eitaa logo
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
225 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
33 فایل
@gandoiiii مهربان خدای من @emamhosein113 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
اینا دیوَند یا اَجِنّه؟😳 🌴خرمشهر بودیم! آشپز و کمک آشپز👨🏻‍🍳، تازه وارد بودند و با شوخی‌ بچه ها ناآشنا. آشپز، سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب‌ها رو چید جلو بچه‌ها. رفت نون🍞بیاره که علی‌رضا بلند شد و گفت: «بچه‌ها! یادتون نره!» 👨🏻‍🍳آشپز اومد و تند و تند دو تا نون گذاشت جلو هر نفر و رفت. بچه‌ها تند نونهارو گذاشتند زیر پیراهناشون. کمک آشپز اومد نگاه سفره کرد. تعجب کرد😯. تند و تند برای هر نفر دو تا کوکو🍳 گذاشت و رفت. بچه ها با سرعت کوکوهارو گذاشتن لاي نونهایی که زیر پیراهنشون بود. آشپز و کمک آشپز اومدند بالاسر بچه‌ها. زُل زدند به سفره. بچه‌ها شروع کردن به گفتن شعار هميشگي:« ما گُشنه‌مونه یالله!😉». که حاجی داخل سنگر شد و گفت:« چه خبره؟🤔» آشپز دوید روبروی حاجی و گفت:« حاجی! اینا دیگه کِیَند! کجا بودند!؛ دیوُونه‌اند یا موجی؟!» فرمانده با خنده پرسید:«چی شده؟😊» آشپز گفت: « تو یه چشم بهم زدن مثل آفريقايي هايِ گشنه، هر چی بود بلعیدند!؟». آشپز داشت بلبل زبانی می‌‌‌کرد که بچه‌ها نونها و کوکوهارو يَواشکي گذاشتند تو سفره. حاجی گفت:‌« این بیچاره‌ها که هنوز غذاشونو نخوردند!».آشپز نگاه سفره کرد. کمی چشماشو باز و بسته کرد.😳 با تعجب سرشو تکوني داد وگفت:« جَلّ الخالق!؟ اینا دیوَند یا اَجِنّه!؟» و بعد رفت تو آشپزخانه. هنوز نرفته بود که صدای خندهٔ بچه‌ها سنگرو لرزوند.😅 @gandoooooooi
🌱 در‌زمان‌اشغال‌خرمشهر ... ! عراقۍ‌ها‌روۍ‌دیۅار‌ نوشتھ‌بودند:«جئنا‌ لنبقے‌‌!!"😐 آمدیم‌تآ‌بمانیم"🙄» بعد‌از،‌آزادے‌خرمشهر🌱 شهید‌بهروز‌مـرادۍ‌زیرش‌نوشت «آمدیم ‌نبودید🤨🚶🏼‍♂😂» ❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها❤️ 🤞🏼🇮🇷 ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ کپـــی با ذکـــر صلوات حلالت رفیق🙃🍃 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @gandoooooooi •┈┈••✾❣✾••┈┈•
✨🍃در‌زمان‌اشغال‌خرمشهر..!! عراقۍ‌ها‌روۍ‌دیۅار‌ نوشتھ‌بودند:«جئنا‌ لنبقے‌‌!!" آمدیم‌تآ‌بمانیم» بعد‌از،‌آزادے‌خرمشهر✨🍃 شهید‌بهروز‌مـرادۍ‌زیرش‌نوشت «آمدیم ‌نبودید🤨» اَللّهمَ صَلّّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ محمدو آل محمد و عجل فرجهم
|😂| . قبل عملیات بود داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم، اگر گیر افتادیم چطور توی بےسیم به هم رزمامون خبر بدیم🧐 که تکفیریا نفهمن... یهو سید ابراهیم () بلند گفت: اقا اگه من پشت بے سیم📞 گفتم همه‌چۍ آرومه من چقدر خوشبختم/: بدونید نابود شدیم تموم شده رفته ‌シ . . . |شادی‌روح‌شهدا‌صلوات💛°° .@gandoooooooi
