🔴 #آخر_چرا_خفه_نمیشوی !؟
▪️فقط همین را کم داشتیم که بیاید نخود آش گاندو بشود !!!
▪️پای علی مطهری هم به پرونده #گاندو باز شد !
▪️او هم به حرف آمده که : سریال «گاندو» بیشتر #تخیلی بود تا واقعی !
👈او همچنین گفته : من این اقدامات را #افراطی و دنباله اقدامات کسانی میدانم که مصمم بودند برجام اجرا نشود و آنقدر کارشکنی کردند تا به هدفشان رسیدند و زمینه خروج ترامپ از برجام فراهم شد!
😏بنده حقیر عار دارم که برای حرف های سخیف علی مطهری بعنوان یک شخصیت #حقیقی پاسخ بنویسم !
☝️اما از جهت اینکه این شخص #نماینده من در مجلس است لازم شد او را #ملزم به پاسخگویی کنم !!!
1️⃣اول از همه از علی مطهری سوال می کنم که :
👈دستگیری جیسون رضائیان هم تخیلی بود !؟
👈دستگیری آن جاسوس در دفتر حسام آشنا هم تخیلی بود !؟
👈نازنین زاغری هم تخیلی بود !؟
👈نزار زاکا هم تخیلی بود ؟
👈سیامک نمازی چی !؟
👈سید امامی چی !؟
✋🏻وخیلی های دیگر ....
👆🏻اینها که واقعی بودند !
👈خب کدام عکس العمل مثبت را در مورد این کارهای بزرگ و با ارزش برای کشور نشان دادی !؟
2️⃣دوم : آقای مطهری کجای گاندو شما را به #هذیان گویی کشانده !؟
👈اینکه جاسوس بزرگی همچون جیسون رضائیان را بچه های سپاه به تور انداختند !؟
😏یعنی باید می گذاشتند جیسون رضائیان دفتر رئیس جمهورمان را جارو می کرد و بعد صدایتان در می آمد که مگر اطلاعاتی ها چکار می کردند که این جاسوس دارو ندارمان را برد !!!؟
▪️خب مرد ناحساب تو بگو چگونه این جاسوس به آن مراتب #بالا نفوذ کرده بود !؟
▪️غیر از این بود که با #واسطه های پر نفوذی در دولت این اتفاق افتاده بود !؟
✋🏻خب مگر #گاندو چیزی غیر از این را نمایش داد !؟
👈مگر دوستانتان در دولت از #مبادله این جاسوس بعنوان یک امتیاز مثبت در جریان امضای برجام استفاده نکردند !؟
▪️این را هم #انکار می کنید که جیسون چنان برای آمریکا مهم بود که آنهمه #دلار را بخاطرش پرداخت کرد !؟
▪️کجای گاندو شاخ به پهلوی شما زده که آن را رفتاری #افراطی می دانید !؟
3️⃣سوم : جناب مطهری برجام را #افراطی ها #خراب کردند !؟
😏یعنی افراطی ها کاری کردند که #ترامپ از برجام خارج شد !؟
☝️اما ترامپ که چیز دیگری می گوید !؟
😏نکند ترامپ هم #نفوذی افراطیها در دولت امریکاست !؟
👈این #احمقانه نیست که شما بگوئید علت اجرا نشدن برجام #افراطی ها بودند و #ترامپ بگوید این برجام از همان ابتدا #اشتباه و مایه #شرمساری آمریکاست !؟
4️⃣چهارم : جناب مطهری یادتان هست که گفتید اگر #حق را نگویم #خفه می شوم !؟
😊پس چرا در این شش سال #حق_مردم را به #دولت نگفتید !؟
👈پس چرا #خفه نشدید !!!؟
😣شما نماینده مردمی بودید که #آرزو به دلشان ماند یکبار از #حقوق انها #دفاع کنی !؟
👈آیا نظارت بر #بازار وظیفه دولت نبود !؟
👈آیا گرانی کمرشکن و بی خانمانی مردم را نمی بینید !؟
👈آیا وظیفه نمایندگی شما نبود که بجای عربده کشی در مورد #گاندو و دفاع از #برجام آمریکا و دفاع از رفتار #جاسوسان !! از #حق مردمی که نماینده آنها بودی #دفاع می کردی و از دولت می خواستی تا بر این بازار آشفته نیازمندی های مردم #نظارت کند !؟
👈آیا تو نماینده مردمی نیستی که بخاطر #گرانی اجاره بهای منزل به #کانکس نشینی و #حاشیه نشینی شهرها مجبور شدند !؟
😡آخر چرا از #نگفتن حق #خفه نمی شوی تو !!؟
#هوشیار_باشیم
#سیاسی
#سرطان_اصلاحات
#کارنامه_اصلاحطلبان
@hafezenevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار بود #چادری باشیم !
#محجبه باشیم! #باحیا باشیم.
قرار بود وارد #جبهه_جنگ_نرم شویم و
#خاکریزها و #سنگرهایش را
با رمز #یازهرا فتح کنیم!
اما انگار بجای ما! آنها ما را #فتح کردند و
یکی یکی اسیر لایک ها و فالورهایمان شدیم!
یادمان رفت اینجا (فضای مجازی) جبهه دشمن است و ما برای #دفاع آمده ایم!
عکسهای ناموس شیعه با هزار ناز و عشوه دست به دست شد و ما فقط نظاره گر بودیم و
لب گزیدیم و آه کشیدیم!!
چه بر سرمان آمده که #مزون های_حجاب ، دختران جوانمان را بزک میکنند و به بهانه ی تبلیغ #حجاب_فاطمی ،
جیب هایشان را پر میکنند و ما سکوت کرده ایم؟
کدام تبلیغ حجاب ؟؟؟
آیا این #حجاب_فاطمی است ؟!!
کدام یک از این #مزون ها ، فلسفه ی حجاب را ترویج میکنند ؟؟
آیا #حجاب با صورتهای مملو از #آرایش همخوانی دارد؟؟!!
از #مزون_های مثلاً #حجاب ،
تبرج و خودنمایی نصیب دختران شیعه شد و
#مسئولین_فرهنگی ، همچنان برای #حجاب
#همایش میگیرند..😔
پ . ن :
حاصل تذکر به این افراد #بلاک و #دشنام است ،
و ما پر از تیر و ترکش های این افرادیم .
#یازهرا_سلام_الله
.
#تبرج
@hafezenevelayat
🔺دکتر حداد عادل:
در #مصلحت بودن مطلع شدن مردم از رای هر نماینده #تردید دارم؛ مردم باید روز اولی که قصد رای دارند بیشتر حواسشان را جمع کنند و اگر کسی مورد قبول است اجازه دهند خودش #تصمیم گیرد. مخالفت با موجهای رسانهای و افکار عمومی #شجاعت میطلبد!
✍ جسارتاً جناب دکتر اولاً در مواقعی که مصلحت نباشد (موارد #امنیتی) میتوان (بصورت #استثنا) از رای گیری مخفی استفاده کرد و درثانی نماینده باید بتواند از کیفیت رای خودش در نزد افکار عمومی #دفاع کند و ادلهی عقلیاش را ارائه دهد؛ البته بماند که #شجاعت و #حریت از ویژگیهای یک نماینده باید باشد و شما نیز بهتر است هرچه زودتر با تکیه بر نظرات کارشناسی، بر تردیدهای خود غلبه کنید، تا بجای تردید افکنی در افکار عمومی، مردم شاهد نظر روشن و علمیتان باشند!!
#شفافیت_آرا
#دانستن_حق_مردم_است
#باید_پاسخگو_باشند
@hafezenevelayat
🔴 درسی از نهج البلاغه برای ولایت دوستانِ مرددِ این روزها!
🔹در سال ۳۵ وقتی عثمان محاصره شد ،ابن عباس را فرستاد که علی ع در مدینه نباشد و به اطراف مدینه برود که مردم به نام او شعار ندهند.
امام رفت وقتی عثمان دوباره احتیاج شدید به یاری داشت پیغام داد و امام ع به مدینه برگشت، سپس دوباره ابن عباس را فرستاد که علی ع از مدینه خارج شود،
امام فرمود:
🔹ای پسر عباس عثمان جز این نمی خواهد که مرا سرگردان نگهدارد گاهی بروم و زمانی برگردم .
یک بار پیغام فرستاد ازمدینه خارج شوم دوباره خبر داد که بازگردم هم اکنون تو را فرستاده که از شهر خارج شوم .به خدا سوگند:
"آن قدر از او #دفاع کردم که ترسیدم #گناهکار باشم"
📚نهج البلاغه -خطبه ۱۴۰ -ترجمه دشتی
🔹حال برویم ببینیم امیرالمومنین ع به چه دلایلی چنین از عثمان دفاع و حمایت کردند.
@hafezenevelayat
💠عشق به فرزند یا شهادت؟
🔹خیلی #مشتاق بود بچه به دنیا بیاید و او را ببیند و همیشه میگفت: «پس این بچه کی به دنیا میآید؟ »
🔸خیلی دوست داشت دخترش را ببیند ولی #عشقش به حضرت زینب(س)بیشتر بود. اگر بیشتر نبود اول #صبر میکرد بچه اش به دنیا می آمد و بعد میرفت. اما دیگرهیچ چیز نمیتوانست جلوی او را بگیرد و برای #دفاع از حرم حضرت زینب(س) رفت سوریه...
🔹حلما 17 روز بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد. میثم قبل از شهادتش یک روز از سوریه #زنگ زد و با هم صحبت کردیم. من اواخر دوره #بارداری_ام بود و روزهای سختی را میگذراندم.
🔸به او گفتم: «خسته شدم. زودتر بیا خانه » گفت: «زهره جان! سپردمتان به حضرت زینب(س)و از خانم خواسته ام به شما سر بزند...
🔹«میثم نجفی» مدافع حرم حضرت زینب(س)که در شهر حلب سوریه مجروح شده بود، پس از چند روز #کما در 13 آذر 93 به آرزویش که #شهادت بود رسید.
#شهید_میثم_نجفی🌷
شادی روحش #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@gamedovomeenqelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️آن ها #آقازاده نبودند ...! #بزرگ زاده بودن...!
#مرد و زن ، #پیر و جوان، نوجوان همه به #دفاع از کیان سرزمین اسلامیشان برخواستند.
#تاریخ گواهی خواهد داد تنها #نسل بی ادعا زمان حال حاضر ما آنها بودند.
#مردان بی ادعا.
🌷به یادهمه شهدا و تمام دلاور مردان ایران زمین در طول تاریخ آنانی که فقط دم از وطن پرستی نزدند و تمام قد با قطره های خون خود، از وطن و سرزمین مادری و اجدادیشان دفاع کردند. /عقلانیت و سیاست
🌹 شادی روح همه شهدا دفاع مقدس صلوات..
🇮🇷هفته دفاع مقدس گرامی باد
🏴@gamedovomeenqelab
⭕️توی آمریکایی که سربازانش جز تجاوز و #حمله به کشورهای دیگه کاری ندارن، «اداره امور کهنهسربازان» ۲۰۰ میلیارد دلار بودجه سالانه داره
🔹ولی فقط کافیه ایثارگران و خانواده شهدایی که از این مرز و بوم #دفاع کردند، مزایایی بهشون تعلق بگیره، کل اپوزیسیون خودشونو تیکه تیکه میکنن که بیتالمال رو آتیش زدید
🏴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
2⃣2⃣#قسمت_بیست_ودوم
💢صداى نفس #نفسى از پشت سر توجهت را بر نمى انگیزد و وقتى به عقب بر مى گردى،... #سجاد را مى بینى که با #جسم_نحیف و #قامت_خمیده از خیمه در آمده است ، با تکیه به عصا، به تعب خود را ایستاده نگاه داشته است ،
خون به چهره زرد و نزارش دویده است ، و چشمهایش را حلقه اشکى😭 آذین بسته است:
🖤شمشیرم🗡 را بیاور عمه جان ! و یارى ام کن تا به #دفاع از امام برخیزم و خونم را در رکابش بریزم.دیدن این حال و روز #سجاد و شنیدن صداى تبدارش که در کویر غربت امام مى پیچید،
کافیست تا زانوانت را با زمین آشنا کند، صیحه ات را به آسمان 🌫بکشاند...
و موهایت را به چنگهایت پرپر کند و صورتت را به #ناخنهایت بخراشد...
💢#اما اگر تو هم در خود #بشکنى ،
تو هم فرو بریزى ، تو هم سر بر زمین استیصال بگذارى ، تو هم تاب و توان از کف بدهى ، #چه_کسى امام را در این برهوت غربت و تنهایى ، #همدلى💓 کند؟این انگار صداى دلنشین هم اوست که :خواهرم ! #سجاد را دریاب که زمین از #نسل_آل_محمد، #خالى نماند.
🖤#فرمان امام ، تو را #بى_اختیار از جا مى کند... و تو پروانه🦋 وار این شمع نیم سوخته را به آغوش مى کشى...
و با خود به درون خیمه🏕 مى برى.
صبور باش على جان ! هنوز وقت ایستادن ما نرسیده است . بارهاى رسالت ما بر زمین است.تا تو #سجاد را در بسترش بخوابانى و تیمارش کنى .
امام به پشت خیام رسیده است و تو را باز فرا مى خواند:
💢خواهرم ! دلم براى #على_کوچکم مى تپد، کاش بیاوریش تا یک بار دیگر ببینمش و... هم با این کوچکترین علقه هم وداع کنم.با شنیدن این کلام ، در درونت با همه وجود فریاد مى کشى که :
نه!اما به #چشمهاى شیرین برادر نگاه مى کنى و مى گویى :
چشم!آن سحرگاه که پدر براى ضربت خوردن به مسجد 🕌مى رفت ، در خانه تو بود. شبهاى 🌙خدا را تقسیم کرده بود میان شما دو برادر و خواهر،...
و هر شب بالش را بر سر یکى از شما مى گشود. 🍁
🖤تنها سه لقمه ، تمامى #افطار او در این شبها بود و در مقابل سؤ ال شما مى گفت : دوست دارم با #شکم گرسنه به دیدار خدا بروم.آن شب🌟 ، بى تاب در حیاط قدم مى زد، مدام به آسمان نگاه مى کرد و به خود مى فرمود:به خدا #دروغ نیست ، این همان شبى است که خدا وعده داده است.آن #شب ، آن #سحرگاه ،🌥 وقتى #اذان گفتند و پدر کمربندش را براى رفتن محکم کرد و با خود ترنم فرمود:
💢اشدد حیازیمک للموت و لا تجزع من الموت، فان الموت لاقیکا اذا حل بوایکا(13)حتى #مرغابیان خانه🏚 نیز به فغان درآمدند و او را از رفتن بازداشتند.نوکهایشان را به رداى پدر آویختند و #التماس آمیز ناله کردند.
آن سحرگاه هم با تمام وجود در درونت فریاد کشیدى که : نه ! پدر جان ! نروید.
🖤 اما به چشمهاى #باصلابت پدر نگاه کردى و آرام گرفتى : پدر جان ! جعده را براى نماز بفرستید. و پدر فرمود:
لا مفر من القدر... از قدر الهى گریزى نیست.#کودك_شش_ماهه_ات را گرم درآغوشت مى فشردى... سر و صورت و چشم و دهان و گردن او را غریق بوسه کنى و او را چون قلب💜 از درون سینه در مى آورى...
💢و به #دستهاى_امام مى سپارى.
امام او را تا مقابل صورت خویش بالا مى آورد، چشم در چشمهاى بى رمق او مى دوزد و بر لبهاى به #خشکى نشسته اش بوسه مى زند.پیش از آنکه او را به دستهاى بى تاب تو باز پس دهد،...
دوباره نگاهش مى کند، جلو مى آورد، عقب مى برد و #ملکوت چهره اش را سیاحتى مى کند.اکنون باید او را به دست تو بسپارد... و تو او را به #سرعت به خیمه ⛺️برگردانى که مبادا آفتاب سوزنده نیمروز، گونه هاى لطیفش را بیازارد.
🖤اما ناگهان میان #دستهاى تو و بازوان حسین ، میان دو دهلیز قلب💓 هستى ، میان سر و بدن لطیف على اصغر، تیرى #سه_شعبه فاصله مى اندازد...
و خون کودك شش ماهه را به #صورت_آفرینش مى پاشد. نه فقط #هرملۀ_بن_کاهل_اسدى که تیر☄ را رها کرده است ....
#ادامه_دارد.....
🍃🌹🍃🌹
🔴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
#قسمت_سی_دوم
💢مى توانى ببینى که اکنون #حسین چه مى کند.... #اسب 🐎را به سمت #لشکر! دشمن پیش مى راند،
یا شمشیر 🗡را دور سرش مى گرداند...
و به سپاه دشمن #حمله مى برد
یا #ضربه_هاى_شمشیر و نیزه را از اطراف خویش دفع مى کند،..
یا سپر به #تیرهاى_رعدآساى دشمن مى ساید،
🖤یا در محاصره نامردانه #سیاهدلان چرخ مى خورد، یا به ضربات نابهنگام اما هماهنگ عده اى ، از اسب #فرو_مى_افتد...آرى ، لحن این لاحول ، آهنگ فرو افتادن خورشید بر زمین است.
تو ناگهان از زمین کنده مى شوى...
و به سمت #صدا پر مى کشى و از فاصله اى نه چندان دور، #ذوالجناح را مى بینى که بر گرد سوار فرو افتاده خویش مى چرخد،... و با هجمه هاى خویش ، #محاصره دشمن را بازتر مى کند.
💢چه باید بکنى ؟
حسین به #ماندن در خیمه #فرمان داده است... اما دل 💓، تاب و قرار ماندن ندارد... و دل مگر حسین است و
فرمان #دل مگر غیر از فرمان #حسین ؟
اگر پیش بروى فرمان پیشین حسین را نبرده اى و اگر بازپس بنشینى ، تمکین به این دل حسینى نکرده اى.کاش حسین چیزى بگوید.. و به کلام و #حجتى #تکلیف را روشنى ببخشد.این صداى اوست که خطاب به تو فریاد مى زند:
🖤دریاب این #کودك را!
و تو چشم مى گردانى... و #کودکى را مى بینى که بى واهمه از هر چه سپاه و لشکر و #دشمن به سوى حسین مى دود... و پیوسته #عمو را صدا مى زند.
تو جان گرفته از فرمان حسین ،
تمام توانت را در پاهایت مى ریزى و به سوى کودك خیز بر مى دارى....
#عبداالله صداى تو را مى شنود...
و حضور و تعقیب را در مى یابد اما بنا ندارد که گوش جز به دلش و سر جز به حسینش بسپارد....
💢وقتى تو از پشت ، #پیراهنش را مى گیرى و او را بغل مى زنى ،گمان مى کنى که به #چنگش آورده اى و از رفتن و گریختن بازش داشته اى . اما هنوز این گمان را در ذهن #مضمضه نکرده اى...
که او چون ماهى چابکى از تور دستهاى تو مى گریزد.. و خود را به امام مى رساند.در میان #حلقه_دشمن ، #جاى_تو نیست... این را #دل_تو و #نگاه_حسین هر دو مى گویند....
🖤پس ناگزیرى که در چند قدمى بایستى و ببینى که #ابجربن_کعب شمشیرش را به قصد حسین فرا مى برد
و ببینى که #عبداالله نیز دستش را به #دفاع از امام بلند مى کند...
و بشنوى این کلام کودکانه عبداالله را که:تو را به عموى من چه کار اى خبیث زاده ناپاك!و ببینى که #شمشیر، سبعانه فرود مى آید و از دست نازك #عبداالله عبور مى کند،...
💢آنچنانکه دست و بازو به پوست ، #معلق مى ماند.و بشنوى نواى (وا اماه ) عبداالله را که از اعماق جگر فریاد مى کشد... و #مادر را به #یارى مى طلبد.
و ببینى که چگونه حسین او را در آغوش مى کشد... و با کلام و نگاه و نوازش تسلایش مى دهد:صبور باش عزیز دلم! پاره جگرم ! زاده برادرم ! به زودى با پدرت دیدار خواهى کرد و آغوش #پیامبر را به رویت گشاده خواهى یافت و...
🖤 و ببینى ... نه ... دستت را به روى چشمهایت بگذارى تا نبینى که چگونه دو پیکر #عمو و #برادرزاده به هم دوخته مى شود.... حسین تو اما با اینهمه زخم ، هنوز ایستاده مانده است... ناى دوباره برنشستن بر اسب را ندارد اما اسب را تکیه گاه کرده است تا همچنان برپا بماند.
آنچه اکنون براى تو مانده ، #پیکر غرق به خون عبداالله است و #جاى_پاى خون آلوده حسین.#حسین تلاش مى کند که از #جایگاه توو خیمه 🏕ها #فاصله بگیرد...
💢و جنگ را به میانه #میدان بکشاند.
اما کدام جنگ ؟جسته و گریخته مى شنوى که او همچنان به دشمن خود پند مى دهد، نصیحت مى کند... و از عواقب کار، برحذرشان مى دارد. و به روشنى مى بینى که ضارب و #مضروب خویش را انتخاب مى کند. از سر تنى چند مى گذرد و به سر و جان عده اى دیگر مى پردازد.اگر در جبین #نسلهاى آینده کسى ، نور #رستگارى مى بیند، از او #درمى_گذرد...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
🔴@gamedovomeenqelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بزرگترین مجاهدت امروز؛ در بیان مقام معظم رهبری
🔶مصداق مجاهدت که در مقابل ما پیروان اهل بیت قرار دارد ، امروز عبارت است از مبارزه با نقشه های استکبار در منطقه اسلامی
#مقابله_با_نفوذ
#دفاع
#حمله
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
❌ وظیفه همگانی
حضرت امام خمینی (ره): آنها که در برابر خطرهایی که متوجه اسلام شده است #قیام نکنند، #مقابله نکنند و به #دفاع برنخیزند، آنها در عداد #مردگانند.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
زنده هایی که از دید امام خمینی مردگانند
امام خمینی(ره):
آنها که در برابر خطرهایی که متوجه اسلام شده است #قیام نکنند، #مقابله نکنند و به #دفاع برنخیزند، آنها در عداد مردگانند.....
#خطِّ_امام
#تهاجم_فرهنگی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
✨|سلام برابراهیم
♥️|#پورياي_ولي
✔️راوی : ايرج گرائي
🔸مسابقات #قهرماني باشگاهها در سال 1355 بود. مقام اول مسابقات، هم #جايزه نقدي ميگرفت هم به انتخابي کشور ميرفت. ابراهيم در اوج آمادگي بود. هرکس يک مسابقه از او ميديد اين مطلب را تأييد ميكرد. مربيان ميگفتند:امسال در 74 کيلو کسي #حريف ابراهيم نيست.
🔸مسابقات شروع شد. ابراهيم همه را يکي يکي از پيش رو برم يداشت. با چهار کشتي که برگزار کرد به نيمه نهائي رسيد. کشتيها را يا ضربه ميکرد يا با #امتياز بالا ميبُرد.
🔸به رفقايم گفتم: مطمئن باشيد، امسال يه کشتي گير از باشگاه ما ميره تيم ملي. در ديدار نيمه نهائي با اينکه حريفش خيلي #مطرح بود ولي ابراهيم برنده شد. او با اقتدار به فينال رفت.
حريف پاياني او آقاي «محمود.ك» بود. ايشان همان سال قهرمان مسابقات ارتش هاي جهان شده بود.
🔸قبل از شروع #فينال رفتم پيش ابراهيم توی رختکن و گفتم: من مسابقه هاي حريفت رو ديدم. خيلي ضعيفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت كن. خوب کشتي بگير، من مطمئنم امسال برا تيم ملي انتخاب ميشي.
🔸مربي، آخرين توصيه ها را به #ابراهيم گوشزد ميکرد. در حالي که ابراهيم بندهاي کفشش را ميبست. بعد با هم به سمت تشک رفتند. من سريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روي تشک رفت. حريف ابراهيم هم وارد شد. هنوز داور نيامده بود. ابراهيم جلو رفت و با #لبخند به حريفش سلام كرد و دست داد. حريف او چيزي گفت كه متوجه نشدم. اما ابراهيم سرش را به علامت تائيد تکان داد. بعد هم حريف او جائي را در بالاي سالن بين تماشاگرها به او نشان داد!
🔸من هم برگشتم و نگاه کردم. ديدم پيرزني تنها، تسبيح به دست، بالاي سکوها نشسته. نفهميدم چه گفتند و چه شد. اما ابراهيم خيلي بد کشتي را شروع کرد. همه اش #دفاع ميکرد. بيچاره مربي ابراهيم، اينقدر داد زد و راهنمائي کرد که صِدايش گرفت. ابراهيم انگار چيزي از فريادهاي مربي و حتي داد زدنهاي من را نميشنيد. فقط وقت را تلف ميکرد!
🔸حريف ابراهيم با اينکه در ابتدا خيلي ترسيده بود اما #جرأت پيدا کرد. مرتب حمله ميکرد. ابراهيم هم با خونسردي مشغول دفاع بود. داور اولين اخطار و بعد هم دومين اخطار را به ابراهيم داد. در پايان هم ابراهيم سه اخطاره شد و #باخت و حريف ابراهيم قهرمان 74 کيلو شد!
وقتي داور دست حريف را بالا م يبرد ابراهيم خوشحال بود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشت يگير يکديگر را بغل کردند.
🔸حريفِ ابراهيم در حالي که از خوشحالي گريه ميکرد خم شد و دست ابراهيم را بوسيد! دو کشتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالاي سکوها پريدم پائين. باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم. داد زدم و گفتم: آدم عاقل، اين چه وضع کشتي بود؟ بعد هم از زور عصبانيت با مشت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم: آخه اگه نميخواي کشتي بگيري بگو، ما رو هم معطل نکن. ابراهيم خيلي #آرام و با لبخند هميشگي گفت: اينقدر #حرص نخور!
🔸بعد سريع رفت تو رختکن،لباسهايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت.
از زور عصبانيت به در و ديوار مشت ميزدم. بعد يك گوشه نشستم. نيم ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم. جلوي در ورزشگاه هنوز شلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر و کلي از فاميلها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي #خوشحال بودند. يکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به سمت من و گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم: فرمايش؟!
🔸بي مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرام يداريد. من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم، شک ندارم که از شما ميخورم، اما هواي ما رو داشته باش، #مادر و برادرام بالاي سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم. بعد ادامه داد: رفيقتون سنگ تموم گذاشت. نميدوني مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گريه اش گرفت و گفت: من تازه #ازدواج کرد هام. به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نميدوني چقدر خوشحالم. مانده بودم كه چه بگويم. کمي سکوت کردم و به چهر هاش نگاه كردم.
🔸تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. بعدگفتم: رفيق جون، اگه من جاي داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نميکردم. اين کارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه. از آن پسر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر ميکردم. اينطور گذشت کردن، اصلاً با عقل جور درنمياد!
🔸با خودم فکر ميکردم، پوريايِ ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه احتياج دارد و حاکم شهر، آنها را اذيت کرده، به حريفش باخت. اما ابراهيم...
ياد تمرينهاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريه ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞حکایت رحمت الهی "در گفتگوی عارف بزرگ بایَزید بَسطامی با خداوند" از زبان سردار دلها شهیدحاج قاسم سلیمانی👆
در کنار دِجله سُلطان بایَزید
بود تنها فارغ از خِیل مُرید
ناگه آوازی ز عَرش کِبریا
خورد بر گوشش کهای اَهل رِیا
آنچه داری در میان کُهنهدَلق
میل آن داری که بنمایم به خَلق ؟
تا خَلایق قصد آزارت کنند
سنگباران بر سر دارت کنند ؟
بایزید به خداوند گفت:
گفت: یارب! میل آن داری تو هم
شمهای از رَحمتت سازم رَقم ؟
تا که خَلقانت، پرستش کَم کنند
از نماز و روزه و حج رَم کنند ؟
از جانب خداوند وحی رسید:
پس ندا آمد ز وَحی ذُوالمِنَن
نِی زِِ ما وُ نِی زِِ تو ، رَوُ دَم مَزن
📚منطقاطیر،جناب عطار نیشابوری
🌸رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله:
اگر میزان رحمت الهی را میدانستید به آن پشتگرم میشدید 📚كنزالعمال،۱۰۳۸۷
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#جهاد #دفاع #شهید #شهادت