eitaa logo
خودسازے و تࢪڪ گناھ
1.8هزار دنبال‌کننده
688 عکس
814 ویدیو
46 فایل
https://eitaa.com/joinchat/2173240167C847a1cc6ec گروه پاسخ به سؤالات شرعی خانمها‌ ⚘💙 ﷽ ✍پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم: گنهڪارے ڪه به رحمتِ خدا اميدوار است از عابدِ مأيوس، به درگاهِ خدا نزديڪتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ جبران حق الناس سلام ... اگر حقوق ڪسانی را ضایع ڪرده باشیم ولی در حال حاضر فراموش ڪردیم و اصلا یادمان نباشد، یا جایی از ڪسی حقی ضایع ڪردیم و اصلا نفهمیدیم، چطور باید این حقوق رو ادا ڪنیم ڪه در وادے حق الناس گرفتار نشویم..؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ پاسخ_سوال📣📣 سلام ... خدا ڪه فراموش نڪرده، درسته.؟در علم خدا ثبت و ضبط هست، درسته.؟ پس براے اینها حساب جارے باز ڪنید چجورے.؟ هراز چندگاهی اعمال صالح انجام بدهید، و به خدا عرضه بدارید خدایا! اینڪار به نیابت از ڪسانیڪه  به گردن من حق دارند اما من نمی‌شناسمشون یا یادم رفته ، یا اصلا متوجه نشدم ، ولی توے علم تو ثبت و ضبط شده و من بدهڪار اونها هستم .. مثلا: یڪ صفحه قرآن بخوانید⚘ یڪ سلام به امام حسین علیه السلام بدهید⚘ دو رڪعت نماز مستحبی بخوانید و هدیه به معصومین ڪنید⚘ یڪ فقیر اطعام ڪنید⚘ صدقه به فقرا بدهید⚘ چندتا صلوات بفرستید⚘ پیاده‌روے اربعین چند قدم به نیابت از اونها بروید⚘ زیارت امام رضا علیه السلام مشرف شدید، یڪ زیارتنامه به نیابت از اونها بخوانید⚘ وصیت‌نامه یڪ شهید منتشر ڪنید و زیارت اهل قبور بروید به صورت پدر و مادر لبخند بزنید و ثوابش رو هدیه ڪنید و ... هزاران هزار ڪار دیگه ڪه ثواب داره ... روایت فرمود: ڪلُّ مَعروفٍ صَدَقه تمام ڪارهاے خوبی ڪه مصداق معروف هست صدقه هست، پس هر ڪارے ڪه مصداق ڪار خوب هست وثواب داره، می‌تونیم به دیگران اهدا ڪنیم البته واجبات خودمون رو نه ... مثلا نمیشه نماز واجب رو به دیگرے اهدا ڪرد ... اما ڪارهاے مستحب رو میتونیم هدیه ڪنیم به ڪسانی ڪه به گردنِ ما حق الناسی دارن و ما فراموش ڪردیم ... و... ⚘پس این حساب جارے رو باز ڪنید، و هر از چند گاهی شارژ ڪنید⚘ اگر روزانه باشه هم بهتره مثلا با خودتون قرار بگذارید روزانه یڪ ڪار براے این حساب انجام بدهید حالا نه لزوما براے ڪسانیڪه نمی‌شناسید براے تمام ڪسانی‌ڪه به گردن شما حق دارند، خصوصا اینهایی ڪه نمی‌شناسید و دسترسی ندارید مثلا روزے ۱۴ تا صلوات یا روزے ۱ صفحه قرآن یا روزے دو رڪعت نماز یا...... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بیایید با هم یڪ قرار بگذاریم از امروز، یڪ ڪار ساده و سبڪ در حد توان خودمون انتخاب ڪنیم، و به این حساب واریز ڪنیم ⚘روزے ۱۴ صلوات + ۳ بار دست به سینه رو به قبله با وضو: صلّی الله علیڪ یا ابا عبدالله همه به نیابت از اونهایی ڪه گردن ما حق دارند و ما نمی‌شناسیم یا یادمون رفته با دسترسی نداریم ... ⚘⚘ ان شاءالله با این ڪار، گوشه اے از دِینی ڪه گردنمون هست، ادا بشه ثواب پخش آن ذخیره باشد براے شب اول قبر وآخرت وقیامت ڪسانی ڪه حق و حقوقی بگردن ما وپدر ومادر ما دارن دراین ثواب شریڪ باشند التمــــاس دعــــا🤲🌹
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_بیست‌و_نهم من ســريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روے تشڪ ر
✨🌱✨🌱✨🌱✨ بعد سريع رفت تو رختڪن،لباس هايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت. از زور عصبانيت به در و ديوار مشــت مي زدم. بعد يك گوشــه نشستم. نيم ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم. جلوي در ورزشــگاه هنوز شــلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر و کلي از فاميل ها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي خوشحال بودند. يکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشــتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به ســمت من و گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم: فرمايش؟! بي مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرامي داريد. من قبل مســابقه به آقا ابرام گفتم، شــک ندارم که از شــما مي خورم، اما هواي ما رو داشته باش، مادر و برادرام بالاي سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم. بعد ادامــه داد: رفيقتون ســنگ تموم گذاشــت. نمي دوني مــادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گريه اش گرفت و گفت: من تازه ازدواج کرده ام. به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نمي دوني چقدر خوشحالم. مانــده بودم كه چه بگويم. کمي ســکوت کردم و به چهره اش نگاه كردم. تــازه فهميدم ماجرا از چه قرار بوده. بعدگفتم: رفيق جون، اگه من جاي داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نمي کردم. اين کارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه. از آن پســر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر مي کردم. اينطور گذشت کردن، اصاً با عقل جور درنمي ياد! با خودم فکر مي کردم، پوريايِ ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه احتياج دارد و حاکم شهر، آن ها را اذيت کرده، به حريفش باخت. اما ابراهيم... ياد تمرين هاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريه ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم! ✍ادامه دارد... ‌‌‌‎ اللَّهُمَ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ﷺ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـل ْ‌لِوَلـیِـڪ ْ‌ألْـفَـرَج ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌‌‌‎
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_سی_ام بعد سريع رفت تو رختڪن،لباس هايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت
✨🌱✨🌱✨🌱✨ شڪستن نفس راوے: جمعي از دوستان شهيد باران شــديدےدر تهران باريده بود. خيابان ۱۷ شــهريور را آب گرفته بود. چند پيرمرد مي خواستند به سمت ديگر خيابان بروند مانده بودند چه ڪنند. همان موقع ابراهيم از راه رسيد. پاچه شلوار را بالا زد. با ڪول ڪردن پيرمردها، آن ها را به طرف ديگر خيابان برد. ابراهيم از اين ڪارها زياد انجام مي داد. هدفي هم جز شڪستن نفس خودش نداشت. مخصوصاً زماني ڪه خيلي بين بچه ها مطرح بود! همراه ابراهيم راه مي رفتيم. عصر يک روز تابستان بود. رسيديم جلوے يڪ ڪوچه. بچه ها مشغول فوتبال بودند. به محض عبور ما، پســر بچه‌اے محڪم توپ را شوت ڪرد. توپ مستقيم به صورت ابراهيم خورد. به طورے ڪه ابراهيم لحظه روے زمين نشســت. صورت ابراهيم سرخ سرخ شده بود. خيلي عصباني شــدم. به سمت بچه ها نگاه ڪردم. همه در حال فرار بودند تا از ما ڪتڪ نخورند. ابراهيم همينطور ڪه نشســته بود دست ڪرد توے ساك خودش. پلاستيڪ گردو را برداشت. ✍ادامه دارد... ‌‌‌ شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ‌‌‌‎ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━
خودسازے و تࢪڪ گناھ
۵۶ اگه یه شب از دلتنگی خدا خوابت نبـرد، اگه همش انتظار یه کُنجِ دِنج رو می‌ڪشی ڪه فقط تو باشی و خـدا، یعنی عشق توے رگهاے قلبت جوونه زده. مبـارڪ باشه رفیق 🎤 ✨ ✨