😂 😆 عازم جبهه بودم. ✊🏻 یکی از دوستانم برای اولین بار بود که به جبهه می آمد. 👀 مادرش برای بدرقه او 👋🏻💧آمده بود. خیلی قربان صدقه اش می رفت و دائم به دشمن ناله و نفرین 👊🏻 می کرد به او گفتم: « مادر شما دیگه برگردید؛ فقط دعا کنید ما بشیم.🦋 دعای مادر زود مستجاب میشه.» 😌 او در جواب گفت: «خدا نکنه مادر، الهی صد سال زیر سایه پدر و مادرت زنده بمونی!🍃 🏁 الهی که صدام 👺 شهید بشه 😵 که اینجور بچه های مردم رو به کشتن میده!» 😐😂😂😑
😂 اسیر شده بودیم 😕 قرار شد بچه‌ها برا خانواده‌هاشون نامه بنویسن! 🔸 بین اسرا چند تا بی‌سواد و کم‌سواد هم بودند که نمی‌تونستن نامه بنویسن اون روزا چند تا کتاب برامون‌آورده بودن که نهج‌البلاغه هم لابه لاشون بود. 🔹 یه روز یکی از بچه‌های کم‌سواد اومد و بهم گفت : من نمی‌تونم نامه بنویسم 😣 از نهج‌البلاغه یکی از نامه‌های کوتاه امیرالمؤمنين علیه‌السلام رو نوشتم روی این کاغذ می‌خوام بفرستمش برا بابام😁 نامه رو گرفتم و خوندم 🧐 از خنده روده بُر شدم🤣🤣 بنده خدا نامه‌ی امیرالمؤمنين علیه‌السلام به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود. 😂😂😂🤣🤣🤣
491.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی به میدون مین رسیدیم😁🤣 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
فرمانده گردانمون شهیدحاج علی باقری نیم ساعت در مورد سکوت در شب حرف زد :🤫 برادرا هیچ صدایی نباید از شما شنیده بشه !سکوت،🤫سکوت،🤫سکوت🤫 کوچکترین صدا می تونه سرنوشت یک عملیات رو عوض کنه.☝️🏻 باید سکوت رو تمرین کنیم🤗👍🏻 گردان در یک ستون به حرکت در آمد و ما همه مواظب بودیم صدای پاهایمان هم شنیده نشود.🙂 که در سکوت و تاریکی مرگبار شب ناگهان فریادی از عمق وجود همه ما را میخکوب کرد.😰 آقای اسحاقیان بود مرد ساده دلی که خیلی دوست داشتنی بود:🧔🏻😍 در تاریکی قبر علی بفریادت برسه بلند صلوات بفرست📿😄 همه بچه ها مانده بودند صلوات بفرستند؟!🤔 بخندند؟!😁 بعضی ها اجابت کرده و بلند صلوات فرستادند.☺️ و بعضی ها هم آرام🤫 اما حاج علی عصبانی فریاد کشید😲بابا سکوت، سکوت، سکوت🤫 و باز سکوت بود که بر ستون حاکم شد و در تاریکی به پیش می رفت که،🙂 این بار با صدایی به مراتب بلندتر فریاد کشید:😲 لال از دنیا نری بلند صلوات بفرست.🤣 وباز ما مانده بودیم چه کنیم ...😅 حاج علی باقری دوباره عصبانی تر ...😡 هنوز حرفهای حاج علی تمام نشده بود که فریاد اسحاقیان بلند شد:😲😁 سلامتی فرماندهان اسلام سومین صلوات رو بلندتر ...🤣 خود حاج علی هم از خنده نتونست دیگه حرف بزنه.😂
😂🌱 بچـہ‌ها رو با شوخے بیـدار مےڪرد تا نمازشب بخونن . .😄🌱 مثلا یڪی‌ رو بیـدار مےڪرد و مے‌گفت: « بابا پاشو من میخوام نمازشب بخونم، هیچ‌ڪس نیس نگام‌ڪنہ! »😂😅👀 یا مے‌گفت : پاشو جون‌من، اسم سہ چھار تا مؤمن‌و بگو ،تو قنوت نمازشـبم ڪم آوردم! »😅:)) 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @RUHINA