خودسازے و تࢪڪ گناھ
#تمارین_صبر 18 ✴️زیباییِ آدم به صبرشه. هم زیبایی ظاهرے، هم باطنی . وقتی با صبر، آتیش رو ازخودت دفع
#تمارین_صبر 19
✔️بهترین پاسخِ یڪ انسان حلیم،
در مقابلِ خشم دیگران؛ سُڪــوته!
آدمِ صبور
غضب را با غضب جواب نمیده❗️
👈بلڪه خشمش رو
با زیباییِ بردبارے به طرف، ابراز میڪنه.
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#مهارتهای_کنترل_خشم ۱۸ 👈اگر ڪسی با میل و نظرت مخالفت ڪرد؛ سعی ڪن عصبانی نشی. ❌این یڪی از انواع خود
#مهارتهای_کنترل_خشم ۱۹
مخالفتهاے دیگران با شما
هدیـ🎁ـهاے ازطرف خداست!
👈قدرت خودتو باهاشون بسنج!
اگه به عصبانیتت غلبه ڪنی،
درست همون موقع
خدا طعم یه روح بهشتـ🌸ـی رو بهت میچشونه.
خودسازے و تࢪڪ گناھ
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی ڪه اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی ڪه اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهیدابراهیمهادی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
📿
#السلام_علیک_یااباعبدالله
🏴
✍آیتالله جوادی آملی :
مال حرام تا " آبروے آدم" را نبرد انسان را رها نمیڪند، هرگز خیال نڪنیم حرفی ڪه زدیم، و یا مال حرامی ڪه گرفتیم و یا آبروے ڪسی را بردیم ، گذشته، و یا تمام شده،،، خیر!!!
چیزے نمیگذرد!!!
هرڪارے ڪه ڪردیم بالاخره ثمر آن را میبینیم مگر اینڪه با توبه آن راترمیم ڪنیم ....
💠
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرج 🌷
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دوم بعد تصوير بزرگی را در دست گرفت. از جاي خود نيم خيز شدم تا بتوا
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_سوم
آن شب لطف خدا شــامل حال من شد. من ڪه جنگ را نديده بودم. من ڪه در زمان شــهادت ايشان فقط هفت سال داشتم، اما خدا خواست در آن
جلسه حضور داشته باشم تا یڪی از بندگان خالصش را بشناسم.
اين صحبت ها ســال ها ذهن مرا به خود مشغول ڪرد. باورم نمیشد، يك
رزمنده اينقدر حماسه آفريده و تا اين اندازه گمنام باشد! عجيب تر آنڪه
خودش از خدا خواســته بود ڪه گمنام بماند! و با گذشت سال ها هنوز هم پيڪرش پيدا نشده و مطلبی هم از او نقل نگرديده! و من در همه ڪلاسهاے درس و براے همه بچه ها از او می گفتم. هنوز تا اذان صبح فرصت باقي
است. خواب از چشمانم پريده. خيلي دوست دارم بدانم چرا شــيخ زاهد، ابراهيم را الگــوے اخلاق عملي معرفي ڪرده؟ فرداے آن روز بر سر مزار شــيخ حسين زاهد در قبرستان ابن بابويه رفتم.
با ديدن چهره او ڪاملاً بر صدق رويائي ڪه ديده بودم اطمينان پيدا ڪردم. ديگر شڪ نداشتم ڪه عارفان را نه درڪوه ها و نه در پستوخانه هاے خانقاه بايد جست ، بلکه آنان در ڪنار ما و از ما هستند.
همان روز به سراغ يڪی از رفقاے شهيد هادے رفتم. آدرس و تلفن دوستان نزديك شهيد را از او گرفتم. تصميم خودم را گرفتم. بايد
بهتر و ڪامل تر از قبل ابراهيم را بشناســم. از خدا هم توفيق خواستم.
شــايد اين رســالتی اســت ڪه حضرت حق براے شناخته شــدن بندگان مخلصش بر عهده ما نهاده است.
✍ادامه دارد....
↶【☀️】↷
✍العبد محمدتقی بهجت:
بڪاء ( گریه ) بر سیدالشهدا علیهالسلام، از مراتب شهادت [ با آن حضرت ] است.
📚رحمت واسعه، صفحه ٣۵
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_سوم آن شب لطف خدا شــامل حال من شد. من ڪه جنگ را نديده بودم. من ڪه
سلام بر ابراهیم
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_چهارم
زندگینامه
ابراهيم در اول ارديبهشــت ســال ۱۳۳۶ در محله شــهيدآيت الله سعيدے حوالی ميدان خراسان ديده به هستي گشود.
او چهارمين فرزند خانواده بشــمار میرفت. با اين حال پدرش، مشــهدے محمد حسين، به او علاقه خاصی داشت. او نيز منزلت پدر خويش را به درستی شناخته بود.
پدرے ڪه با شغل بقالی توانسته بود فرزندانش را به بهترين نحو تربيت نمايد.
ابراهيم نوجوان بود ڪه طعم تلخ يتيمی را چشــيد. از آنجا بود ڪه همچون مردان بزرگ، زندگی را به پيش برد.
دوران دبســتان را به مدرســه طالقانی رفت و دبيرســتان را نيز در مدارس ابوريحان و ڪريم خان زند. ســال ۱۳۵۵ توانســت به دريافت ديپلم ادبي نائل شود.
از همان سال هاے پاياني دبيرستان مطالعات غير درسی را نيز شروع ڪرد.
حضور در هيئت جوانان وحدت اســلامی و همراهی و شاگردے استادے نظير عامه محمد تقي جعفرے بسيار در رشد شخصيتی ابراهيم موثر بود.
در دوران پيروزے انقلاب شجاعت هاے بسيارے از خود نشان داد.
او همزمــان بــا تحصيل علم بــه ڪار در بازار تهران مشــغول بود. پس از انقلاب در سازمان تربيت بدنی و بعد از آن به آموزش و پرورش منتقل شد
✍ادامه دارد...
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#جملات_ناب ✍هیچ چیز روے زمین نیست؛ ڪه به قیمتِ تو اضافه ڪنه! دنبال قیمتی شدن، روے زمین نباش❗️ خ
#جملات_ناب
✍بخش ارزشمند وجود ما درنگاه خدا؛
قلــ❤️ـب ماست!
بعضی از نعمتها
بیمارےهاے مهلڪی رو در قلب تولید میڪنن؛ مثل تڪبر
ڪه از دست دادنشون
درمانگر این بیماریها هستند❗️
#استادشجاعی
خودسازے و تࢪڪ گناھ
سلام بر ابراهیم ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_چهارم زندگینامه ابراهيم در اول ارديبهشــت ســال ۱۳
♥️
سلام بر ابراهیم
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت_پنجم
ابراهيــم در آن دوران همچون معلمی فداڪار به تربيت فرزندان اين مرز و بوم مشغول شد.
او اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانان يعنی ورزش باســتانی شــروع ڪرد.
در واليبال و ڪشــتی بینظيربود. هرگز در هيچ ميدانی پا پس نڪشيد و مردانه می ايستاد. مردانگــی او را می توان در ارتفاعات ســر به فلک ڪشــيده بازے دراز و گيلان غرب تا دشت هاے سوزان جنوب مشاهده ڪرد.
حماســه هاے او در اين مناطق هنــوز در اذهان ياران قديمی جنگ تداعی میڪند.
در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه هاے گردان هاے ڪميل و حنظله در ڪانالهاے فڪه مقاومت ڪردند. اماتسليم نشدند.
ســرانجام در 22 بهمن سال ۱۳۶۱ بعد از فرســتادن بچه هاے باقی مانده به عقب، تنهاے تنها با خدا همراه شد.
ديگرڪسی او را نديد.
او هميشه از خدا میخواســت گمنام بماند، چرا ڪه گمنامی صفت ياران محبوب خداست. خدا هم دعايش را مســتجاب ڪرد.
ابراهيم سال هاست ڪه گمنام و غريب در فڪه مانده تا خورشيدے باشد براے راهيان نور.
✍ادامه دارد....
خودسازے و تࢪڪ گناھ
♥️ سلام بر ابراهیم ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_پنجم ابراهيــم در آن دوران همچون معلمی فداڪار ب
♥️
سلام بر ابراهیم
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت_ششم
محبت پدر
راوے: رضا هادے
درخانهاے ڪوچڪ و مســتاجرے درحوالی ميدان خراسان تهران زندگی میڪرديم.
اولين روزهاے ارديبهشت سال ۱۳۳۶ بود. پدر چند روزے است ڪه خيلی خوشحال است.
خدا در اولين روز اين ماه، پســرے به او عطا ڪرد.
او دائماً از خدا تشــڪر میڪرد.
هر چند حالا در خانه سه پسر و يك دختر هستيم،
ولي پدر براے اين پسر تازه متولد شده خيلۍ ذوق میڪند.
البته حق هم دارد. پسر خيلی با نمڪی است. اسم بچه را هم انتخاب ڪرد:
«ابراهيم»
پدرمان نام پيامبــرے را بر او نهاد که مظهر صبر و قهرمان توڪل و توحيد بود. و اين اسم واقعاً برازنده او بود.
بســتگان و دوســتان هر وقت او را می ديدند با تعجب می گفتند: حســين آقا، تو ســه تا فرزند ديگه هم دارے،
چرا براے اين پســر اينقدر خوشحالی میڪنی ؟!
پــدر با آرامش خاصی جواب می داد: اين پســر حالــت عجيبي دارد!
من مطمئن هســتم ڪه ابراهيم من، بنده خوب خدا می شــود، اين پسر نام من را هم زنده میڪند.
✍ادامه دارد...