بخشی از کتاب :
♦️ غیرتمندان و عاشقان رفتند...
این بخش از کتاب مربوط به سخنرانی پرشور و حزنانگیز حاج قاسم سلیمانی طی مراسم تشییع شهدای عملیات «والفجر۸» در شهر کرمان است. در طول این سخنان بغض و گریه پُرسوز حاج قاسم، باعث گریه جمعیت حاضر شده و این سخنرانی را به یکی از ماندنیترین یادگارهای حاج قاسم از سالهای دفاع مقدس تبدیل کرده است.
گوارا باد بر شما امت عزیز، غیرتمند، ایثارگر، شهادت طلب و شهادتپرور، این فتحالفتوحی که خداوند منان هدیه کرد به شما، گوارایتان باد شهدا، این پیروزی که هدیهای الهی بود. آنچه که شادی را بر دلمان مینشاند، لشکری که تمام گردانهایش شامل لطف خداوند شدند و فاتح هدفهایشان شدند، ولی خنده بر دلهای رزمندگان و سربازان و فرماندهان لشکر ثارالله نماند و غمی برجا ماند. غم از دست دادن و جدایی بین ما و این عزیزان.
چگونه لبی بخندد که در آن جمع ابراهیم هندوزاده نباشد؟! چگونه لبی بخندد که در آن جمع محمد نصراللهی نباشد؟! چگونه لبی بخندد که در آن جمع علمدار لشکر ثارالله، احمد امینی نباشد؟! چگونه لبی بخندد که طلبه شجاع و ایثارگر حسن یزدانی نباشد؟! مادران شهدا! امروز در جمع این پنجتن، ما حمزهای داریم که به منزله حمزه سیدالشهدا که در جنگ احد، پیامبر اکرم فرمود: «حمزه گریهای کنندهای ندارد.» او هم گریه کننده ندارد.
مردم کرمان! غیرتمندان کرمان! جوانان کرمان! مخلصین رفتند، غیرتمندان رفتند، عاشقان رفتند، عرفا رفتند، علمداران لشکر ثارالله رفتند و آنها با خونشان، با گذشتشان، با ایثارشان، اینگونه فداکاری کردند و این پیروزی را به شما هدیه کردند.
مردم! خدا میداند که آخرین گفتارهای همه بسیجیهای مظلوم و همهی پابرهنهها و همهی مستضعفین جبههها و همه گردن کجها در پیشگاه خدا این بود: «خدایا! نیاید آن روزی که ما ببینیم ملت ما سرافکنده است. خدایا! در این ۲۲ بهمن ملت ما را سربلند کن.» آنها شادی لبهای شما را میخواستند. این دعایشان بود و این خواستهشان از خداوند بود. من چه بگویم از شهدا، از این عزیزان، از این مخلصین، از این عرفایی که رفتند!
خدایا! تو شاهد هستی پنج روز به عملیات [والفجر۸] مانده، هرگز اشک از صورت بسیجیهای ما خشک نشد. یکسره گریه میکردند. گردنهایشان کج بود. فریاد میزدند: خدایا! رو سیاهمان نکن. خدایا! شرمندهمان نکن.
#کتابخانه_تخصصی_دفاع_مقدس_همدان
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#کتاب_حاج_قاسم
@ganjinehayejang
شاد بودن ملت ایران، آرزوی دنیایی شهدا بود
[این بخش ازکتاب در ارتباط با سخنرانی جاودانه حاج قاسم سلیمانی در «مهدیه قرارگاه شهید کازرونی» بعد ازعملیات کربلای ۵ دراسفند ماه سال ۱۳۶۵ است.]
یک شب قبل ازعملیات، شبی داشتیم درلشکر به نام«شب وداع»و«شب بیعت».نیمههای شب بود. تا ساعت۴صبح طول کشید. محمدمشایخی برق راروشن کرد وگفت: «میخواهم در روشنایی حرف بزنم.» شاید نوارش باشد، اگر نباشد بر قلبها هست. گفت: «بیعت میکنم، پیمان میبندم، نوشتهام و اعلام میکنم. در همسایگیام شش یتیم در سمت راست و در سمت چپ شش یتیم دیگر وجود دارد. به آنها نوشتهام که یا پیروز میشویم و برمیگردم و یا این که شهید میشوم.» رو کرد به فرماندهان لشکر و اعلام کرد که اگر من به عقب برگشتم، با تیر بزنیدم. گفت: «میخواهم در روشنایی اعلام کنم که همه شما شاهد باشید که بر پیمانم هستم.»
شهید زندی! حاج مهدی عزیز! من با این زبان قاصرم، پاسداران نمونه لشکر بعد از عملیات والفجر۸ را معرفی کردم. همینقدر که اسمش را اعلام کردم، به خدا زانویش لرزید. مثل بچههای مادر مرده گریه میکرد. زیر بازوانش را گرفتم و بلندش کردم.
به همه مردم بگویید، به مادران شهدا، به پدران شهدا، به اسیران و به مفقودین و به حزبالله بگویید مه خدمتکاران، فرزندانتان، حسینوار جنگیدند که پیشکسوت نبرد بودند. به آنها بگویید نگران نباشید که جمعی در خدمتشان بود، مسافر بودند و به قافله پیوستند. به آنها بگویید و پیام ببرید از جبهه که آنها در دعایشان شاید یک یا دو خواسته دنیایی داشتند.
🌹کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان🌹
@ganjinehayejang
به خدا قسم! همه آنها با گریه آن را میخواستند که خدایا، ما بهشت را بر این دنیا ترجیح میدهیم که ما خونبهای این باشیم که برویم و این ملت از پیروزی و فتحی که به دست میآید، خندان باشند. میگفتند ما برویم و ما نباشیم که امام، خدای ناکرده نگران و ناراحت باشد. آرزوی دنیویشان این بود که ملت ایران شاد و خندان باشد. امام شاد باشد و شاید آرزوی دنیوی دیگری هم داشتند و آن، بوسیدن قبر مظلوم، غبار گرفته و محاصره شده اباعبدالله الحسین(ع) بود. حتماً این هم آرزویشان بود و قطعاً به آرزویشان رسیدهاند.
این خونها، خونبهای گرانقدری است. فتحی که حاصل شد و زمینهای که باز کرده، این فتح برابری میکند با تمام سالها ینبردمان و با تمام سالهای جنگمان. درست است که ما عزیزان گرانقدری را از دست دادهایم، ولی فتح بسیار بزرگی بر اثر رشادت اینها و خون اینها حاصل شد.
نه من، نه امام، خدا از شما بندگانش تشکر میکند که مردانه ایستادید که مردانه جنگیدید. این فتح، فتح بزرگی است. فتحی است که قطعاً و انشاءالله خاتمه جنگ است و خاتمه عمر کفر است و همه کفرپیشگان را برخواهد داشت.
🌹کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان🌹
@ganjinehayejang
21.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_زیارتی_ارباب
💢به مناسبت اولین شب جمعه شهادت سردار
💚 قرائت زیارت عاشورا #توسط_سردار شهیدحاج قاسم سلیمانی به صورت ایستاده
#نشر_واجب
🌹کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان🌹
@ganjinehayejang
خلق مشتاق بهشتند و بهشت جاودان
با هزاران آرزو مشتاقِ دیدار شماست ...
#رفاقت_تا_بهشت
#شهید_احمد_کاظمی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@ganjinehayejang
هدایت شده از گنجینه های جنگ
نام کتاب : اینک شوکران
جلد اول: منوچهر مدق به روایت همسر شهید
مولف: مریم برادران
ویراستار: بابک آتشین جان
زیر نظر: کورش علیانی
ناشر کتاب : روایت فتح
سال نشر: 1391
شمارگان: 5500
@ganjinehayejang
هدایت شده از گنجینه های جنگ
#روایتهای_زنانه_جنگ
#کتاب_اینک_شوکران_1
#جانبازشهیدمدق
🌹کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان🌹
@ganjinehayejang