2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حمایت وقیحانه اپوزیسیون از اقدامات تروریستی جیشالعدل: آنها میخواهند انتقام "عبدالمالک ریگی" را بگیرند و حق دارند!
💢 علیرضا نوریزاده: جیشالعدل مورد تأیید و محبوب مردم است
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
امروز صفحهی "خانه شجریان" در اینستاگرام عکس و دست نوشتهای از استاد را منتشر کرد به این مضمون که "من در همه کارهایم از حضرت علی مدد میگیرم" اما گویا به خاطر حمله و فشار افرادی (...) مجبور به حذف این پست شد.
شجریان موقعی خوب است که فقط حرف دار و دسته ما را بزند و اگر حرف دلش را بزند حذفش میکنیم!
با این فرمون هرگز به آزادی نخواهیم رسید.
#پرویز_جاهد
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فاکس نیوز آمریکا: ایران در حال پیشرفت در تاسیسات هسته ای عمیق زیرزمینی است
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
✅ دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر خواستار آزادی متحصنان جلوی ساختمان قوه قضاییه شد
🔸دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور از دادستان مومن و انقلابی کل کشور خواست تا هرچه سریعتر دستور آزادی متحصنان جلوی ساختمان قوه قضاییه را صادر نماید.
🔸دکتر محمدحسین طاهری آکردی دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور در همایش بزرگ حامیان عفاف و حجاب در کرج با اشاره به بازداشت شب گذشته تعدادی از متحصنان جلوی مرکز ارتباطات مردمی قوه قضاییه خواستار آزادی این افراد شد و از دادستان کل کشور خواست تا حرف مردم متدین و دغدغه مند را بشنود.
🔸وی تأکید کرد: امروز برای همه این سوال است چرا کسی که کشف حجاب کرده آزادانه در جامعه میچرخد اما یک مطالبهگری که خواسته اش بحق است ولی روش مطالبهاش شاید جای بحث باشد براحتی بازداشت میشود؟!
🔸دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر خاطر نشان کرد: این روش برخورد با آمران به معروف و ناهیان منکر که همواره حامی نظام، انقلاب و رهبری بودند، مناسب نیست و سبب ناراحتی متدینان میشود.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
576.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓میدونید چرا مردم از عوارض و فوتی های واکسن ها (واکسن اطفال، کرونا، کزاز و...) اطلاعی ندارن؟
☑️ این ویدئو را ببینید تا دلیلشو رو متوجه شوید.
#فتنه_واکسن
#توطئه_یهود
#جهاد_تبیین
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬نخبههای فراری ایران
🖊خیلی از کسایی که مهاجرت کردن حال خوبی ندارن. شغلی که بدست آوردن و جایگاهی که در اجتماع به عنوان یک مهاجر پیدا کردن اصلا قابل قبول نیست. به برگشتن فکر نمیکنن چون حاضر به قبول اشتباهشون نیستن . نگاه به حال خوشی که تو شبکه اجتماعی دارن نکنید واقعیت چیز دیگری است.
🔆 خودت را دستِ كم نگیر!
تو آن قدر زيادى كه می توانى
تمام دنیای یک نفر باشى،
همچون خورشید که ☀️
تمام دنیای آفتابگردان 🌻 است.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🍁🌿
ماندهام گیج، همان عاشق مستی یا نه؟
که به پای منِ آواره نشستی یا نه؟
من همان خمرهی پنهانی انگور توام
تو همان سادهدلِ باده پرستی یا نه؟
خاطرت هست دخیل نفس گرمت را
به ضریح دل این گمشده بستی یا نه؟
بارها سنگ به آیینهی ما زد دنیا
من که صدبار شکستم، تو شکستی یا نه؟
طاقتِ دشت به سرآمده، آهودلِ من!
بند، از پای لب بسته گسستی یا نه؟
من شدم رود، به شرطی که تو دریا بشوی
راه پر پیچ و خمی طی شده، هستی یا نه؟
«حسنا محمدزاده»
🌺🌺🌺🌺🌺
#شور_شیرین_شعر فارسی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
Arash Karimi2_144178960549089637.mp3
زمان:
حجم:
7.93M
🌿
🎶 «دلبر خوش زبان»
🎙 آرش کریمی
#ترنم_ترانه
/موسیقی 🎼🌹 🎵
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
«خبرت است که بی روی تو آرامم نیست»
#نقاشی_خط
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بود» ⏪ بخش ۶۹: انگار آتش بس شده بود. همین که فضای بیرون از ماشین را ن
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مثـل بیـروت بود»
⏪ بخش ۷۰:
صدای بوق پلیس لحظه به لحظه نزدیک تر می شد. چرا می خواست آن جا را ترک کنم؟ اصلاً چه تضمینی برای رهایی برادرم وجود داشت؟! مانده بودم میان زمین و آسمان. موج صدایش گوشم را می خراشید.
_ دختر یه نظامی دیگه باید خوب بدونه که یه ایرانی عادی، هر چه قدر هم که از اوضاع مملکتش شاکی باشه، این جوری به جون هم وطنش نمی افته و تیکه پاره اش نمی کنه. پس اگه من بخوام برادرت از زیر دست و پای اون ها زنده بیرون می آد.
پدر همیشه می گفت این دست آشوب و آشوبگران بی رحم خودی نیستند؛ لیدر دارند و آموزش دیده اند و با برنامه ریزی از نقاط مختلف و آن طرف مرزها دور هم جمع می شوند تا به نام مردم، آتش بزنند به جان ملت.
نمی توانستم سرِ زندگی طاها قمار کنم. به سختی از جایم برخاستم. دوربین گوشی های عابران دست از ثبت ثانیه ها برنمی داشتند. مردد و پریشان به اطراف نگاه انداختم. جز تنهایی چیزی نمی دیدم. جای تعلل نبود. چادرم را مشت کردم و در مقابل چشمان سؤال زده ی عابران گوشی به دست، پای لنگانم را به قصد فرار روی زمین کشیدم. جان طاها وسط بود. باید محو می شدم. باید قبل از رسیدن نیروهای نظامی آب می شدم و در زمین فرو می رفتم. شدت اشک و دویدن های یک نفس، سینه ام را به خس خس انداخت.
به خیابان اصلی که رسیدم، با چادر صورتم را پوشاندم. خود را به شلوغی فروشگاهی در آن حوالی سپردم و از در دیگرش خارج شدم. برای اولین تاکسی زرد رنگ دست تکان دادم. نگه نداشت. روسری ام را جلوتر کشیدم و با چادر صورت خونی ام را پوشاندم. چند تاکسی دیگر بی توجه رد شدند. ماشین دیگری رد شد. فریاد زدم:
«دربست!»
نگه داشت. راننده مرد میانسالی بود، با سبیل هایی از بنا گوش در رفته. با درد روی صندلی نشستم. مرد نگاه متعجبش را از درون آینه جلو به صورتم انداخت. نمی دانستم دقیقاً چه شکلی پیدا کرده ام. خواستم از دوربین جلوی گوشی ام کمک بگیرم که چشمم به تماس های متعدد از مادر، فاطمه خانم و پدر افتاد. گوشی را در دستم فشردم. یعنی اگر با پدر تماس می گرفتم آن لعنتی می فهمید؟!
پر از تردید بودم. انگشتم را روی شماره ی بابا بازی دادم. صدای کلفت راننده بلند شد.
_ کجا برم خانم؟
دکمه ی سبز را فشردم. بوق اول به نیمه نرسیده، پدر پاسخ داد. خواستم زبان باز کنم که گوشی آن ملعون در دست دیگرم به صدا در آمد. قلبم تکان خورد. فهمید. او ابلیس مجسم بود.
«الو الو» گفتن های مضطرب پدر را می شنیدم اما جرئتی برای حرف زدن نداشتم. تماس را به سرعت قطع کردم. زنگ زدن های شیطان هم متوقف شد. پیامی به تلگرام آن گوشی جهنمی آمد. به سرعت بازش کردم؛ تصویری از چهره ی مظلوم طاها با بینی و پیشانی شکسته، کز کرده کنار درختی، زیر مشت چند آشوبگر. قلب قصد شکافتن سینه ام را داشت. پیامی آمد.
«هر وقت دل تنگ شدی و خواستی با کسی تماس بگیری یا به کسی پیام بدی، با دقت به این عکس نگاه کن. من بختکم... یه بختک شوم که نشسته رو سینه ی تک تک اعضای خانواده ت و منتظر یه اشتباهته تا نفسشون رو قطع کنه.»
اشک هایم به هق هق تبدیل شد. پدر دست از تماس های مکررش بر نمی داشت. می دانستم چه حال پریشانی دارد. پیام جدید آمد.
«گوشیت رو بنداز دور... همین الآن!»
کاش دنیای من همین جا تمام می شد. نه راه پیش می دیدم نه راه پس. نام پدر روی صفحه خاموش و روشن می شد. گوشی را به پیشانی ام چسباندم. تنهاتر از این هم می شد؟! پنجره را پایین کشیدم و گوشی را به بیرون پرت کردم. پیام آمد.
«آفرین دختر خوب!»
⏪ ادامه دارد...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff