خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دویستُ_بیستوهشتم بعد متوجه شــدم که دو نفر از دوستان ايشان که آن
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_دویستُ_بیستونهم
مزار يادبود
راوی: خواهر شهيد
بعد از ابراهيم حال و روز خودم را نمي فهميدم.
ابراهيم همه زندگي من بود.
خيلي به او دلبسته بوديم.
او نه تنها يک برادر، که مربي ما نيز بود. بارهــا با من در مورد حجــاب صحبت میکرد و مي گفــت:
چادر يادگار حضرت زهرا سلاماللهعلیها اســت،
ايمان يک زن، وقتي کامل مي شود که حجاب را کامل رعايت کند و... وقتي ميخواستيم از خانه بيرون برويم يا به مهماني دعوت داشتيم،
به ما در مورد نحوه برخورد با نامحرم توصيه مي کرد و... اما هيچگاه امر و نهي نمي کرد!
ابراهيم اصول تربيتي را در نصيحت کردن رعايت مي نمود.
در مورد نماز هم بارها ديده بودم که با شوخي و خنده، ما را براي نمازصبح صدا مي زد و مي گفت: «نماز، فقط اول وقت و جماعت»
هميشــه به دوستانش در مورد اذان گفتن نصيحت مي کرد.
مي گفت: هرجا هستيد تا صداي اذان را شنيديد، حتي اگر سوار موتور هستيد توقف کنيد و با صداي بلند، پروردگار را صدا کنيد و اذان بگوئيد.
زماني که ابراهيم مجروح بود و به خانه آمد از يک طرف ناراحت بوديم و از يک طرف خوشحال!
ناراحت براي زخمي شدن و خوشحال که بيشتر مي توانستيم او را ببينيم.
✍ادامه دارد...
شهدا را یاد ڪنیم با ذڪر صلوات⚘
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»