eitaa logo
گام دوم انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
185هزار عکس
128هزار ویدیو
1.4هزار فایل
🇮🇷🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪 امام خامنه ای: شما افسران جنگ نرم هستید جنگ نرم مرد میخواهد. دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم ارتباط با مدیر @hgh1345 آیدی تبادل و تبلیغات @hgh1345
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 !؟ ▪️فقط همین را کم داشتیم که بیاید نخود آش گاندو بشود !!! ▪️پای علی مطهری هم به پرونده باز شد ! ▪️او هم به حرف آمده که : سریال «گاندو» بیشتر بود تا واقعی ! 👈او همچنین گفته : من این اقدامات را و دنباله اقدامات کسانی می‌دانم که مصمم بودند برجام اجرا نشود و آنقدر کارشکنی کردند تا به هدف‌شان رسیدند و زمینه خروج ترامپ از برجام فراهم شد! 😏بنده حقیر عار دارم که برای حرف های سخیف علی مطهری بعنوان یک شخصیت پاسخ بنویسم ! ☝️اما از جهت اینکه این شخص من در مجلس است لازم شد او را به پاسخگویی کنم !!! 1️⃣اول از همه از علی مطهری سوال می کنم که : 👈دستگیری جیسون رضائیان هم تخیلی بود !؟ 👈دستگیری آن جاسوس در دفتر حسام آشنا هم تخیلی بود !؟ 👈نازنین زاغری هم تخیلی بود !؟ 👈نزار زاکا هم تخیلی بود ؟ 👈سیامک نمازی چی !؟ 👈سید امامی چی !؟ ✋🏻وخیلی های دیگر .... 👆🏻اینها که واقعی بودند ! 👈خب کدام عکس العمل مثبت را در مورد این کارهای بزرگ و با ارزش برای کشور نشان دادی !؟ 2️⃣دوم : آقای مطهری کجای گاندو شما را به گویی کشانده !؟ 👈اینکه جاسوس بزرگی همچون جیسون رضائیان را بچه های سپاه به تور انداختند !؟ 😏یعنی باید می گذاشتند جیسون رضائیان دفتر رئیس جمهورمان را جارو می کرد و بعد صدایتان در می آمد که مگر اطلاعاتی ها چکار می کردند که این جاسوس دارو ندارمان را برد !!!؟ ▪️خب مرد ناحساب تو بگو چگونه این جاسوس به آن مراتب نفوذ کرده بود !؟ ▪️غیر از این بود که با های پر نفوذی در دولت این اتفاق افتاده بود !؟ ✋🏻خب مگر چیزی غیر از این را نمایش داد !؟ 👈مگر دوستانتان در دولت از این جاسوس بعنوان یک امتیاز مثبت در جریان امضای برجام استفاده نکردند !؟ ▪️این را هم می کنید که جیسون چنان برای آمریکا مهم بود که آنهمه را بخاطرش پرداخت کرد !؟ ▪️کجای گاندو شاخ به پهلوی شما زده که آن را رفتاری می دانید !؟ 3️⃣سوم : جناب مطهری برجام را ها کردند !؟ 😏یعنی افراطی ها کاری کردند که از برجام خارج شد !؟ ☝️اما ترامپ که چیز دیگری می گوید !؟ 😏نکند ترامپ هم افراطیها در دولت امریکاست !؟ 👈این نیست که شما بگوئید علت اجرا نشدن برجام ها بودند و بگوید این برجام از همان ابتدا و مایه آمریکاست !؟ 4️⃣چهارم : جناب مطهری یادتان هست که گفتید اگر را نگویم می شوم !؟ 😊پس چرا در این شش سال را به نگفتید !؟ 👈پس چرا نشدید !!!؟ 😣شما نماینده مردمی بودید که به دلشان ماند یکبار از انها کنی !؟ 👈آیا نظارت بر وظیفه دولت نبود !؟ 👈آیا گرانی کمرشکن و بی خانمانی مردم را نمی بینید !؟ 👈آیا وظیفه نمایندگی شما نبود که بجای عربده کشی در مورد و دفاع از آمریکا و دفاع از رفتار !! از مردمی که نماینده آنها بودی می کردی و از دولت می خواستی تا بر این بازار آشفته نیازمندی های مردم کند !؟ 👈آیا تو نماینده مردمی نیستی که بخاطر اجاره بهای منزل به نشینی و نشینی شهرها مجبور شدند !؟ 😡آخر چرا از حق نمی شوی تو !!؟ @hafezenevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار بود باشیم ! باشیم! باشیم. قرار بود وارد شویم و و را با رمز فتح کنیم! اما انگار بجای ما! آنها ما را کردند و یکی یکی اسیر لایک ها و فالورهایمان شدیم! یادمان رفت اینجا (فضای مجازی) جبهه دشمن است و ما برای آمده ایم! عکسهای ناموس شیعه با هزار ناز و عشوه دست به دست شد و ما فقط نظاره گر بودیم و لب گزیدیم و آه کشیدیم!! چه بر سرمان آمده که های_حجاب ، دختران جوانمان را بزک میکنند و به بهانه ی تبلیغ ، جیب هایشان را پر میکنند و ما سکوت کرده ایم؟ کدام تبلیغ حجاب ؟؟؟ آیا این است ؟!! کدام یک از این ها ، فلسفه ی حجاب را ترویج میکنند ؟؟ آیا با صورتهای مملو از همخوانی دارد؟؟!! از مثلاً ، تبرج و خودنمایی نصیب دختران شیعه شد و ، همچنان برای میگیرند..😔 پ . ن : حاصل تذکر به این افراد و است ، و ما پر از تیر و ترکش های این افرادیم . . @hafezenevelayat
🔺دکتر حداد عادل: در بودن مطلع شدن مردم از رای هر نماینده دارم؛ مردم باید روز اولی که قصد رای دارند بیشتر حواسشان را جمع کنند و اگر کسی مورد قبول است اجازه دهند خودش گیرد. مخالفت با موج‌های رسانه‌ای و افکار عمومی می‌طلبد! ✍ جسارتاً جناب دکتر اولاً در مواقعی که مصلحت نباشد (موارد ) میتوان (بصورت ) از رای گیری مخفی استفاده کرد و درثانی نماینده باید بتواند از کیفیت رای خودش در نزد افکار عمومی کند و ادله‌ی عقلی‌اش را ارائه دهد؛ البته بماند که و از ویژگی‌های یک نماینده باید باشد و شما نیز بهتر است هرچه زودتر با تکیه بر نظرات کارشناسی، بر تردیدهای خود غلبه کنید، تا بجای تردید افکنی در افکار عمومی، مردم شاهد نظر روشن و علمی‌تان باشند!! @hafezenevelayat
🔴 درسی از نهج البلاغه برای ولایت دوستانِ مرددِ این روزها! 🔹در سال ۳۵ وقتی عثمان محاصره شد ،ابن عباس را فرستاد که علی ع در مدینه نباشد و به اطراف مدینه برود که مردم به نام او شعار ندهند. امام رفت وقتی عثمان دوباره احتیاج شدید به یاری داشت پیغام داد و امام ع به مدینه برگشت، سپس دوباره ابن عباس را فرستاد که علی ع از مدینه خارج شود، امام فرمود: 🔹ای پسر عباس عثمان جز این نمی خواهد که مرا سرگردان نگهدارد گاهی بروم و زمانی برگردم . یک بار پیغام فرستاد ازمدینه خارج شوم دوباره خبر داد که بازگردم هم اکنون تو را فرستاده که از شهر خارج شوم .به خدا سوگند: "آن قدر از او کردم که ترسیدم باشم" 📚نهج البلاغه -خطبه ۱۴۰ -ترجمه دشتی 🔹حال برویم ببینیم امیرالمومنین ع به چه دلایلی چنین از عثمان دفاع و حمایت کردند. @hafezenevelayat
💠عشق به فرزند یا شهادت؟ 🔹خیلی بود بچه به دنیا بیاید و او را ببیند و همیشه میگفت: «پس این بچه کی به دنیا میآید؟ » 🔸خیلی دوست داشت دخترش را ببیند ولی به حضرت زینب(س)بیشتر بود. اگر بیشتر نبود اول میکرد بچه اش به دنیا می آمد و بعد میرفت. اما دیگرهیچ چیز نمیتوانست جلوی او را بگیرد و برای از حرم حضرت زینب(س) رفت سوریه... 🔹حلما 17 روز بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد. میثم قبل از شهادتش یک روز از سوریه زد و با هم صحبت کردیم. من اواخر دوره بود و روزهای سختی را میگذراندم. 🔸به او گفتم: «خسته شدم. زودتر بیا خانه » گفت: «زهره جان! سپردمتان به حضرت زینب(س)و از خانم خواسته ام به شما سر بزند... 🔹«میثم نجفی» مدافع حرم حضرت زینب(س)که در شهر حلب سوریه مجروح شده بود، پس از چند روز در 13 آذر 93 به آرزویش که بود رسید. 🌷 شادی روحش 🌹🍃🌹🍃 @gamedovomeenqelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️آن ها نبودند ...! زاده بودن...! و زن ، و جوان، نوجوان همه به از کیان سرزمین اسلامیشان برخواستند. گواهی خواهد داد تنها بی ادعا زمان حال حاضر ما آنها بودند. بی ادعا. 🌷به یادهمه شهدا و تمام دلاور مردان ایران زمین در طول تاریخ آنانی که فقط دم از وطن پرستی نزدند و تمام قد با قطره های خون خود، از وطن و سرزمین مادری و اجدادیشان دفاع کردند. /عقلانیت و سیاست 🌹 شادی روح همه شهدا دفاع مقدس صلوات.. 🇮🇷هفته دفاع مقدس گرامی باد 🏴@gamedovomeenqelab
