجه ای واضح برسم. ــــ سارا نمی خوای بگی چی شده؟ بی حرف و لرزان وارد حیاط شد. چند گام پر ضعف برداشت. تکیه زده به درخت تبریزی بلند، روی زمین پوشیده از برگ های پاییزی نشست. ترس تیر شد و از کمان دلم دَر رفت. بی درنگ در را پشت سرم بستم و مقابلش زانو زدم. رنگ مهتابی چهره اش حالا به مردگان غسالخانه ها طعنه می زد. دندان هایش که تشنج وار به یکدیگر می خورد، بخار از دهنش به بیرون راه می گرفت. صورتش را میان دستانم گرفتم. یخ بود. وحشت‌زده، پروین را با فریاد صدا زدم و چادر عربی ام را از سر گرفتم. مانند اسیری در زندان های سیبری می لرزید. چادرم را تا کردم و به دورش پیچیدم. برای رهایی از این التهاب، اشک ریزان اهالی خانه را صدا زدم. دانیال، «یا حسین» گویان و با پاهایی برهنه، از پله های امارت به طرفمان دوید. پروین بیچاره با آن چادر سفید گلدار و ضربه زنان به صورت و پشت دستش، هیکل تپل خود را برای رسیدن به ما می کشید. دانیال که رنگ از رخ طلایی اش پر کشیده بود، مقابل سارا زانو زد و شمایلش را قاب گرفت. از شدت ترس با نفس های بریده بریده چراییِ حال خواهر را جویا می‌شد. ناخواسته اشک پشت اشک از چشمانم می بارید و صدای به هم خوردن دندان های سارا چنگ می شد برای فشردن بیخ گلویم. فریاد زدم: ــــ پروین خانم، آب قند بیار! پروین دوست داشتنی مسیر نیامده را تند بازگشت. دانیال دستپاچه تر از آنی قبل، دلیل این حال را از منِ چسبیده به بازوی سارا پرسید؛ سؤالی که خودم هم جوابش را نمی دانستم. ⏪ ادامه دارد... ................................. 🌳 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔸️ اعتراضات علیه نتانیاهو در اراضی اشغالی آغاز شد 🔹️شنبه شب این هفته پانزدهمین شنبه‌ای است که صهیونیست‌ها علیه بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی و کابینه او دست به تظاهرات می‌زنند. 🔹️با وجود آنکه نتانیاهو پیشتر اعلام کرده بود روند تصویب طرح اصلاح قضایی را به تعویق انداخته صهیونیست‌های معترض همچنان به خیابان‌ها آمده و تظاهرات می‌کنند. 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff