⬆️ ادامه ی قسمت اول ....
امام فرمودند: تا بچه ها نيايند غذا نمى خوريم !
قصاب گفت: اى برادر غذا بخوريد، بچه ها جاى ديگرى رفته اند! امام فرمودند: ما غذا نمى خوريم تا آنها بيايند. هر چه قصاب اصرار به غذا خوردن كرد، امام قبول نكردند؛ تا اين كه فرمودند: آيا مرا نمى شناسى؟ من #مولاى_تو على بن ابى طالب هستم.
قصاب گفت: اى مولاى من فرزندان، مال و همسرم فداى تو باد! سپس نزد همسرش رفت. زن گفت: بچه هايم كو؟ قصاب گفت: خاموش باش كه به خاطر #محبت_مولايم ذبح شدند. همسرش #گريان شد. قصاب گفت: ساكت باش كه مهمان مهربان، كودكانمان را #زنده خواهد كرد. زن گفت: چه طور زنده مى كند؟ قصاب گفت: اين مهمان امیرالمومنین (ع) است.
همسر قصاب با شنيدن اين كلمات خودش را روى قدم هاى امام انداخت. امام فرمودند: ناراحت نباش! الان #به_اذن_خدا فرزندانت را #زنده مى كنم.
امام به قصاب فرمودند: نعش طفلانت را بياور. قصاب نعش كودكان را آورد. امام برخاست دو ركعت #نماز به جاى آورد و #دعا كرد. مرد كوفى مى گويد: ناگاه ديدم آن دو طفل نشستند و گفتند: لبیک، لبیک، يا مولانا يا اباالحسن، و بر قدم هاى آن حضرت افتادند و دست و پاى آن بزرگوار را بوسيدند . و قصاب و همسرش بسيار مسرور شدند.
امام به آن مرد كوفى فرمودند: آيا شما هم مثل اين قصاب با زبان و قلب مرا دوست داريد؟ گفت : #نه. امام فرمودند: اين ها #محب_قلبى_و_زبانى من هستند. آن وقت نشستند و غذا خوردند. قصاب دامن امام را گرفت و گفت: اى آقاى من اگر اين #راز در شهر فاش شود و پادشاه از اين جريان باخبر گردد همه ما را خواهد #كشت!
امام فرمودند: نترس، هرگاه مشكلى برايت پيش آمد، #مرا_صدا_بزن! سپس خداحافظى كرده و رفتند و به مرد كوفى فرمودند: چشم را روى هم بگذار، كوفى چشم را روى هم گذاشت و پس از سه قدم خود را در كوفه ديد.
طولى نكشيد كه جريان مرد قصاب در شهر منتشر گرديد و پادشاه در جريان قرار گرفت. اراده كرد آنها را بكشد وقتى كه مامورين به آنان حمله كردند، قصاب #شاه_ولايت را خواند. همان ساعت امام حاضر شده و مهاجمين را به قتل رسانيد؛ و سپس رفتند كه پادشاه را به سزاى عملش برسانند. پادشاه به وحشت افتاد و با سر و پاى برهنه به حضور آن حضرت شرفياب شد و فرياد الامان الامان برداشت و #ايمان آورد و از هلاكت #نجات يافت و عاقبتش به خير گرديد.
📗 ۷۲ داستان از شفاعت امام حسين (ع)، ج ۱، ص ۵ تا ۸.
💚🌿💚🌿💚🌿💚🌿💚🌿💚🌿
⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠
🔴اَصبَغ بن نباته گوید:
🔆خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمدم و دیدم آن حضرت #متفكر است و زمین را #خط مےكشد، عرض كردم:
یا امیرالمؤمنین!
چرا شما را #متفكر مى بینم و بە زمین خط میكشى، مگر بە آن (خلافت در روى زمین) #رغبت كرده اى؟
🔅فرموند: #نه، بخدا، هرگز روزى #نبوده كه به خلافت یا به دنیا رغبت كنم، ولى فكر مى كردم درباره #مولودی كه فرزند #یازدهم من است،
او همان #مهدى است كه #زمین را از #عدل و داد پر كند، چنانكه از جور و #ستم پر شده باشد.
براى او #غیبت و #سرگردانى است (هر زمانى در شهرى بسر مى برد) كه مردمى در آن زمان گمراه گردند و دیگران هدایت شوند،
🔹عرض كردم: یا امیرالمؤمنین، آن سرگردانى و غیبت تا #چه اندازه است؟
🔸فرموند: شش روز یا شش ماه یا شش سال، عرض كردم: این امر (غیبت و سرگردانى) شدنى است؟!
فرموند: #آرى چنانكه خود او خَلق شدنى است (غیبتش هم قطعى و مسلم است) #ولى اى اصبغ #توكجا و این امر⁉️
آنها (كه زمان غیبت را #درك میكنند) #نیكان این امت با نیكان این عترت (خاندان پیغمبر صلى اللّه علیه و آله)اند،
عرض كردم: پس از آن چه میشود؟
فرموند: پس از آن هر چه #خدا خواهد مى شود،
همانا خدا را، #بداءها و #اراده ها و #غایات و پایانهاست.
📚اصول كافى جلد 2 صفحه 136 روایت 7
☑️و اما در باب فرمایش حضرت امیر علیه السلام که به شش روز شش ماه شش سال اشاره کرده انده اند جا دارد که توضیح مختصر داده شود:
✅در روایتی آمده است کلام معصوم مانند قرآن هفتاد بطن دارد...
لذا این روزها قطعا معانی متفاوتی دارد❗️
🌺اللّهمـّ عجّل لولیّڪَ الفرَج🌺
7روزتا #محرم
🌱🌺🌱💚🌱🌺🌱💚🌱🌺🌱
🌺🔚باصلوات برای سلامتی #امام_زمان (عج) همࢪاهیمون کنید•
#جمعه
#مباهله
#محرم
#اللهم عجل لولیک الفرج
#ما_ملت_امام_حسینیم