⭕️توی آمریکایی که سربازانش جز تجاوز و به کشورهای دیگه کاری ندارن، «اداره امور کهنه‌سربازان» ۲۰۰ میلیارد دلار بودجه سالانه داره 🔹ولی فقط کافیه ایثارگران و خانواده شهدایی که از این مرز و بوم کردند، مزایایی بهشون تعلق بگیره، کل اپوزیسیون خودشونو تیکه تیکه میکنن که بیت‌المال رو آتیش زدید 🏴@gamedovomeenqelab
📚 ⛅️ 2⃣2⃣ 💢صداى نفس از پشت سر توجهت را بر نمى انگیزد و وقتى به عقب بر مى گردى،... را مى بینى که با و از خیمه در آمده است ، با تکیه به عصا، به تعب خود را ایستاده نگاه داشته است ، خون به چهره زرد و نزارش دویده است ، و چشمهایش را حلقه اشکى😭 آذین بسته است: 🖤شمشیرم🗡 را بیاور عمه جان ! و یارى ام کن تا به از امام برخیزم و خونم را در رکابش بریزم.دیدن این حال و روز و شنیدن صداى تبدارش که در کویر غربت امام مى پیچید، کافیست تا زانوانت را با زمین آشنا کند، صیحه ات را به آسمان 🌫بکشاند... و موهایت را به چنگهایت پرپر کند و صورتت را به بخراشد... 💢 اگر تو هم در خود ، تو هم فرو بریزى ، تو هم سر بر زمین استیصال بگذارى ، تو هم تاب و توان از کف بدهى ، امام را در این برهوت غربت و تنهایى ، 💓 کند؟این انگار صداى دلنشین هم اوست که :خواهرم ! را دریاب که زمین از ، نماند. 🖤 امام ، تو را از جا مى کند... و تو پروانه🦋 وار این شمع نیم سوخته را به آغوش مى کشى... و با خود به درون خیمه🏕 مى برى. صبور باش على جان ! هنوز وقت ایستادن ما نرسیده است . بارهاى رسالت ما بر زمین است.تا تو را در بسترش بخوابانى و تیمارش کنى . امام به پشت خیام رسیده است و تو را باز فرا مى خواند: 💢خواهرم ! دلم براى مى تپد، کاش بیاوریش تا یک بار دیگر ببینمش و... هم با این کوچکترین علقه هم وداع کنم.با شنیدن این کلام ، در درونت با همه وجود فریاد مى کشى که : نه!اما به شیرین برادر نگاه مى کنى و مى گویى : چشم!آن سحرگاه که پدر براى ضربت خوردن به مسجد 🕌مى رفت ، در خانه تو بود. شبهاى 🌙خدا را تقسیم کرده بود میان شما دو برادر و خواهر،... و هر شب بالش را بر سر یکى از شما مى گشود. 🍁 🖤تنها سه لقمه ، تمامى او در این شبها بود و در مقابل سؤ ال شما مى گفت : دوست دارم با گرسنه به دیدار خدا بروم.آن شب🌟 ، بى تاب در حیاط قدم مى زد، مدام به آسمان نگاه مى کرد و به خود مى فرمود:به خدا نیست ، این همان شبى است که خدا وعده داده است.آن ، آن ،🌥 وقتى گفتند و پدر کمربندش را براى رفتن محکم کرد و با خود ترنم فرمود: 💢اشدد حیازیمک للموت و لا تجزع من الموت، فان الموت لاقیکا اذا حل بوایکا(13)حتى خانه🏚 نیز به فغان درآمدند و او را از رفتن بازداشتند.نوکهایشان را به رداى پدر آویختند و آمیز ناله کردند. آن سحرگاه هم با تمام وجود در درونت فریاد کشیدى که : نه ! پدر جان ! نروید. 🖤 اما به چشمهاى پدر نگاه کردى و آرام گرفتى : پدر جان ! جعده را براى نماز بفرستید. و پدر فرمود: لا مفر من القدر... از قدر الهى گریزى نیست. را گرم درآغوشت مى فشردى... سر و صورت و چشم و دهان و گردن او را غریق بوسه کنى و او را چون قلب💜 از درون سینه در مى آورى... 💢و به مى سپارى. امام او را تا مقابل صورت خویش بالا مى آورد، چشم در چشمهاى بى رمق او مى دوزد و بر لبهاى به نشسته اش بوسه مى زند.پیش از آنکه او را به دستهاى بى تاب تو باز پس دهد،... دوباره نگاهش مى کند، جلو مى آورد، عقب مى برد و چهره اش را سیاحتى مى کند.اکنون باید او را به دست تو بسپارد... و تو او را به به خیمه ⛺️برگردانى که مبادا آفتاب سوزنده نیمروز، گونه هاى لطیفش را بیازارد. 🖤اما ناگهان میان تو و بازوان حسین ، میان دو دهلیز قلب💓 هستى ، میان سر و بدن لطیف على اصغر، تیرى فاصله مى اندازد... و خون کودك شش ماهه را به مى پاشد. نه فقط که تیر☄ را رها کرده است .... ..... 🍃🌹🍃🌹 🔴@gamedovomeenqelab
📚 ⛅️ 💢مى توانى ببینى که اکنون چه مى کند.... 🐎را به سمت ! دشمن پیش مى راند، یا شمشیر 🗡را دور سرش مى گرداند... و به سپاه دشمن مى برد یا و نیزه را از اطراف خویش دفع مى کند،.. یا سپر به دشمن مى ساید، 🖤یا در محاصره نامردانه چرخ مى خورد، یا به ضربات نابهنگام اما هماهنگ عده اى ، از اسب ...آرى ، لحن این لاحول ، آهنگ فرو افتادن خورشید بر زمین است. تو ناگهان از زمین کنده مى شوى... و به سمت پر مى کشى و از فاصله اى نه چندان دور، را مى بینى که بر گرد سوار فرو افتاده خویش مى چرخد،... و با هجمه هاى خویش ، دشمن را بازتر مى کند. 💢چه باید بکنى ؟ حسین به در خیمه داده است... اما دل 💓، تاب و قرار ماندن ندارد... و دل مگر حسین است و فرمان مگر غیر از فرمان ؟ اگر پیش بروى فرمان پیشین حسین را نبرده اى و اگر بازپس بنشینى ، تمکین به این دل حسینى نکرده اى.کاش حسین چیزى بگوید.. و به کلام و را روشنى ببخشد.این صداى اوست که خطاب به تو فریاد مى زند: 🖤دریاب این را! و تو چشم مى گردانى... و را مى بینى که بى واهمه از هر چه سپاه و لشکر و به سوى حسین مى دود... و پیوسته را صدا مى زند. تو جان گرفته از فرمان حسین ، تمام توانت را در پاهایت مى ریزى و به سوى کودك خیز بر مى دارى.... صداى تو را مى شنود... و حضور و تعقیب را در مى یابد اما بنا ندارد که گوش جز به دلش و سر جز به حسینش بسپارد.... 💢وقتى تو از پشت ، را مى گیرى و او را بغل مى زنى ،گمان مى کنى که به آورده اى و از رفتن و گریختن بازش داشته اى . اما هنوز این گمان را در ذهن نکرده اى... که او چون ماهى چابکى از تور دستهاى تو مى گریزد.. و خود را به امام مى رساند.در میان ، نیست... این را و هر دو مى گویند.... 🖤پس ناگزیرى که در چند قدمى بایستى و ببینى که شمشیرش را به قصد حسین فرا مى برد و ببینى که نیز دستش را به از امام بلند مى کند... و بشنوى این کلام کودکانه عبداالله را که:تو را به عموى من چه کار اى خبیث زاده ناپاك!و ببینى که ، سبعانه فرود مى آید و از دست نازك عبور مى کند،... 💢آنچنانکه دست و بازو به پوست ، مى ماند.و بشنوى نواى (وا اماه ) عبداالله را که از اعماق جگر فریاد مى کشد... و را به مى طلبد. و ببینى که چگونه حسین او را در آغوش مى کشد... و با کلام و نگاه و نوازش تسلایش مى دهد:صبور باش عزیز دلم! پاره جگرم ! زاده برادرم ! به زودى با پدرت دیدار خواهى کرد و آغوش را به رویت گشاده خواهى یافت و... 🖤 و ببینى ... نه ... دستت را به روى چشمهایت بگذارى تا نبینى که چگونه دو پیکر و به هم دوخته مى شود.... حسین تو اما با اینهمه زخم ، هنوز ایستاده مانده است... ناى دوباره برنشستن بر اسب را ندارد اما اسب را تکیه گاه کرده است تا همچنان برپا بماند. آنچه اکنون براى تو مانده ، غرق به خون عبداالله است و خون آلوده حسین. تلاش مى کند که از توو خیمه 🏕ها بگیرد... 💢و جنگ را به میانه بکشاند. اما کدام جنگ ؟جسته و گریخته مى شنوى که او همچنان به دشمن خود پند مى دهد، نصیحت مى کند... و از عواقب کار، برحذرشان مى دارد. و به روشنى مى بینى که ضارب و خویش را انتخاب مى کند. از سر تنى چند مى گذرد و به سر و جان عده اى دیگر مى پردازد.اگر در جبین آینده کسى ، نور مى بیند، از او ... .... 🍃🌹🍃🌹 🔴@gamedovomeenqelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بزرگترین مجاهدت امروز؛ در بیان مقام معظم رهبری 🔶مصداق مجاهدت که در مقابل ما پیروان اهل بیت قرار دارد ، امروز عبارت است از مبارزه با نقشه های استکبار در منطقه اسلامی 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
وظیفه همگانی حضرت امام خمینی (ره): آن‌ها که در برابر خطرهایی که متوجه اسلام شده است نکنند، نکنند و به برنخیزند، آن‌ها در عداد . 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
زنده هایی که از دید امام خمینی مردگانند امام خمینی(ره): آن‌ها که در برابر خطرهایی که متوجه اسلام شده است نکنند، نکنند و به برنخیزند، آن‌ها در عداد مردگانند..... 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
✨|سلام برابراهیم ♥️| ✔️راوی : ايرج گرائي 🔸مسابقات باشگاهها در سال 1355 بود. مقام اول مسابقات، هم نقدي ميگرفت هم به انتخابي کشور ميرفت. ابراهيم در اوج آمادگي بود. هرکس يک مسابقه از او ميديد اين مطلب را تأييد ميكرد. مربيان ميگفتند:امسال در 74 کيلو کسي ابراهيم نيست. 🔸مسابقات شروع شد. ابراهيم همه را يکي يکي از پيش رو برم يداشت. با چهار کشتي که برگزار کرد به نيمه نهائي رسيد. کشتيها را يا ضربه ميکرد يا با بالا ميبُرد. 🔸به رفقايم گفتم: مطمئن باشيد، امسال يه کشتي گير از باشگاه ما ميره تيم ملي. در ديدار نيمه نهائي با اينکه حريفش خيلي بود ولي ابراهيم برنده شد. او با اقتدار به فينال رفت. حريف پاياني او آقاي «محمود.ك» بود. ايشان همان سال قهرمان مسابقات ارتش هاي جهان شده بود. 🔸قبل از شروع رفتم پيش ابراهيم توی رختکن و گفتم: من مسابقه هاي حريفت رو ديدم. خيلي ضعيفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت كن. خوب کشتي بگير، من مطمئنم امسال برا تيم ملي انتخاب ميشي. 🔸مربي، آخرين توصيه ها را به گوشزد ميکرد. در حالي که ابراهيم بندهاي کفشش را ميبست. بعد با هم به سمت تشک رفتند. من سريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روي تشک رفت. حريف ابراهيم هم وارد شد. هنوز داور نيامده بود. ابراهيم جلو رفت و با به حريفش سلام كرد و دست داد. حريف او چيزي گفت كه متوجه نشدم. اما ابراهيم سرش را به علامت تائيد تکان داد. بعد هم حريف او جائي را در بالاي سالن بين تماشاگرها به او نشان داد! 🔸من هم برگشتم و نگاه کردم. ديدم پيرزني تنها، تسبيح به دست، بالاي سکوها نشسته. نفهميدم چه گفتند و چه شد. اما ابراهيم خيلي بد کشتي را شروع کرد. همه اش ميکرد. بيچاره مربي ابراهيم، اينقدر داد زد و راهنمائي کرد که صِدايش گرفت. ابراهيم انگار چيزي از فريادهاي مربي و حتي داد زدنهاي من را نميشنيد. فقط وقت را تلف ميکرد! 🔸حريف ابراهيم با اينکه در ابتدا خيلي ترسيده بود اما پيدا کرد. مرتب حمله ميکرد. ابراهيم هم با خونسردي مشغول دفاع بود. داور اولين اخطار و بعد هم دومين اخطار را به ابراهيم داد. در پايان هم ابراهيم سه اخطاره شد و و حريف ابراهيم قهرمان 74 کيلو شد! وقتي داور دست حريف را بالا م يبرد ابراهيم خوشحال بود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشت يگير يکديگر را بغل کردند. 🔸حريفِ ابراهيم در حالي که از خوشحالي گريه ميکرد خم شد و دست ابراهيم را بوسيد! دو کشتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالاي سکوها پريدم پائين. باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم. داد زدم و گفتم: آدم عاقل، اين چه وضع کشتي بود؟ بعد هم از زور عصبانيت با مشت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم: آخه اگه نميخواي کشتي بگيري بگو، ما رو هم معطل نکن. ابراهيم خيلي و با لبخند هميشگي گفت: اينقدر نخور! 🔸بعد سريع رفت تو رختکن،لباسهايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت. از زور عصبانيت به در و ديوار مشت ميزدم. بعد يك گوشه نشستم. نيم ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم. جلوي در ورزشگاه هنوز شلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر و کلي از فاميلها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي بودند. يکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به سمت من و گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم: فرمايش؟! 🔸بي مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرام يداريد. من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم، شک ندارم که از شما ميخورم، اما هواي ما رو داشته باش، و برادرام بالاي سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم. بعد ادامه داد: رفيقتون سنگ تموم گذاشت. نميدوني مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گريه اش گرفت و گفت: من تازه کرد هام. به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نميدوني چقدر خوشحالم. مانده بودم كه چه بگويم. کمي سکوت کردم و به چهر هاش نگاه كردم. 🔸تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. بعدگفتم: رفيق جون، اگه من جاي داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نميکردم. اين کارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه. از آن پسر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر ميکردم. اينطور گذشت کردن، اصلاً با عقل جور درنمياد! 🔸با خودم فکر ميکردم، پوريايِ ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه احتياج دارد و حاکم شهر، آنها را اذيت کرده، به حريفش باخت. اما ابراهيم... ياد تمرينهاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريه ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞حکایت رحمت الهی "در گفتگوی عارف‌ بزرگ بایَزید بَسطامی با خداوند" از زبان سردار دلها شهیدحاج قاسم سلیمانی👆 در کنار دِجله سُلطان بایَزید بود تنها فارغ از خِیل مُرید ناگه آوازی ز عَرش کِبریا خورد بر گوشش که‌ای اَهل رِیا آنچه داری در میان کُهنه‌دَلق میل آن داری که بنمایم به خَلق ؟ تا خَلایق قصد آزارت کنند سنگباران بر سر دارت کنند ؟ بایزید به خداوند گفت: گفت: یارب! میل آن داری تو هم شمه‌ای از رَحمتت سازم رَقم ؟ تا که خَلقانت، پرستش کَم کنند از نماز و روزه و حج رَم کنند ؟ از جانب خداوند وحی رسید: پس ندا آمد ز وَحی ذُوالمِنَن نِی زِِ ما وُ نِی زِِ تو ، رَوُ دَم مَزن 📚منطق‌اطیر،جناب عطار نیشابوری 🌸رسول اکرم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله: اگر میزان رحمت الهی را می‌دانستید به آن پشت‌گرم می‌شدید 📚كنزالعمال،۱۰۳۸۷ ┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─