7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
※ قامت عشق در آیینه ماه افتاده،
در دلم شوری از این عشق به راه افتاده،
میشود دورتر از چشم جهان، دور تو گشت،
ای که تنهایی تنها به تو باید برگشت!
※ دلتنگ توأم که به داد دلم برسی ♬
#در_انتظار_محرم
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
※ یه ذکر بلدی از پس مشکلاتم بربیام ؟
خسته شدم از بس خوردم زمین !
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
مردمدار باش،
نه مردم مدار!
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
─ ✾࿐༅🍃🌹🍃༅࿐✾
✋🏽 «من اومدم نوکری»
🖤 عزیز دلم حسین!
#پیشواز
🌿 #سرود
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🔹🔻🔹🔹
دیدگاه زیبای «محمد علی کِلِی» درباره ی نماز
🔹 «محمد علی کلی» قهرمان آمریکایی مشت زنی جهان که مسلمان شد!
#تلنگر 👌🏼
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🌸🌿
وقتی کسی مرا ناراحت میکند، از خود میپرسم:
آمده است تا چه درسی به من یاد بدهد؟
فاقد کدام ویژگی شخصیتی و روانی هستم که باعث شده متحمل این رنج شوم؟
انسان های عصبانی، آرامش را،
انسان های تحقیرگر، عزت نفس را،
انسان های لجباز، انعطاف را
و انسانهای بی احساس، عشق و محبت را
به ما می آموزند.
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
✨
آره، شرایط سخته،
اما تو حق نداری خسته بشی!
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
9.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از شمار دو چشم، یک تن کم
وز شمار خرد، هزاران بیش
🌷 به یاد پدر...
#یکی_از_میان_ما ...🌷...
/یاد یاران
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🍀🌺🍀
یکی از قشنگ ترین حالاتی که یک نفر میتواند برای ما بسازد،
حس ارزشمند بودن و دوست داشتن خودمان است.
قدر این آدم های زندگیمان را بدانیم!
─┅═ঊঈ🍃🌳🍃ঊঈ═┅─
#باغچه / خانوادگی
مشاور
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🍁🌿
جهان را غوطه ور در هاله ای از نور خواهد كرد
مرا یک روز، برق چشم هايت كور خواهد كرد
كنارت ساعت روی مچم برعكس می چرخد
حضور تو مرا از روز مرگم دور خواهد كرد
تمام عمر تک آورده بودم غافل از اين كه
خدا جفتی شبيه تو برايم جور خواهد كرد
به گل های به روی دامنت جان داده ای آن قدر
كه اطراف تو را شهدش پر از زنبور خواهد كرد
نشستی بر لب حوض و حضورت ماه را هر شب
به رفتن در حجاب ابرها مجبور خواهد كرد
پس از مرگم بيا روی مزارم، شک نكن عطرت
مرا ملزم به بيرون آمدن از گور خواهد كرد
«جواد منفرد»
🌺🌺🌺🌺🌺
#شور_شیرین_شعر فارسی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بود» ⏪ بخش ۷۷: حق داشت، اما پدر من سر سوزنی مال شبهه ناک بر سفره ما ن
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مثـل بیـروت بود»
⏪ بخش ۷۸:
در آن سرما حس حرارت داشتم. بغضم را قورت دادم. در اجبار محض فرورفته بودم. بیچارگی ام را که دید شروع به توضیح دادن کرد و بیتعلل تماس را قطع نمود. فرصت زیادی نداشتم.
لنگان از نمازخانه بیرون زدم و به سمت باجه رفتم. شلوغ بود. سر به زیر توی صف ایستادم. قلبم تند تند میزد. حس میکردم همه ی آدمها صدایش را میشنوند. یک صدا نجوا میکرد:
«اگر کسی من را بشناسد چه؟»
و صدای دیگر نعره میزد:
«چه آتشی در آن کیف است؟ نکند ناخواسته ضامن نارنجکی خانه خراب کن را بکشم که خون روی خون بر گردنم بیفتد؟»
آخرین نفر در صف بودم. چند لحظه بعد جوانی ریزنقش با موهایی شبیه به لانه ی کلاغ پشت سرم ایستاد؛ بی حرف، بیکلام. یعنی خودش بود؟
به سختی جان کندن، افسار نگاه مضطربم را دست گرفتم و چشم دوختم به مقابل. چند قدم که جلو رفتیم پرسید:
«ببخشید خانم، چه جوری میتونم با مترو برم دانشگاه تهران؟»
چانه ام از شدت ترس میلرزید.
ــــ نمیدونم. از انتظامات بپرسید.
لبخندی مهربان و عادی زد. جرئت چرخاندن سر را نداشتم. چیزی از دستش افتاد. خم شد. حس کردم کولهای کنار پایم و نزدیک دیوار باجه قرار گرفت. قطرات سرد عرق، یکی پس از دیگری، روی شقیقه ام سبز میشد. جوان ایستاد. نگاهی ساده به اطراف انداخت. گوشی اش زنگ خورد.
_ روی پله هایی؟ بمون، اومدم. خب حالا! یادم رفت دیگه.
حین مکالمه از کنارم دور شد؛ شبیه به همه ی آدم های معمولی این شهر. باید کیف را برمی داشتم. دستپاچگی از حال و روزم می بارید. صف به جلو حرکت کرد. عابران آن قدر درگیر روزمرگی هایشان بودند که کسی توجهش پرت من نبود. چادر را روی سرم کش و قوس دادم؛ سپس تا آن جا که می شد، به شکلی عادی، کوله را از کنار پایم برداشتم. سر که بلند کردم، نگاهم به دوربین مترو روی دیوار مقابل افتاد. تلاطم درونی ام طوفان شد. ملتهب اطراف را بررسی کردم. همه چیز عادی به نظر می رسید. اگر شناسایی شده بودم، در چشم بر هم زدنی دستگیرم می کردند؛ پس خطری وجود نداشت. نرم از تیررس دوربین خارج شدم. گوشی ام زنگ خورد.
_ می ری به همون نشونی که برات می فرستم. فقط یادت باشه که تحت هیچ شرایطی، توی کیف فضولی نمی کنی.
کف دستانم گز گز می کرد.
_ چی تو این کیفه؟
تماس را قطع کرد. حال کارگری را داشتم که خانه ی کاهگلی اش بر سرش آوار شده. پیامی به تلگرام آمد. نشانی یک پیست سوار کاری بود در منطقه ای خاص. با هر قدم بیشتر در این باتلاق فرو می رفتم. لنگ لنگان از مترو خارج شدم. درد زانو بر پریشان حالی ام رحم نمی کرد.
⏪ ادامه دارد...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دردی که درمانش تو باشی دوست دارم
بغضی که بارانش تو باشی دوست دارم
🎵 #آواز
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff