eitaa logo
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
249 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
33 فایل
@gandoiiii مهربان خدای من @emamhosein113 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرزاد کمال‌زاده: لوکیشن‌های بسیار سختی در «گاندو» داشتیم/جواد افشار خستگی‌ناپذیر است یک سری از لوکیشن‌هایی که در «گاندو» داشتیم حضور در آنها سخت بود و تجربه متفاوتی را برای من رقم زد و باید بگویم این تجربه را بسیار دوست داشتم و از تهیه‌کننده و کارگردان «گاندو» تشکر میکنم به این خاطر که این بستر را برای من به وجود آوردند. اگر بخواهم به نقطه قوت سریال «گاندو» اشاره کنم می‌توانم بگویم سریال «گاندو» مجموعه‌ای از عوامل خوب بود چه کارگردان، چه تهیه‌کننده و چه بازیگران همه و همه خوب بودند و خوبی این گروه این بود که همه با هم همدل بودند و نگاهشان نگاه ویژه ای به کار بود و نیت‌شان خدمت بود بنابراین نتیچه چنین اثری خوب و پر مخاطب خواهد بود...
قهرمانان گمنام پارت پنجاهم و سوم ❤️🕊 《رسول》 داوود : سلام داداش یه چیزی بهت میگم هل نکنی باشه ؟ . بگو ببینم چی شده؟ داوود : داداش من گلزار شهدا بودم که یهو خواهرت رو دیدم رفتم سمتش و باهاش صحبت می کردم داوود همه چی رو تعریف کرد و من گوش میکردم تا اون جایی که گفت کتف فاطمه خانوم تیر خورده رنگ از رخسارم رفت و اشک از چشام شروع به باریدن کرد داوود دستم رو گرفت و رفتیم پشت در اتاق عمل منتظر موندیم که عمل فاطمه تموم بشه زنگ زدم بابا و گفتم که با فاطمه داریم میریم مشهد و یه چند وقتی به فاطمه کار نگیرن با کلی حرف زدن با بابا بالاخره راضیش کردم . دکتر از اتاق عمل اومد .سلام اقای دکتر چی شد ؟ دکتر : خداروشکر به خیر گذشت نگران نباشید تا ۲ ساعت دیگه میارنش بخش . با حرفای دکتر اروم شدم . چند ساعت گذشت و فاطمه رو اوردن تا ببرنش بخش دویدم سمت تختش خداروشکر که خیلی اسیب ندیده بود بردنش توی اتاقش و بعد چند دقیقه دکتر از اتاق بیرون اومد . دکتر میتونم ببینمش دکتر : بله ولی زیاد اذیتش نکنید . چشم سریع رفتم داخل اتاقش . سلام ابجی گلم چطوری خوبی فاطمه ( با صدای خیلی اروم ): سلام خوبم داداش به مامان و بابا که هیچی نگفتی؟ . نه ابجی هیچی نگفتم گفتم که داریم میریم مشهد یه چند روزی فاطمه : اها خداروشکر داداش خیلی خوابم میاد . خب بخواب میدونستم که اینا از اثرات بیهوشیه از اتاق رفتم بیرون و رفتم پیش داوود چقدر خسته بود بیچاره . داوود جان داداش برو یکم استراحت کن داوود : نه داداش نمیتونم .بگردمتا جواب مثبت رو گرفتی دیگه دل تو دلت نیستا 😂😂 داوود : اونکه معلومه 😂😂 اقا محمد اومد بیمارستان 《محمد》 . سلام اقا داوود و سلام استاد رسول داوود و رسول : سلام اقا خوبین .ممنونم خب بیاید تعریف کنید ببینم چی شده ؟ داوود همه قضیه رو برام تعریف کرد و منم پی بردم که قصد کشتن داوود رو دارن منم ازشون دور شدم و زنگ زدم و برای داوود درخواست محافظ کردم دلم نمیخواست هیچ اتفاقی برای داوود بیفته خداروشکر که داوود طوریش نشده بود ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام را تسلیت عرض میکنیم 😔😔😭😭
هممون جمله ی ( اجی مجی لاترجی ) رو تو بچگی شنیدیم ولی میدونستین معنی دقیقش میشه ( میاد،نمیاد،اُمیدی نیست ) 😐💔 ! + بچگی ترسناک تر از همیشه 😂💔 !
استوری جواد افشار @gandoooooooi
استوری های ستاره سادات قطبی @gandoooooooi