eitaa logo
خودسازے و تࢪڪ گناھ
1.8هزار دنبال‌کننده
688 عکس
813 ویدیو
46 فایل
https://eitaa.com/joinchat/2173240167C847a1cc6ec گروه پاسخ به سؤالات شرعی خانمها‌ ⚘💙 ﷽ ✍پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم: گنهڪارے ڪه به رحمتِ خدا اميدوار است از عابدِ مأيوس، به درگاهِ خدا نزديڪتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️یڪی از نشانه‌هاے سلامتی روح این است ڪه انسان، نسبت به برادران ایمانی‌اش و به مؤمنین، غلّ و ڪینه و دشمنی نداشته باشد. ☑️وقتی انسان می‌بیند یڪ ڪینه، یڪ دشمنی، حتی یڪ دلخورے نسبت به یڪ مؤمن در او ایجاد شده، این یڪ زنگ و هشدارے می‌دهد ڪه حواست باشد تو روحت سالم نشده است، صفت رذیله دارے. یڪی از آن درجه‌هایی ڪه روے روح انسان نصب می‌شود و افراد بیدار می‌توانند نگاه ڪنند و رصد نمایند همین است. ◼️استاد اخلاق حاج آقا حفظه الله تعالی ✨
🌾 بهترین و بالاترین ذکرها، صلوات و استغفار هستند آیت الله مجتبی آقاتهرانی تشبیه جالبی فرمودند: مثل پاڪ‌ڪن است ڪه گناهان را پاڪ می‌ڪند ولی هم مداد است هم پاڪ‌ڪن یعنی از یڪ طرف گناهان را پاڪ می‌ڪند و از طرف دیگر حسنه می‌نویسد 🔻
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_شصت‌ودوم روش تربیت راوی: جواد مجلسی راد، مهدی حسن قمی منزل م
✨🌱✨🌱✨🌱✨ او هنوز مجروح بود مجبور بود یک جا بایستد. اما خیلی خوب ضربه می‌زد. خیلی خوب هم توپ‌ها را جمع می‌کرد. شب به برادرم گفتم این آقا ابراهیم را می‌شناسی؟ عجب والیبالی بازی می‌کند! برادرم خندید و گفت: هنوز او را نشناختی! ابراهیم قهرمان والیبال دبیرستان‌ها بود تازه قهرمان کشتی هم بوده! با تعجب گفتم: جدی میگی؟ چرا هیچی نگفت؟ برادرم گفت: نمی‌دونم، فقط بدون که آدم خیلی بزرگیه! چند روز بعد دوباره مشغول بازی بودیم آقا ابراهیم آمد. هر دو طرف دوست داشتند در تیم آنها باشد. بعد هم مشغول بازی شدیم چقدر زیبا بازی می‌کرد آخر بازی بود. از مسجد صدای اذان ظهر می‌آمد ابراهیم توپ رو نگه داشت و بعد گفت: بچه‌ها میاید برویم مسجد؟! گفتیم: باشه بعد با هم رفتیم نماز جماعت. چند روز گذشت و حسابی دلداده آقا ابراهیم شدیم. به خاطر او می‌رفتیم مسجد. یک بار هم ناهار ما را دعوت کرد و کلی با هم صحبت کردیم. بعد از آن هر روز دنبال آقا ابراهیم بودم. اگر یک روز او را نمی‌دیدم دلم برایش تنگ می‌شد. واقعاً ناراحت می‌شدم. یک بار با هم رفتیم ورزش باستانی. خلاصه حسابی عاشق اخلاق و رفتارش شده بودم. او با روش محبت و دوستی ما را به سمت نماز و مسجد کشاند. اواخر مجروحیت ابراهیم بود. می‌خواست برگردد جبهه یک شب توی کوچه نشسته بودیم، برای من از بچه‌های ۱۳ ، ۱۴ ساله در عملیات فتح المبین می‌گفت. همینطور صحبت می‌کرد تا اینکه با یک جمله حرفش را زد: آنها با اینکه سن و هیکلشان از تو کوچکتر بود ولی با توکل بر خدا چه حماسه‌هایی که آفریدند ✍ادامه دارد... شهدا را یاد ڪنیم با ذڪر صلوات⚘ «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_شصت‌وسوم او هنوز مجروح بود مجبور بود یک جا بایستد. اما خیلی خ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ تو هم اینجا نشستی و چشمت به آسمانه که کفترهایت چه می‌کنند؟ فردای آن روز همه کبوترها را رد کردم و عازم جبهه شدم. از آن ماجرا سال‌ها گذشت حالا که کارشناس مسائل آموزشی هستم می‌فهمم که ابراهیم چقدر دقیق و صحیح کار تربیتی خود را انجام می‌داد. او چه زیبا امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد. ابراهیم انقدر زیبا عمل می‌کرد تا الگویی برای مدعیان امر تربیت بود. آن هم در زمانی که هیچ حرفی از روش‌های تربیتی نبود نیمه شعبان بود با ابراهیم وارد کوچه شدیم چراغانی کوچه خیلی خوب بود بچه‌های محل انتهای کوچه جمع شده بودند وقتی به آنها نزدیک شدیم همه مشغول ورق بازی و شرط‌بندی بودند! ابراهیم با دیدن آن وضعیت خیلی عصبانی شد اما چیزی نگفت من جلو آمدم و آقا ابراهیم را معرفی کردم و گفتم: ایشان از دوستان بنده و قهرمان والیبال و کشتی هستند بچه‌ها هم با ابراهیم سلام و احوالپرسی کردند. بعد طوری که کسی متوجه نشود ابراهیم به من پول داد و گفت برو سریع ده تا بستنی بگیر و بیا آن شب ابراهیم با تعدادی بستنی و حرف زدن و گفتن و خندیدن با بچه‌های محل ما رفيق شد. در آخر هم از حرام بودن ورق بازی گفت وقتی از کوچه خارج می‌شدیم تمام کارت‌ها پاره شد، و در جوب ریخته شده بود ✍ادامه دارد...⚘ «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
سید رضی جامع نهج البلاغه پس از مرگ مادرش گفت: "بعد از این با ڪدام دست بلاها را رد ڪنم؟"