eitaa logo
گاندو
36.8هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
7.5هزار ویدیو
9 فایل
﷽ •|گانـدو؛اطلاعاتی‌امنیتی‌‌ضدجاسوسی|• . تقدیم‌به‌‌سربازان‌‌گمنام‌‌امام‌عصـر"عج" شهدای‌گمنام‌‌و‌مظلوم‌امنیت به‌امید‌گوشه‌ی‌چشمی ۹۸.۴.۱۷ . . . ارتباط @adgann
مشاهده در ایتا
دانلود
گاندو
, 🇮🇷 سال تاسیس: ۱۳۶۲ 🔸طبق قانون اساسی رییس جمهور موظف است فرد مورد نظر برای این وزارتخانه را به مجلس شورای اسلامی معرفی نماید، پس از اخذ رای اعتماد از نمایندگان مجلس، وزیر اطلاعات در راس وزارتخانه اطلاعات که بخش اطلاعاتی دولت (قوه مجریه) محسوب میشود قرار میگیرد . 🔹وزیر اطلاعات بر طبق قانون اساسی باید دارای درجه اجتهاد و آگاه به ضروریات شرعی بوده، همچنین باید پاسخگوی عملکرد خود به رییس جمهور یا نمایندگان مجلس باشد. 🔸 از وظایف این وزارتخانه به گردآوری و پرورش اطلاعات امنیتی و برون‌مرزی، حفاظت اطلاعات، فعالیت‌های ضدجاسوسی و مبارزه با تروریسم میتوان اشاره کرد. 🔹تاکنون هیچگونه آمار رسمی از تعداد کارمندان، افسران اطلاعاتی و پرسنل شاغل در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران منتشر نشده است، 🔸وزارت اطلاعات دارای واحد آموزشی مستقل بنام؛ دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی است، که در سال ۱۳۶۵ بعنوان زیرمجموعه‌ای از وزارت اطلاعات و با نام دانشگاه امام باقر فعالیت خود را آغاز نمود. این دانشگاه در سال ۱۳۹۵ به دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی تغییر نام داد. 🔹اعضای فعال این وزارتخانه در ایران با لقب «سربازان گمنام امام زمان» شناخته می‌شوند. در حال حاضر تصدی این وزارت‌خانه را حجت الاسلام سید محمود علوی بر عهده دارد. ➡️ @ganndo
گاندو
' 🇮🇷 سال تاسیس: ۱۳۸۸ 🔸سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک سازمان وابسته به سپاه‌ پاسداران است که پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران از "تجمیع معاونت اطلاعات سپاه و چند واحد اطلاعاتی دیگر" تشکیل گردید. 🔹با تصمیم سرلشکر حسین سلامی فرمانده کل سپاه، سازمان اطلاعات سپاه در سال ۱۳۹۸ با معاونت اطلاعات راهبردی سپاه ادغام شد. 🔸رئیس این سازمان منصوب  است و بر خلاف وزیر اطلاعات که باید پاسخگوی رئیس‌جمهور و مجلس باشد، او باید با  سپاه پاسداران و رئیس دفتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه، هماهنگ باشد. ریاست این سازمان از ابتدا تاکنون بر عهده حجت الاسلام حسین  بوده است. 🔺از فعالیتهای این سازمان می‌توان به مقابله با جنگ‌نرم، و مقابله با فعالیتهای غیرمجاز سایبری نام برد. 🔻یکی از واحدهای زیر مجموعه‌ی سازمان اطلاعات سپاه که وظیفه برخورد با جرایم سایبری را دارد مرکز بررسی جرایم سازمان یافته است؛ که تحت عنوان شناخته شده‌است. ... ➡️ @ganndo
گاندو
"جاسوس های زن و بهره برداری از آنها توسط سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی" 🔸اغلب با شنیدن واژه ""، تصویر یک در ذهن‌مان شکل می‌گیرد. حال آنکه در طول تاریخ کم نبوده‌اند که با انتقال اطلاعات، سرنوشت جنگ‌ها و کشورها را دگرگون ساخته‌اند. 🔸استفاده از زنان برای جاسوسی دو دلیل عمده دارد: نخست آن که زنان ظن کم‌تری را برمی‌انگیزند. برای نمونه، در طول جنگ جهانی دوم، احتمال اینکه مردان، برخلاف زنان فرانسوی توسط نازی‌ها مورد قرار گیرند بسیار بالا بود. از همین روی، در آن دوره تعداد زنان جاسوس به طرز چشمگیری افزایش یافت و دوم اينکه زنان همواره قادر بودند با استفاده از ظاهری‌شان مردان را فریب دهند و به فاش‌ساختن اطلاعات اغوا کنند. 🔹زنان جاسوس را باید به دو دسته جاسوسان و جاسوسانی که به شهرت یافته‌اند تقسیم کرد. 🔸زنان جاسوس که از آنها تحت عنوان نام برده می‌شود، با استفاده از نقطه ضعف سیاستمداران و مقامات شهوت‌ران، با بکارگیری حربه‌های جنسی، طرح سرویس‌های اطلاعاتی متبوع‌شان را پیاده می‌کردند. 🔹نگاهی به سوابق معروف‌ترین این پرستوها نشان می‌دهد که غالب آنها ریشه‌ای داشته و در خانواده‌هایی با نسب یهودی پرورش یافته‌اند. اینکه چه عاملی منجر به وجود پرستوهای بسیار از  شده است خود نیاز به بحث مفصل و مستدل جداگانه دارد اما آنچه با توجه به شواهد تاریخی و مصداق‌های موجود می‌توان گفت این است که جاسوسی و پرورش پرستو به  پنهان در دست این قوم تبدیل شده و هریک از افراد این جامعه نه‌چندان وسیع اما با نفوذ و هوشمند، به‌طور توانایی تبدیل‌شدن به یک جاسوس یا پرستو را دارا هستند... ➡️ @ganndo
گاندو
' 🇮🇷 سال تاسیس:۱۳۸۶ 🔻یکی از واحدهای زیر مجموعه‌ی سازمان اطلاعات سپاه که وظیفه برخورد با جرایم سایبری را دارد مرکز بررسی جرایم سازمان یافته است؛ که تحت عنوان شناخته شده‌است. 🔸مرکز بررسی جرائم سازمان‌ یافته سپاه پاسداران در سال ۸۶ و به عنوان بخشی از پدافند سایبری سپاه و بر اساس اصل ۱۵۰ قانون اساسی تاسیس شد. 🔹رشد قارچ‌گونه جرائم سازمان‌یافته بین‌المللی و سوء استفاده از بستر اینترنت و سایر سامانه‌های ارتباطی و انجام اقدامات تروریستی، جاسوسی اینترنتی، پولشویی و تخریب نظام فرهنگی و اجتماعی جامعه و هتک حرمت و توهین به مقدسات دینی و ارزش‌های انقلابی از دلایل راه‌اندازی این مرکز به منظور شناسایی و برخورد با جرائم مذکور با هماهنگی قوه قضائیه بوده است. 🔸پروژه‌های مضلین، فتنه عمیق، دارکوب، مرصاد، چشم روباه، ناصح و عنکبوت بخشی از اقدامات این مرکز است که از طریق سایت «گرداب» رسانه‌ای شده است. 🔺نکته قابل توجه آنکه پایه بخش قابل توجهی از پروژه‌های اجرا شده توسط مرکز، ناشی از گزارش‌های مردمی ارسال شده از طریق این سایت بوده است. Gerdab.IR | گرداب https://gerdab.ir/ ➡️ @ganndo
گاندو
' 🇮🇷 به اختصار 🔸پلیس اطلاعات و امنیت عمومی ناجا یا به اصطلاح پلیس امنیت با نام مختصر پاوا، یک واحد تخصصی پلیس ایران است که وظیفه آن "کنترل نظم و امنیت در کشور" می‌باشد. 🔹نظارت بر اماکن عمومی، جمع آوری و دستگیری اراذل و اوباش سطح یک ، کشف سلاح های جنگی و غیر مجاز، کنترل اتباع خارجی، صدور و کنترل گذرنامه در پایانه های مرزی و فرودگاههای بین المللی، حفاظت از اماکن دیپلماتیک، حفظ امنیت عمومی کشور و مجموعه ای از دیگر اقدامات اطلاعاتی و امنیتی از وظایف پلیس اطلاعات و امنیت عمومی نیروی انتظامی است. 🔺همچنین فرماندهی پلیس مهاجرت گذرنامه، و فرماندهی پلیس دیپلماتیک، زیرمجموعه پلیس اطلاعات و امنیت عمومی ناجا می باشند. ... ➡️ @ganndo
گاندو
. قسمت نهم/ در مرکز موساد و دقیقا در بخشی که در حال تمرکز روی مرتضی بودند ولوله‌ای شد. آنها چندین
. قسمت دهم/ جلسه ی مهمی در بیروت در حال برگزاری بود که باید راس ساعت ۲۱ و سی دقیقه برگزار میشد. از مسیری که به اعضایی که قرار بود حاضر شوند اطلاع داده شده بود، و در راه لو رفته بود. موساد اشراف دقیقی داشت به حاضرین؛ مرتضی هم قرار بود یکی از حاضرین باشد و ماجد برای ترور مرتضی مامور شده بود. به ماجد اطلاع دادند که باید عملیات را به هر شکل ممکن انجام دهد و سپس از لبنان خارج شود. در آخرین جلسه‌ای که بین شیخ صالح و مرتضی برگزار شد شیخ اطلاعاتی درباره ی ماجد به مرتضی داد. به او توضیح داده شد که ماجد معمولا در چه زمان از روز در کجاها حضور دارد و چگونه باید عملیات انجام شود. ساعت ۲۱:۵۰ دقیقه بود. جلسه ی ۵ نفره ی مقاومت هنوز شروع نشده بود. جلسه در یک واحد مسکونی که خانه‌ی امن مقاومت به حساب می آمد برگزار میشد. از خیلی قبل تر طبقه ی بالای ساختمان توسط موساد اجاره شده بود. ماجد مأمور بود موادی را که برای از بین بردن حاضرین در جلسه از قبل داخل اتاق کار گذاشته بودند، فعال کند. به ماجد سپرده بودند تا ساعت ۲۱:۴۵ دقیقه یک ساک ورزشی پر از مواد اشتعال زا را جلوی واحد مسکونی محل جلسات و یکی را هم جلوی درب ورودی قرار دهد تا تحت هیچ عنوان امکان زنده خارج شدن هیچکس از ساختمان وجود نداشته باشد. یک به یک گام ها توسط ماجد برداشته شد و حدود ساعت ۲۱:۵۰ او از ساختمان خارج شد تا برای خروج از لبنان آماده شود. شاید ۵ دقیقه از خروج ماجد گذشته بود بومممممم.... صدای مهیب انفجار توجه همه را به محل حادثه جلب کرد. ده دقیقه بعد رسانه های عبری خبر شهادت مرتضی را اعلام و عکس او را هم روی چارت سازمانی مقاومت منتشر کردند. جمعیت بسیار زیادی جلوی درب ورودی ساختمان جمع شده بود تا ببیند ماجرا چیست و چه کسانی کشته شده اند. کمی آنسو تر هم فردی در یک ساختمان مسکونی به دنبال ماجد می‌گشت. در اتاقی که آدرس داده بودند نبود. او شروع کرد به زدن درب خانه‌های اطراف و از ماجد پرسیدن، باز هم خبری نشد. به اطراف رفت و افراد را یک به یک خوب زیر نظر گرفت. هیچکس شبیه ماجد نبود جز یک مغازه دار جوان کچل! کمی نگاه کرد. می‌خواست جوان را خلاص کند. بعد دوباره خوب در ذهنش مرور کرد. قدش و هیکلش به ماجد نمی‌خورد ضمن اینکه کمی تفاوت چهره در هر دو دیده میشد. تصمیم ترسناکی گرفت. با خودش قرار گذاشت برود داخل خانه‌ی ماجد بنشیند و منتظرش بماند. وارد خانه شد. حدود ۳۰ دقیقه گذشت و تصمیم گرفت تلفن همراهش را چک کند. مگر میشد. کانال های عربی به نقل از موساد خبر مرگش را کار کرده بودند. مرتضی باورش نمیشد. دقیقا همان جلسه ای که او یکی از مدعوینش بود و برای حذف ماجد دقیقه ی نود حضورش لغو شده بود، رفته بود روی هوا... اما ماجد چرا نمی آید؟ این سوالی بود که مرتضی برای آن پاسخی نداشت. به راه افتاد و خودش را به شیخ رساند. رسانه‌های مقاومت همه خبر شهادتش را تکذیب کرده بودند. در بین راه مدام با خودش میگفت: من تا به حالا با صالح همکاری نداشتم. نکند بروم صالح فکر کند من عملیات را اشتباه انجام دادم؟ کاش این ماجد بی پدر و مادر را میدیدم و خلاصش می‌کردم. رسما آبرویم پیش صالح رفت. ما هم اسکولیم به حضرت عباس! طرف یک عمر داشته زاغ سیاه ما را چوب می‌زده و ما وانمود می‌کردیم که مثلا اسکولیم، خلاصش نکردیم و او هم امروز که لازم بوده رسماً پیچیده به بازی! این به کنار ! نکند عملیات به خاطر من لو رفته باشد؟ یعنی موساد هنوز در حال رصد من است؟ از کجا فهمیده من میخواهم ماجد را بکشم؟ چطور به ماجد اطلاع داده بپیچد بازی؟ شیخ او را در آغوش گرفت و از او درباره ی ماجد پرسید. مرتضی گفت: ماجد را پیدا نکردم، یکی شبیه ماجد بود اما صرفا شباهت بود و همین ! منتظرش هم ماندم اما نیامد. شیخ به مرتضی گفت: یعنی هیچی به هیچی؟ مرتضی گفت: بله شیخ کمی فکر کرد و بعد گفت: احتمالا ماجد به عملیات امشب ربط داشته است. مرتضی گفت: چه نقشی؟ شیخ گفت: نمی دانم، یا جلسه را لو داده! یا چیزی شبیه به این و احتمالا به همین خاطر از او خواسته اند محل کنونی اش را تخلیه کند... مرتضی گفت: من تا لب مرز لبنان تحت رصد موساد بودم. به بیروت که آمدم ارتباط آنها با من قطع شد، هرچند میدانم دنبال ترور من بوده اند. شاید دیده اند که من رفتم ماجد را بزنم، به او گفته اند فرار کند. صالح کمی فکر کرد و بعد گفت: وقتی علی تو را فرستاد پیش ما، حدس ما این بود که به اینجا نمی‌رسی! حالا یک احتمال دیگر هم مطرح می‌شود: آنها به اطلاعات جلسه دست پیدا کرده اند ، قصد حذف تو را داشته اند، اسم تو را داخل بقیه ی اسم ها دیده اند. دقیقه.ی نود هم که رفتی سر وقت ماجد ما فرصت نکردیم درباره ی نبود تو اطلاع رسانی کنیم و آنها به هوای تو جلسه را زده اند. مرتضی گفت: شیخ اینها را ول کن، ماجد چطور پیچیده به بازی؟ صالح در پاسخ گفت: نمی دانم.... ... 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
گاندو
. قسمت دهم/ جلسه ی مهمی در بیروت در حال برگزاری بود که باید راس ساعت ۲۱ و سی دقیقه برگزار میشد. از
. قسمت یازدهم/ مرتضی اینها را که شنید کمی فکر کرد. بلند شد. کمی قدم زد. سکوتی بر اتاق حاکم بود. بعد به شیخ گفت: اگر من را شناسایی کردند و به خاطر من اتاق جلسات را زدند و باز اگر من را شناسایی کرده و چون رفته ام سراغ ماجد همزمان ماجد را فراری داده اند، دوتایش با هم همزمان نمی‌شود. چون یا باید عملیات علیه جلسه را لغو می‌کردند، یا از ماجد غافل می‌ماندند، چون من همزمان هر دو جا که نبودم ! شیخ گفت: منظورت چیه؟ به چی میخوای برسی؟ مرتضی گفت: نمی دونم، ولی فکر میکنم اینا رد من رو نزدن، احتمالا اسم من رو خبر داشتن و از روی اسمم به اتاق جلسه رسیدن! حالا ماجد چطور فرار کرده، باید صبر کنیم ببینیم چه اطلاعات بیشتری پیدا می‌کنیم. شیخ پرسید: با این فرض به چی میخوای برسی؟ مرتضی گفت: الان اسم من مساوی با کلمه‌ی مرگ شده و من هر کجا باشم اونجا رو میزنن ! به نظرم اول باید ببینیم جلسه ی دیروز به چند مرجع اطلاع داده شده ! دوباره گزارش یه جلسه به همون مرجع ها داده بشه اسم من هم باشه! بعد ببینیم بازم اقدام میکنن یا نه ! شیخ گفت: کجا رو به عنوان اتاق جلسات معرفی کنیم؟ کیا تو جلسه باشن؟ مرتضی گفت: باید ببینید کدوم خونه های امن لو رفته، مدعی بشید جلسه تو همون خونه هاست، اگر از خونه های دو در باشه و افراد از یکی بیان و از طرف دیگه فورا محل رو ترک کنن بهتره! منتها از یک ساعت قبل از اعلام محل قرار، خونه رو تحت نظر بگیرید که از قبلش اگر کسی قصد خرابکاری داشت بتونیم شناسایی کنیم. خونه هم نباید یه آپارتمان باشه که صد نفر بیان و برن نفهمیم کی اومد و کی رفت و ... هرکسی هم مشکوک بود و وارد شد باید آدم داشته باشیم که بره تحت رصدش بگیره به یه ردی چیزی از اینا برسیم. شیخ گفت: ایده ی خوبیه ! اما برای عملیات شکار جاسوس ها کدوم بخش با شماست؟ مرتضی گفت: فعلا تا تکلیف ما و اینکه اسم من چطور داره اینا رو اذیت میکنه روشن نشه به نظرم بهتره من دنبال جاسوس ها نباشم چون حداقلش اینه که مثل ماجد بپیچن به بازی ... بر اساس نقشه ای که مشخص شده بود دو جلسه تعریف شد. جلسه ی اول که نام مرتضی هم داخلش بود به هر ۵ گیرنده اطلاع داده شد و طبق پیش بینی دوباره جلسه رفت روی هوا و کانال ۱۲ رژیم ابتدا خبر حذف مرتضی را اعلام و بعد تکذیب کرد. سری دوم جلسه را به ۴ گیرنده اطلاع دادند و یکی را حذف کردند. در کمال نا باوری متوجه شدند جلسه مورد هدف قرار نگرفته و فهمیدند گیر کار در همان گیرنده ی پنجم است که حذف شده و موساد روی آن سوار است. در همین حال قرار بود یک خبرنگار زن سعودی-لبنانی با یکی از مقامات مقاومت مصاحبه ای داشته باشد. خبرنگار خیلی وقت بود در بیروت حضور داشت و عمده ی مصاحبه هایش هم با مقامات مقاومت بود. شیخ صالح به مرتضی گفت: مرتضی میخواهیم یک جلسه با نوال برگزار شود، جلسه هم فقط به گیرنده ی پنجم اطلاع داده شده و اتفاقا اعلام کنیم مصاحبه با مرتضی است. مرتضی گفت: ایده ی خوبیه ولی ممکنه جلسه بره روی هوا! شیخ صالح گفت: به احتمال ۹۹ درصد نمیره ! مرتضی کمی فکر کرد و با خنده گفت: آها ... / پس من پیشنهاد میکنم خودم در جلسه نباشم شیخ گفت: خودت که قطعا نیستی ! یکی از بچه ها جات میره، اونجا با خبرنگار صحبت میکنن! مرتضی گفت: چهرش رو اصلا نباید نشون بده ! فقط صداش ! شیخ گفت: با چهره ی پوشیده حرف بزنه؟ چرا؟ مرتضی گفت: اگر واقعا جاسوس باشه، میره اطلاعاتی که از چهره دیده رو توضیح میده و با توجه به اینکه موساد عکس من رو داره و از لب مرز تا بیروت پشت سرم بوده میفهمه ما داریم فریبش میدیم! پس بهتره یکی در قد و قواره ی خودم با چهره ی پوشیده بره با نوال صحبت کنه ! صالح با یکی از بچه های گروه هماهنگ کرد. او قبل از اینکه برود آمد پیش مرتضی و گفت: آقا مرتضی وقتی رفتم مصاحبه چه بگویم؟ مرتضی گفت: اول عطر بزن ! خوشتیپ برو ! دوست دارم تصور شیک و خوبی از من تو ذهنش بمونه ! دوم اینکه چیز خاصی نمی‌خواد بگی، یه چند تا جمله هست پشت سر هم تکرار کن: پدر دشمن رو در میاریم، دشمن اگر گستاخی به خرج بده چنین و چنان میکنیم، سطح آمادگی بچه های ما چنین و چنانه، روی دشمن سوار هستیم و ... اگرم سوال خاصی ازت پرسید بگو: اینا طبقه بندی شدست، من اجازه ندارم جواب بدم. فردی که قرار بود جای مرتضی برود گفت: اگر جلسه را زدند چه؟ مرتضی گفت: شیخ صالح که میگه به احتمال ۹۹ درصد نمیزنن چون دختره جاسوسِ خودشونه! جاسوس خودشون رو قطعا به فنا نمیدن! صادق گفت: حالا یه درصد اگر جلسه رو زدن چی؟ مرتضی گفت: اگر جلسه رو زدن ! بعدش روحت باید به روح دختره بگه: ازت عذرمیخوایم، تو هم به خاطر ما جونتو از دست دادی، ولی قطعا جات تو بهشته ! صادق کمی فکر کرد و بعد یک کلمه گفت: حله... ... .
گاندو
. قسمت یازدهم/ مرتضی اینها را که شنید کمی فکر کرد. بلند شد. کمی قدم زد. سکوتی بر اتاق حاکم بود. ب
قسمت دوازدهم/ صادق و مرتضی خداحافظی کردند و سپس او برای جلسه با نوال به خانه ی امنی (که آن هم از خانه های امنِ از قبل لو رفته بود) رفت تا مصاحبه کنند. ابتدای جلسه به نوال توضیح داده شد که حق ضبط صدا ندارد. (آنها میدانستند ممکن است موساد صدای صادق را بشنود و بعد به هوای اینکه او مرتضی است، صاحب صدا را بعدها به نوعی پیدا کرده و ترور کند و اعلام کند مرتضی را ترور کرده و این بار که مقاومت خبر را تکذیب کند موساد رسماً بفهمد که فریب خورده و تمام نقشه ای که مقاومت برای آینده در ذهن دارد به هم بریزد...) از دقیقه ی اول مصاحبه تا پایان ۳۰ دقیقه مدام پیشانی صادق، کف دست هایش و همه ی وجودش عرق میکرد. او هر ثانیه منتظر بود که سالن برود روی هوا ! نوال چند سوال از از صادق پرسید که نکته ی خیلی خاصی نداشت. یکی دو سوال خیلی مشکوک و تابلو بود و یک سوال هم در خصوص تقابل اطلاعاتی مقاومت با موساد بود که صادق اینطور جواب داد: ما همین حالا هم روی برخی عناصر موساد که در لبنان فعال هستند سوار هستیم. صحبت های صادق که به اینجا رسید نوال خنده اش گرفت. او در ذهنش به این فکر میکرد که اگر روی موساد سوار بودی که من الان جلوی تو نبودم. مصاحبه انجام شد و سالن روی هوا نرفت. آنها با هم خداحافظی کردند و صادق با رعایت همه‌ی موارد خودش را به محل حضور مرتضی رساند. مرتضی گفت: چه خبر؟ صادق در پاسخ گفت: سلامتی! جای خواهری جاسوس خوبی بود. خیلی هم متشخص! مرتضی خندید و گفت: از پسش بر اومدی؟ دست برتر رو داشتی یا نه؟ صادق گفت: تو همه چیز دست ما برتر از موساد بود. یکی دو تا سوال خاص هم پرسید که سعی کردم جوابش رو بدم. فقط در حوزه ی تقابل عطرها اون دست برتر رو داشت که یه عطر فرانسوی خیلی خوب زده بود که البته با عطر مشهدی که من به پیرهنم زدم بوی عطرش کامل تو هوا گم شد، خلاصه تو این مرحله هم ما دست برتر رو داشتیم. مرتضی خندید و به یکی از افراد گفت: صادق درک و دریافت خودش از جلسه رو می نویسه، شما هم صدای ضبط شده از جلسه رو برای من بیار! ببینم دوربین مخفی جلوی نوال فعال بوده؟ فردی که مسئول این بخش بود گفت: بله فعال بوده مرتضی در پاسخ گفت: صوت رو زودتر بدید گوش بدم، فیلم رو هم بدید بچه‌های تجزیه و تحلیل زبان بدن ! میگم کدوم دقیقه ها برام مهم هست، اون دقایق رو بدید زبان بدنش رو تحلیل کنن، چون واکنش‌ها برام مهمه... مرتضی از جمع جدا شد و سراغ صالح رفت. شیخ گفت: جمع بندیت چیه مرتضی؟ نوال باید بازداشت بشه یا حذف؟ مرتضی گفت: اول باید صوت و نتیجه ی تحلیل زبان بدنش رو ببینیم تا بفهمیم در جلسه چی رخ داده و به دنبال چی بوده، جدای از اون نه بازداشت میشه نه حذف! نوال سرمایه ی ماست. باید برای جلسات دوم و سوم و مصاحبه های بعدی با مقامات مقاومت دعوت بشه ! بهتره صبر کنیم اولین مصاحبش منتشر بشه و بعد بگیم مقاومت از تولیدات شما خوشش اومده و می‌خوایم زحمت چند مصاحبه ی دیگه رو هم بکشید و به اعلام مواضع ما از تریبون خودتون کمک کنید. شیخ گفت: به چی میخوایم برسیم؟ مرتضی گفت: نوال یعنی موساد. یکی دو بار تو جلسات میاد. موارد رو مطرح میکنیم. بعد به این بهانه که صمیمیت و اعتماد به وجود اومده چند مسئله ی مهم بهش میگیم و تاکید میکنیم جایی طرح موضوع نکنه! چند تا آدرس غلط باید به نوال داده بشه تا کمی با موساد بازی کنیم. صالح به مرتضی گفت: حتما مسئله رو پیگیری میکنیم. راستی باید مسئله ی جاسوس های تحت رصد زودتر حل بشه! اگر جاسوس ها در ترور فرماندهان درست عمل کنن، اگرچه در مدیریت میدان به چالشی نمیخوریم، اما ارتباط میدان و فرماندهی قطع میشه، نباید بگذاریم این رخ بده... مرتضی کمی فکر کرد و بعد گفت: شیخ اخرین جاسوسی که باید شکار میشد ماجد بود که از دست من رفت! لب مرز هم دقیقا همین اتفاق برای من افتاد. من یه خورده تو این مسئله این مدت بد اقبال بودم. نمی دونم مشکل از کجاست ولی اگر لازمه میدونی برای یه عملیات دیگه هم آزمایشی روی من حساب کن! شیخ گفت : نه تو کامل متمرکز شو روی پروژه‌ی نوال ! ولی درباره ی پرونده جاسوس‌ها به من ایده بده! کمی آن سو تر در آپارتمانی در بیروت نوال در حال پیاده سازی متن مصاحبه اش با صادق بود. پیامی هم به این شرح از طریق یک پل ارتباطی برای رابط خود در موساد فرستاد: سلام سارای عزیزم! بالاخره بعد از سال‌ها برادرم رو دیدم. خیلی فرقی با قبل نکرده فقط کمی چاق شده! راستی میخواد یه تصمیم بزرگ بگیره! ولی نمی‌دونم مادرم راضی باشه یا نه! باید مادرم رو ازش مطلع کنم. چند ساعت بعد از این اتفاقات خبری روی خروجی رسانه های صهیون رفت: مرتضی به شهادت رسید. رسانه های مقاومت همچنان خبر را تایید نمی‌کردند. خبری از ترور مرتضی نبود. نوال هم داخل جلسه بدون آنکه کسی متوجه شود یک دستگاه ضبط صوت آورده بود. صادق از روی صدا شناسایی و ترور شده بود 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo