#داستان_آموزنده
#احسن_القصص
#فرزندان_خود_را_اینچنین_تربیت_کنید
💥 #معاویه روزی برای ابوالاسود دئلی هدیه ای فرستاد که مقداری از آن، حلوا بود. منظورش از فرستادن هدیه این بود که دل آنها را بدست آورد وقلبشان را از محبت #علی(ع)خالی کند. ابوالاسود دخترکی پنج ساله یا شش ساله داشت پیش پدر آمد همین که چشمش به حلوا افتاد لقمه ای از آن برداشت در دهان گذاشت.
ابوالاسود گفت دخترکم! بینداز، این غذا زهری است، #معاویه می خواهد بوسیله حلوا ما را فریب دهد و از امیر المؤمنین(ع)دور کند، محبت ائمه(ع)را ازقلب ما خارج نماید. دخترک گفت قبحه الله یخدعنا عن السید المطهر بالشهداء المزعفر تبا لمرسله و آکله خدا صورتش را زشت کند. می خواهد ما را از سید پاک و بزرگوار به وسیله حلوائی شیرین و زعفران دار بفریبد. #مرگ بر فرستنده و خورنده این حلوا باد. آنقدر دست به گلو برد و خود را رنج داد تا آنچه خورده بود قی کرد آنگاه که خود را پاک از آلودگی حلوا یافت این شعر را سرود.
ابا لشهد المزعفر یابن هند - نبیع علیک احسابا و دینا
معاذ الله کیف یکون هذا - و مولانا امیرالمومنینا
📚الکنی و الالقاب، ج 1، ص 7
🍃🍃🍃🍃🌹🍃🍃🍃🍃
کپی با ذکر صلوات به نیت سلامتی و تعجیل امر ظهور امام زمان عج
http://eitaa.com/joinchat/957415748C102291c70b