خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_نودو_دوم ظاهر ساده راوی: جمعي از دوستان شهيد در ايام ابتداي جنگ
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_نودو_سوم
پرسيدم: لباست كو!؟ گفت: يكي از بچه هاي كُرد از لباس من خوشش آمد. من هم هديه دادم به او!
ســاعتش را هم به يك شخص ديگرداده بود.
آن شخص ساعت را پرسيده بود و ابراهيم ساعت را به او بخشيده بود!
اين كارهاي ساده باعث شد بسياري از كردهــاي محلي مجذوب اخلاق ابراهيم شــوند و به گروه اندرزگو ملحق شــوند.
ابراهيم در عين ســادگي ظاهر، به مســائل سياســي كاملا ً آگاه بود.
جريانات سياسي را هم خوب تحليل مي كرد.
مدتي پس از نصب تصاوير امام راحل و شهيد بهشتي در مقر، از طرف دفتر فرماندهي كل قوا در غرب كشور كه زير نظر بني صدر اداره مي شد دستور تعطيلي و بستن آذوقه گروه صادر گرديد،
اما فرمانده ارتش در آن منطقه اعلام كرد كه حضور اين گروه در منطقه لازم است.
تمامي حملات ما توسط اين گروه طراحي و اجرا میشود.
بعد از مدتي با پيگيري هاي اين فرمانده،جلوي اين حركت گرفته شد.
يك روز صبح اعلام كردند كه بني صدر قصد بازديد از كرمانشاه را دارد.
ابراهيم و جواد و چند نفر از بچه ها به همراه حاج حسين عازم كرمانشاه شدند.
فرماندهان نظامي با ظاهري آراســته منتظر بني صدر بودند.
اما
قيافه بچه هاي اندرزگو جالب بود. با همان شلوار كردي و ظاهر هميشگي به استقبال بني صدر رفتند!
هر چند هدفشــان چيز ديگري بود. مي گفتند : ما مي خواهيم با اين آدم صحبت كنيم و ببينيم با كدام بينش نظامي جنگ را اداره مي كند!
آن روز خيلي معطل شديم.
در پايان هم اعلام كردند رئيس جمهور به علت آسيب ديدن هلي كوپتر به كرمانشاه نمي آيد.
مدتي بعد حضرت آيت الله خامنه اي(حفظه الله) به كرمانشاه آمدند. ايشان در آن زمان امام جمعه تهران بودنــد.
ابراهيم تمام بچه ها را به همراه خود آورد. آن ها با همان ظاهر ساده و بي آلايش با حضرت آقا ملاقات كردند
و بعد هم يك يك، ايشان را در آغوش گرفتند و روبوسي كردند.
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd