💠حکایت دوست بهلول
💥یک روز یکی از دوستان بهلول گندم هایی برای آسیاب کردن به آسیاب برد.
💥بعد از آسیاب گندم ها، آنها را روی خر خود سوار کرد و به خانه رفت. نزدیک خانه بهلول، الاغش شروع به لنگیدن کرد و افتاد. بهلول را صدا زد و به
💥او گفت: “الاغ خود را به من بده تا بتوانم بارخود را به خانه ببرم.”
💥بهلول قسم خورده بود که خر خود را به کسی نمی دهد، بنابراین گفت: “الاغ من نیست”. اما همان لحظه الاغ شروع به عرعر کرد.
💥مرد به بهلول گفت: “الاغ تو در خانه است اما میگویی که نیست.”
💥بهلول پاسخ داد: “عجب دوست احمقی هستی. تو پنجاه سال است که با من رفیقی، حرف مرا باور نداری ولی حرف الاغ را باور میکنی؟
#دروغ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️👏شاهکار تبلیغاتی جبهه انقلاب
🔪چاقو کشی انتخاباتی 😂🤬
🤨چته؟ چه خبرته؟ چرا میکروفن رو پرت میکنی سمت قصابها، مستاجرها ،نانواها، بورسیها، رانندهها، کارگرها، معلمها، نخبهها و جوانها؟
👌کاش این سکانسهای تلخ رو بفرستید همه ببینند تا دیگه تَکرار نشه!
#دروغ
👌گلستانی