eitaa logo
جام جهان بین
3.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
5.7هزار ویدیو
19 فایل
بصیرت افزایی و خبر های داغ جهان و ایران🔮 جهت رزرو تبلیغ ( @sadateshonam )
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺حمله به اتاق جنگ واصابت دقیق پهبادها توسط شبکه عبری تائید شد 🔰 🔮 @gamegahanbine 🪩
🔥 تعداد کشته شدگان نظامیان ارتش رژیم صهیونیستی در حادثه انفجار یک منزل مسکونی در جنوب لبنان به 8 تن رسید 🔰 🔮 @gamegahanbine 🪩
🔴اجساد این نظامیان بر اثر شدت انفجار تکه تکه شده بودند 🔰 🔮 @gamegahanbine 🪩
🔴 نفوذ یک پهپاد به شمال حیفا 🔰 🔮 @gamegahanbine 🪩
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺حمله به پایگاه هوایی تل‌نوف جنوب شرق تل‌آویو 🔹رزمنده حزب‌الله خطاب به شیخ نعیم قاسم پیش از آغاز عملیات: از سرزمین مقاومت و ایستادگی، از کوه‌های جنوب مقاوم.. این توانمندی‌ها همچنان در خیر و سلامت است و ما منتظر اشاره شما هستیم.. 🔰 🔮 @gamegahanbine 🪩
⭕️/ هم اکنون جنوب لبنان 🔹ارتش رژیم صهیونیستی در حال تلاش برای نفوذ از سمت الناقوره هستند(خط قرمز) و حزب الله شدید داره آتیش میریزه تا از نفوذ صهیونیست ها جلوگیری بشه. 🔰 🔮 @gamegahanbine 🪩
🔺وضعیت کنونی نوار غزه بعد از حمله زمینی رژیم صهیونیستی ▪قسمت های نارنجی رنگ محل حضور ارتش رژیم صهیونیستی است که طبق گفته رسانه عبری هاآرتص، رژیم صهیونیستی در حال ساخت پایگاه های نظامی برای حضور طولانی در نوار غزه است 🔰 🔮 @gamegahanbine 🪩
🔰 بازی با فیلترینگ و رفع فیلترینگ! 🔻 حمید رسایی، نماینده تهران: 🔹تقریبا همه می‌دانند که خبرسازی‌های رییس‌جمهور و اطرافیان ایشان در خصوص برداشتن فیلترینگ، چیزی جز یک نمایش تبلیغاتی از یک طرف و سرگرم کردن مردم برای حواس‌پرتی آنها از ناکارآمدی دولت در اداره کشور از طرف دیگر نیست. 🔹این را از آن جهت می‌گویم که آقای پزشکیان هم هنوز نتوانسته به این سؤال پاسخ بدهد که اگر فیلتر شبکه‌های اجتماعی خارجی که در ایران دفتر ندارند و به کسی پاسخگو نیستند، برداشته شود، آیا آسیب‌های اخلاقی و مشکلات مثل جعل و کلاهبرداری که در این شبکه‌ها وجود دارد، نیز رفع خواهد شد؟ 🔹وقتی می‌دانیم که این شبکه‌ها با آسیب‌هایی مانند معضلات اخلاقی، نقض حریم خصوصی، تهدید امنیت داده‌ها و انتشار اطلاعات نادرست روبرو هستند، چطور می‌توانیم آنها را آزادانه در اختیار همه بگذاریم تا عملیات روانی کنند؟! 🔮 @gamegahanbine 🪩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتم: قول و تا آخرش هم موندم... (و چه ماندنی که به راستی ماندم!) لبخند رضایت بخشی نشست روی لب مهسا ولی به سرعت محو شد! انگار می خواست از من مطمئن بشه و بعد بقیه ی ماجرا را تعریف کنه! بدون اینکه دستم رو رها کنه ادامه داد: یه کلیپ طنز بود و واقعا هم خنده دار، هنوز هم یادمه! خیره به چشمام با یه آه عمیق گفت: ولی این چند وقت هر وقت یادش می افتم هم خندم میگیره هم گریه ام ! اما... اما... اولین بار وقتی دیدمش توی بهت قرار گرفتم! من واقعا برام سوال شده بود مگه یه کلیپ طنز چقدر می تونه اثر داشته باشه و یا چی می تونه باشه؟! که اینقدر این دختر با حالت پریشان ازش یاد می کنه! سرم رو کج کردم و گفتم: خوب مهسا خانم برام تعریفش کن ما هم بخندیم، شایدم با هم گریه کنیم! نگاهش رو ازم گرفت و چند لحظه ای ساکت شد! سکوتی که حکایت از این داشت که دوباره ذهنش داره خاطراتش رو مرور میکنه! سری تکون داد و لبش رو به دندون گرفت با حالتی که نمیدونم شبیه حسرت بود یا ندامت یا تحییر که ادامه داد: من اون لحظه ای که سرم رو چسبونده بودم به سر فریده و دو تایی صفحه ی گوشی جلومون بودتا خستگی درس از تنم بیرون بره، هیچ وقت فکر نمیکردم که چیزی که بخاطرش شوهر فریده رو تحقیر و سرزنش کرده بودم نصیبم بشه! کلیپ که شروع شد توی اولین نگاه انگار یه تیری از قلبم رها شد! مستاصل ادامه داد: نمیدونم شایدم اشتباه میگم شاید یه تیری به قلبم نفوذ کرد! نمیدونم... واقعا نمیدونم.... ولی هر چی که بود مسیر دوستی من و فریده رو به یه جاهایی رسوند، که اون روز توی کتابخونه هیچ وقت نه خودم فکرش رو میکردم و نه خانوادم که به چنین جایی برسم! با این ذره ذره تعریف کردن مهسا، من رسما جونم به لبم می رسید! دلم می خواست بگم: بابا زودتر برو سر اصل مطلب ببینم آخه چی دیدی؟ به کجا رسیدی؟ شده بود مثل یه فیلم سینمایی که واقعا نمی تونستم پیش بینی کنم، البته تا اینجای حرفهاش یکسری چیزها توی ذهنم می اومد ولی مطمئن نبودم همونی من فکر می کنم همون باشه! ولی یه حدیث از امام صادق(ع) روی ریل ذهنم بدجوری با این حرفها همخونی داشت که: النّظرة سهمٌ من سهام ابلیس...نگاه به گناه تیر زهرآلوده‏اى از تیرهاى شیطانه.  ولی بدبختی اونجایی بود که اون لحظه فقط همین حدیث توی ذهنم رژه می رفت و خیلی طول کشید تا یاد خودم بیفته یه جای دیگه امام علی(ع) فرمودند: اَلعَین بَریدُ القَلب؛ چشم پیغام رسان دل است.... و من چقدر ساده این موضوع رو میدیم!!!!!! و چقدر این ماجرا غیر قابل پیش بینی تر از اون چیزی بود که من حدس میزدم و فکر میکردم!!! چیزی که من فکر میکردم کجا!!! و حرفهایی که کم کم مهسا برام زد کجا!!! (همین طور که توی ذهن خودم حدیث و آیه و روایت رژه می رفت و منم توی اون لحظات مثل مهسا هیچ وقت فکر نمیکردم گرفتار یه ماجرای اسفناک بشم) مهسا ادامه داد: صحنه هایی بود که ذهنم رو تا چند روز درگیر کردن و با حالت و لحن تاکیدی بیشتر همراه با فشار دستش توی دستم هم این رو بهم رسوند، می فهمی همااااا تا چند روز!!! و دوباره ادامه داد: درس که هیچ! کلا زندگیم مختل شده بود!!! (فرض کنید با این آب و تاب که داشت از فریده و اون روز و اون ماجرا تعریف میکرد برام جالب بود که در ادامه اش گفت) حالا کم کم که فریده رو بیشتر بشناسی متوجه میشی یه سیستمی داره اینکه هیچ وقت یکدفعه کاری نمیکنه! (من از نوع صحبت کردن مهسا و التهاب روحی که داشت حرف میزد و مشهود بود، فکر کردم این دیگه کلا بیخیال فریده شده! خصوصا با دعوای امروز ولی ظاهرا حکایت ما با فریده ادامه داشت...!) ادامه دارد.... نویسنده: 🔮 @gamegahanbine 🪩