⚠️در روزگاری که عمارهای انقلاب از میان دهه هشتادیها و دهه نودی ها رویش پیدا میکنند و به یاری اسلام و انقلاب میشتابند ، برخی عمارها هم با سرعتی شگرف سقوط میکنند و پرده از ذات پلید خود بر میدارند.
❌#نترسید!
✅این خاصیت فتنه هاست.
👌دوستان را رشد میدهد و مصمم تر میکند و #منافقین را رسوا میسازد.
#عمارتفتی
✍ میلاد خورسندی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
توییت مجری سعودی نشنال
اولا برای فراخوان دیروز سر جمع 20 نفر نیومده بودن و با آتش زدن سطل زباله ترافیک ایجاد کردن که بگن مثلا خیلی شلوغ شده که پلیس سه سوته جمعشون کرد
ثانیا اینها همین جماعتی هستن که محرم که میشه یاد مریضها میوفتن ، خودشون این طوری جلو بیمارستان ترافیک درست میکنن اگر مریضی هم توی آمبولانسی بوده باشه قطعا سالم به بیمارستان نمیرسه :)
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
حتی به مجسمه پروین اعتصامی هم رحم نکردن!
دقیقا سبک کاری داعشیها توی سوریه که هر آثار تاریخی و هنری رو میدیدن خراب میکردن
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
داعش و سعودی نشنال دو روی یک سکه
عکس سمت چپ از داعشیهاست که ریختن توی موزه موصل عراق و همه آثار باستانی رو خراب میکنن
عکس سمت راست مجری سعودی نشنال است که از تخریب مفاخر ایران سعدی و حافظ حمایت میکند.
پن : البته که اصلا عجیب نیست وقتی کارفرمای جفتشون بن سلمانه :)
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
پیام یه هم وطن :))
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
سطح سواد گوسالههای بن سلمان در سعودی نشنال
احمقها حتی حافظ و سعدی رو هم نمیشناسن فقط مینویسن آخوند!
این جماعتی که اینقدر با فرهنگ ایران و ایرانی بیگانهان ادعای آزادی ایرانی رو هم دارن :)
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با جون و دل، با قدرت، میجنگیم برای ایران
پرچم تیم ملی بالاست، دمتون گرم 🇮🇷✌️
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
اقتصاد مقاومتی ، اقدام و عمل 😂
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فتنهها خیلی نعمت بزرگیان
چون ذات آدمها رو نمایان میکنن
از شاه دزد اعظم ساشا صبحانی گرفته تا خانم سلبریتی دوره گرد...
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
برای این که بدونید حسین رونقی کیه که براندازها براش اشک تسماح میریزن
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
یه زمانی یامین پور گفت روسری به چوب زدن تهش میشه شرت به چوب زدن بعضیا مسخره کردن
حالا ببینید مصی پولینژاد برای دختری که با دامن بسیار کوتاه به خیابان اومده چی نوشته : فکر نکنید طرف خرابه
همین طوری عادی سازی میکنن تا تهش برسه به همجنسبازی و ازدواج محارم و...
این دّره انتهایی ندارد
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
تعدادی حشره کوچک در یک برکه، زیر آب زندگی میکردند.
آنها تمام مدت میترسیدند از آب بیرون بروند و بمیرند.
روزی یکی از آنها بر اساس ندای درونی، از ساقه ی یک علف، شروع به بالا رفتن کرد.
همه فریاد میزدند که مرگ و نیستی تنها چیزی است که عاید او میشود، چون هر حشرهای که بیرون رفته بود، بازنگشته بود.
وقتی حشره به سطح آب رسید، نور آفتاب تن خسته او را نوازش داد و او که از فرط خستگی دیگر رمقی نداشت، روی برگ آن گیاه خوابید.
وقتی از خواب بیدار شد به یک سنجاقک تبدیل شده بود.
حس پرواز، پاداش بالا آمدنش بود.
سنجاقک بر فراز برکه شروع به پرواز کرد و پرواز چنان لذتی به او داد که با زندگی محصور در آب قابل مقایسه نبود.
تصمیم داشت برگردد و به دوستانش هم بگوید که بالای آن ساقهها کسی نمیمیرد ولی نمیتوانست وارد آب شود چون به موجود دیگری بدل شده بود.
📎 شاید بیرونرفتن از حصار دنیای فعلی ترسناک باشد، اما مطمئن باشید خارج از پیله وابستگیها، جهانی است ورای تصور.
🌱 #داستانک
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🍀🌸🍀
👈 به فرزندان خود بیاموزید از باختن درس بگیرند و از موفقیت لذت ببرند.
👈 به فرزندان خود بیاموزید که یک برنده ب باادب باشند و یک بازنده ی سربلند.
👈 به آنها بیاموزید که مسئله ی مهم، بردن نیست؛ شرکت کردن در مسابقه هم به همان اندازه مهم است.
👈 به آنها بیاموزید که شکست محدود و موقتی را بپذیرند اما هرگز امید بی انتها را از دست ندهند.
─┅═ঊঈ🍃🌳🍃ঊঈ═┅─
#باغچه
/خانوادگی
─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 خودتان را بسازید و متعصب بی سواد نباشید، چرا که متعصب بی سواد خطرناک است!
🎤 «حسن رحیم پور»
#فانوس
/روشن بینی و روشنگری 🌙 🌕
………………………………………
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
Reza Sadeghi - Havasam Behet Bood (320).mp3
7.72M
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
ظرافت و زیبایی
در تزئینات سقف
عمارت هشتبهشت اصفهان
🇮🇷 #هنر_ایرانی
💠 معماری اسلامی ایرانی
#ایرانَما
/نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌊
#استقامت
رودخانه
دل صخره ای را
میشکافد نه به خاطر
قدرتش
بلکه به خاطر پایداریش!
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🍀
لشکر بزرگ داعش به شهر اربیل عراق رسیده بود. استاندار اربیل با آمریکایی ها فرانسویها، انگلیسیها، عربستانیها و خیلی های دیگر تماس گرفت، اما آنها کمکش نکردند. آخر کار با مسئولان ایران تماس گرفت و از آنها کمک خواست.
ایرانی ها فوری شماره ی سردار سلیمانی را به او دادند. حاج قاسم پشت تلفن به او گفت:
« من فردا بعد از نماز صبح به کمکتان می آیم.»
فردا صبح، حاج قاسم با پنجاه نفر وارد اربیل شد. سریع به میدان جنگ رفت و فرماندهی سربازهای عراقی را به دست گرفت. بعد از چند ساعت داعشی ها عقبنشینی کردند.
مدتی بعد یک فرمانده داعش دستگیر شد. از او پرسیدند:
«شما که نزدیک بود ما را شکست بدهید، پس چرا عقب نشینی کردید؟»
فرمانده داعشی گفت:
«همین که فهمیدیم حاج قاسم به کمک شما آمده، روحیه ی سربازهای ما به هم ریخت و مجبور شدیم عقب نشینی کنیم.»
🌴 روحت شاد حاج قاسم!
#یکی_از_میان_ما ...🌷...
/یاد یاران
…………………………………
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
مقام اروپایی که اروپا را باغ و دیگر جاهای جهان را جنگل نامید، خوب یادش بود که باغبانان بلژیکی در #کنگو، خلال ۲۳ سال میان ۱۸۸۵ تا ۱۹۰۸ سالانه ۶۵۲ هزار نفر را هرس کردند، یعنی ماهی ۵۴۳۴۷ نفر، یعنی روزی ۱۸۱۱ نفر و تا توانستند دستان مردم کنگو را قلمه زدند.
#وحشی_های_کراواتی
#غروب_غرب
………………………………………
#آواز_دُهُل
/غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🍁🌿
اگرچه شرم من از شاعرانگی باشد
مخواه روزی من بی ترانگی باشد
نظربلند عقابی که آسمان با اوست
چه گونه در قفس مرغ خانگی باشد؟!
عجیب نیست اگر سر به صخره میکوبم
که مــــوج را عطش بیکرانگی باشد
مرا که طاقت این چند روز دنیا نیست
چه گونه حوصلهی جاودانگی باشد؟!
به اصل خویش به صد شوق باز میگردم
اگر قرار تو با من یگانگی باشد
«فاضل نظری»
🌺🌺🌺🌺🌺
#شور_شیرین_شعر فارسی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چرا خون مردم خودشان به اندازه ی خون ما برایشان رنگین نیست؟!
#وحشی_های_کراواتی
#تمدن_نکبت
………………………………………
#آواز_دُهُل
/غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🍃🌸🍃
🐤 جوجه های «سهره ی رنگین کمان» در دو گوشه دهان خود زائده های فسفری شبرنگ دارند.
این باعث میشود در شب و تاریکی والدینشان بتوانند به آنها غذا بدهند.
👌🏼 نکته ی ریزی که خالق جهان، آن را از قلم نینداخته است!
🌿 #طبیعت
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «چایت را مـن شیرین می کـنم» ⏪ بخش هفتم: ... بی تفاوت به شرم نگاه و سرِ به زیر انداخ
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «چایت را مـن شیرین می کـنم»
⏪ بخش هشتم:
... ترسیدم. تقلا فایده ای نداشت. دستان عاصم مانند فولاد دور بازویم گره شده بود و من مانند جوجه اردکی کوچک در کنار گام های بلندش می دویدم. بعد از مقداری پیاده روی، مرا به داخل یک تاکسی هل داد. با ترس، از جایی که می رفتیم، پرسیدم؛ عاصم در سکوت فقط به روبه رویش خیره شد و نام محله ای نه چندان خوشنام را به راننده گفت.
راننده به مقصد رسید. عاصم بعد از پرداخت کرایه با خشونت مرا از ماشین بیرون کشید. مقابل ساختمان زشت و قدیمی ایستادیم. عبور عابرینی با تابعیت های مختلف که ترک و عرب بودنشان به راحتی از چهره و مکالماتشان قابل تشخیص بود، باعث شد بترسم؛ ترسی به اندازه ی تمام نداشته هایم. از فرط وحشت تمام بدنم می لرزید. عاصم بازویم را گرفت و با پوزخندی عصبی زیر گوشم زمزمه کرد:
- نیم ساعت پیش، یه سوپرمن رو به رویم نشسته بود! حالا چی شده؟ همین جوری می خوای تو مبارزه شون شرکت کنی دختره ی احمق؟ کم کم عادت می کنی. این تازه اولشه. یادت رفته منم یه مسلمونم.
راست می گفت. وجودم خالی شد. دلم می خواست در دل خدا را صدا بزنم. ولی خدا، خدای همین مسلمان ها بود. او کشان کشان مرا با خود می برد. اگر فریاد می زدم کسی به دادم نمی رسید. آن جا دل ها یخ زده بودند. ته مانده ی جسارتم را جمع کردم و از بین دندان های قفل شده ام غرّیدم:
«شما مسلمونا همه تون کثیفین! ازتون بدم می آد.»
با این جمله در سکوتی عصبی، فشار پنجه هایش را دور بازویم بیش تر کرد و مرا از پله های ساختمان نیمه مسکونی بالا برد. چرا فکر می کردم عاصم مهربان و ترسوست؟ نبود! بعد از چند، طبقه و گذشتن از راهرویی تهوع آور و کم نور، در مقابل دری سفید و پر از لکه های چرک ایستادیم. صدای سگ، موسیقی راک، و عطر تند غذاهای شرقی در فضای کل ساختمان سرم را به دَوَران انداخته بود.
عاصم محکم تر از قبل، بازویم را فشرد و مرا به سمت خودش بالا کشید. سپس خیره در مردمک وحشت زده ی چشمانم، شمرده و خشم زده کلمات را کنار هم چید:
نیم ساعت پیش، تو حرفات می خواستی تمام هستی ات رو واسه داشتن دانیال بدی. پس مثل دخترای خوب می ری داخل و دهنتو می بندی. می خوام مبارزه رو نشونت بدم. چند ضربه به در زد. مبهوت به نیم رخش خیره ماندم، حالا دیگر وحشت لالم کرده بود. در باز شد. زنی با پوشیه رو به رویمان ایستاد و با گرمی، به داخل دعوتمان کرد. عاصم با سلام و لبخندی تصنّعی، من را به داخل خانه کشاند. سالنی کوچک اما مرتب، با مبل هایی کهنه که دور تا دور چیده شده بودند. زن به آشپز خانه ی کوچکی که کنار تک اتاق خانه قرار داشت، رفت.
عاصم مرا روی مبل رنگ پریده ی کنار دیوار پرت کرد. از شدت ترس، عرق سرد را در کف دستانم حس می کردم. عاصم به طرفم خم شد و مستقیم، چشم در چشمانم دوخت. چه آتشی در مردمک هایش به پا بود. انگشت اشاره اش را تهدیدوار کنار صورتم تکان داد و از لا به لای دندان های گره خورده اش بی صدا فریاد زد که خفه خون بگیرم و کلامی از دهانم خارج نکنم. صدای بی خیال زن از آشپزخونه بلند شد:
- خوش اومدین! داشتم چای درست می کردم. الآن برای شما می آرم.
باز هم چای! از چای متنفر بودم. عاصم در جایش ایستاد، عصبی در سالن چهاروجبی قدم می زد و به صورتش دست می کشید. ناگهان صدای گریه ی نوزادی از اتاق کوچک چسبیده به آشپزخانه بلند شد. عاصم با گام هایی نرم به طرف تخت کودک رفت. نمی دانم چرا، اما صدای بی تابی نوزاد، کمی آرامم کرد. روی مبل جا به جا شدم و به اتاق که درست در مسیر نگاهم قرار داشت، چشم دوختم... یک تخت رنگ و رو رفته ی دو نفره که کودک روی آن بی قراری می کرد. چند عروسک کوچک، کنار پایه های چوبی تخت، روی زمین پخش بودند. عاصم نگاهی به من انداخت و به آرامی کودک را از روی تخت بلند کرد و به نرمی تکانش داد و بی توجه به من، قربان صدقه اش رفت. بعد از چند دقیقه، زن با همان حجاب و پوشیه، با سه فنجان چای نزد ما آمد و کودک را از عاصم گرفت. نمی دانستم چه اتفاقی قرار است بیفتد و فقط دانیال را می خواستم. کودک آرام گرفت و عاصم با نرمشی ساختگی از زن خواست تا بنشیند و از مبارزه اش بگوید. چهره ی زن را نمی دیدم اما آهی، که از نهادش بلند شد، خبر از خرابی پل های پشت سرش می داد. عاصم با کلافگی بدون حتی نیم نگاهی به من از خانه بیرون رفت. حالا من بودم و زنی نقاب پوش. زن با صدایی مچاله در حالی که سینه به دهان کودکش می گذاشت، لب باز کرد به گفتن... از آرامش اتاقش... از خواهر و برادرهایش... از پدر و مادر مهربان و معمولی اش... از درس و دانشگاهش... از آرزوهایی که خود با دستانش سوزاند...
⏪ ادامه دارد ...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➡️⬅️
مواجهه ی جالب یک معترض خیابانی با یک نیروی ضد شورش
#تلنگر 👌🏼
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
زنده بودن نصف زندگی است
اما...
#امیدواری همه زندگی است!
❇️ هر لحظه ی زندگیتون پر از امید!
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff