eitaa logo
🌺کانال قطعه ای ازبهشت
617 دنبال‌کننده
13هزار عکس
11.6هزار ویدیو
1.4هزار فایل
🌸✨رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم میفرمایند. دوچیزموجب برطرف شدن فقرمی شود✨ 1⃣👈بسیاریاد کردن خدا 2⃣👈فرستادن صلوات برمن #قطعه_ایی_از_بهشت •┈┈••✾•🍃🌹🍃🌹•✾••┈┈• @gateiazbehesht •┈┈••✾•🍃🌹🍃🌹•✾••┈┈•
مشاهده در ایتا
دانلود
✋🏻 دست بالای دست بسیار است! 🏰 فکر همه جا را کرده بود و می خواست به گونه ای ماهرانه آبروی امام را بریزد. به شعبده باز هندی گفت: + می توانی کاری بکنی که کِنِف شود؟! - چه جور کاری؟ + نمی دانم! هر کاری که می توانی انجام بده تا سرافکنده شود. اگر چنین کنی، هزار دینار به تو می دهم. 👳🏾‍♂️ شعبده باز از شنیدن پاداش «هزار دینار» دست و پای خود را گم کرد. پول چنان او را سر مست کرده بود که سر از پا نمی شناخت! 💭 نقشه اش را به متوکل گفت. 👏🏻 متوکل قهقه سر داد و گفت: - آفرین، آفرین بر تو! ببینم چه کار می کنی! 🍪 به دستور شعبده باز نان های سبکی پختند و سر سفره ی ناهار گذاشتند. 🏰 از امام دعوت کرد برای صرف ناهار به قصر بیاید. 🍛 وقتی امام وارد شد و سر سفره نشست، شعبده باز کنار امام نشست و منتظر ماند. - بفرمایید... بخورید... بسم الله... 🍪 امام به محض این که دست به سوی نان دراز کرد، شعبده باز با حرکاتی عجیب و تکان دادن دست هایش، نان را به عقب پرتاب کرد!! 🍪 حضرت دست به سمت نان دیگری دراز کرد. دوباره نان به هوا بلند شد و عقب تر افتاد. این کار سه بار تکرار شد!! 🗣️ حاضران که از درباریان و دوستان متوکل بودند، از خنده روده پر شده بودند و نیششان تا بنا گوش باز بود. 🌹امام فهمید هدف چیست. آن گاه بر خواست و همه را از نظر گذراند. 🦁‌آن گاه به شیر نری که یال و کوپال مهیبی داشت و روی پشتی نقش بسته بود، اشاره کرد و گفت: - او را بگیر! 👈🏻 امام به شعبده باز اشاره کرد. 🦁 شیری واقعی و خشمناک از پشتی بیرون جهید و به شعبده باز حمله کرد. این کار به قدری با سرعت انجام شد که امکان حرکتی به هیچکس نداد. شیر درنده او را درید و خورد. پس به جای اوّلش بازگشت و دوباره به پشتی نقش بست! 👥👤 برخی از حاضران از دیدن صحنه ی وحشتناک خورده شدن شعبده باز توسط شیر، نزدیک بود قالب تهی کنند. چند نفری غش کرده بودند. گروهی زبانشان بند آمده بود و نمی دانستند چه بگویند. اصلاً انتظارش را نداشتند و آنچه را دیده بودند، باور نمی کردند. 👳🏾‍♂️ متوکل که اوضاع را خراب دید، برخاست و به حضور حضرت آمد و عرض کرد: - ای علی بن محمد! حقا که تو از او شعبده بازتری! آفرین! خواستم مزاح کرده باشیم. حال بنشین غذایمان را بخوریم. واقعاً که دست بالای دست بسیار است! - به خدا قسم! شعبده بازی نبود. این، قدرت خدا بود و دیگر هیچگاه شعبده باز را نخواهید دید. وای بر تو متوکل! آیا دوستان خدا را به دشمنانش می فروشی؟ آیا دشمنان را بر ما ترجیح می دهی؟! 👣 امام این سخنان را گفت و رفت. 🏰 خون شعبده باز روی زمین ریخته بود و حاضران هنوز به حال عادی بازنگشته بوند؛ حتی از نزدیک شدن به عکس بی جان شیر وحشت داشتند. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۷ - ۱۴۶. 📗 حیات پاکان ۴/ داستانهایی از زندگی امام رضا (علیه السلام)، امام جواد (علیه السلام) و (علیه السلام)، مهدی محدثی‏. هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴داستانی از امام کاظم علیه السلام و حُسن خلق نسبت به دشمن خود ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