قهرمان اونه که.....
۴ ادیت زیبا و دوست داشتنی تقدیم به شما عزیزان☺️🌸ヅ
#آقامحمد❣️
#گاندو🐊
#غدیر❤️
#عرفه📿
#خوزستان🏔
#واکسن💉
#رمی_شیطان_بزرگ🕋
#ساختخودمونہ😌
#کپی_به_شدت_ممنوع❌
#فوروارد_به_شدت_مجاز✅
@ggaannddo🖇
هدایت شده از گاندو
تیم حرفه ای گاندو🙃❤️
آقای دکتر ، آقا امید ، آقا وحید ، آقا سجاد و اون بنده خدا که اسمش یادم رفته و حال ندارم برم ببینم🙄😬
دوباره ندا اومده که پخش فیلم وضعیت زرد با گاندو تداخلی نداره و همزمان ممکنه هردو فیلم پخش بشن😶
گاندو۲ ، ۴۰ قسمت هست که اول ۱۳ قسمت عید رو پخش میکنن و بعد ۲۷ قسمت جدید😌
#گاندو
@gando12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭به هیچی نرسیدم...😐🤷♀
#آقامحمد❣️
#گاندو🐊
#غدیر❤️
#عرفه📿
#خوزستان🏔
#واکسن💉
#رمی_شیطان_بزرگ🕋
#کپی_به_شدت_ممنوع❌
#فوروارد_به_شدت_مجاز✅
@ggaannddo🖇
بترسید از کسانی که.....
#آقامحمد❣️
#گاندو🐊
#غدیر❤️
#عرفه📿
#خوزستان🏔
#واکسن💉
#رمی_شیطان_بزرگ🕋
#کپی_به_شدت_ممنوع❌
#فوروارد_به_شدت_مجاز✅
@ggaannddo🖇
پروفایل طورے
#آقامحمد❣️
#گاندو🐊
#غدیر❤️
#عرفه📿
#خوزستان🏔
#واکسن💉
#رمی_شیطان_بزرگ🕋
#کپی_به_شدت_ممنوع❌
#فوروارد_به_شدت_مجاز✅
@ggaannddo🖇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی منو از عشق تو....
#آقامحمد❣️
#گاندو🐊
#غدیر❤️
#عرفه📿
#خوزستان🏔
#واکسن💉
#رمی_شیطان_بزرگ🕋
@ggaannddo🖇
شهید میشه اونی که.....
#آقامحمد❣️
#گاندو🐊
#غدیر❤️
#عرفه📿
#خوزستان🏔
#واکسن💉
#رمی_شیطان_بزرگ🕋
@ggaannddo🖇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مخصوص فن پیجای علی آقای افشار
#آقامحمد❣️
#گاندو🐊
#غدیر❤️
#عرفه📿
#خوزستان🏔
#واکسن💉
#رمی_شیطان_بزرگ🕋
#کپی_به_شدت_ممنوع❌
#فوروارد_به_شدت_مجاز✅
@ggaannddo🖇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط یه نگا بندازین به این همه فن پیج....😐😅
#آقامحمد❣️
#گاندو🐊
#غدیر❤️
#عرفه📿
#خوزستان🏔
#واکسن💉
#رمی_شیطان_بزرگ🕋
#کپی_به_شدت_ممنوع❌
#فوروارد_به_شدت_مجاز✅
@ggaannddo🖇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه فیلم زیرخاکی طور از علی آقا😌🌱
#آقامحمد❣️
#گاندو🐊
#غدیر❤️
#عرفه📿
#خوزستان🏔
#واکسن💉
#رمی_شیطان_بزرگ🕋
#کپی_به_شدت_ممنوع❌
#فوروارد_به_شدت_مجاز✅
@ggaannddo🖇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه میکس جذاب سریع از کاراکترای گاندو😜😂
#آقامحمد❣️
#گاندو🐊
#غدیر❤️
#عرفه📿
#خوزستان🏔
#واکسن💉
#رمی_شیطان_بزرگ🕋
#کپی_به_شدت_ممنوع❌
#فوروارد_به_شدت_مجاز✅
@ggaannddo🖇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچی نمیگم خودتون ببینید😂😅
#آقامحمد❣️
#گاندو🐊
#غدیر❤️
#عرفه📿
#خوزستان🏔
#واکسن💉
#رمی_شیطان_بزرگ🕋
#کپی_به_شدت_ممنوع❌
#فوروارد_به_شدت_مجاز✅
@ggaannddo🖇
هدایت شده از تبادلات پر جذب ریحانه
به مناسبت شهادت حضرت مسلم بن عقیل و روز عرفه امروز تب نمیزنم
یاعلی
هدایت شده از گاندو
زمان پخش گاندو۲ مشخص شد | پخش از ابتدا و از ابتدای مردادماه
داود بیدل مدیر فیلم و سریال موسسه شهید آوینی: با نزدیک شدن به پایان تولید سریال گاندو ۲ که در موسسه شهید آوینی تولید می شود، پخش ادامه این سریال از ابتدای مرداد ماه و از شبکه سوم آغاز خواهد شد.
البته باید خاطرنشان شد که سیزده قسمتی که در ایام عید نوروز پخش شد و مورد استقبال مخاطبین قرار گرفت دوباره بازپخش خواهد شد و در ادامه آن بخش های باقیمانده نیز روی آنتن خواهند رفت.
سر جمع گاندوی فصل ۲، چهل قسمت خواهد بود که در موسسه شهید آوینی تولید گردیده و امیدواریم باز هم مورد استقبال مخاطبان قرار بگیرد. جا دارد تا از زحمات مدیران محترم شبکه سه سیما کمال تشکر داشت که همواره با پشتیبانی خود در هر چه بهتر دیده شدن این سریال تاثیرگذار بودند.
#گاندو
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
#قسمت_شصت_و_یکم
با شنیدن حرفاش دوباره همه دور سرم جمع شدن
حس میکردم خیلی تنهام
دلم هیچکسی رو نمیخواست
میخواستم همه برن
ولی جونی نداشتم که بگم ...
به سقف خیره شدم و چشم هامو بستم
حس میکردم صدام میکنن
ولی تمام حواسم به محمدی بود که تصویرشو تو ذهنم ساخته بودم
حتی تصور اینکه برای من بخنده حالم و بهتر میکرد .
کاش همشون میرفتن و فقط یه نفر کنارم می ایستاد و میگفت:
+ فاطمه خوبی؟
چی میشد اگه یه بار دیگه از این در میومد داخل ؟
از اولش هم میدونستم سهم من نیست
ولی انتطار نداشتم انقدر زود ماله یکی دیگه شه .
کاش حداقل یک بار خود خودشو سیر نگاه میکردم
نفهمیدم چیشد
چقدر گذشت
که دیدم کسی پیشم نیست
فرصت رو غنیمت شمردم وبه اشکام اجازه باریدن دادم
ملافه ای ک روی تنم بود رو کشیدم رو سرم.
حس میکردم تا عمق وجودم زخم شده.
که دیگه هیچی نفهمیدم!
_
از بس که چشم باز کردم بالای سرم سِرُم دیدم خسته شدم
اصولا با کسی حرف نمیزدم
با سکوت به یه نقطه خیره شده بودم.
دکتر ها میگفتن به خاطر ضعف زیاد و شوک عصبی اینطور شده بودم
مامان بیچارم هم تا چشم هاش بهم میافتاد گریه میکرد
نمیدونم چی تو صورت دخترش میدید که اینطور نابودش میکرد
قرار بود امروز مرخصم کنن
میگفتن حال جسمیم خوب شده
ولی روحم ...
با کمک مامان لباسم رو پوشیدم و از بیمارستان بیرون رفتیم .
وقتی رسیدیم خونه پناه بردم به اتاقم
سریع گوشیمو برداشتم و رفتم سراغ عکس هاش...
در حال حاضر تنها چیزی که از محمد داشتم بود.
حتی نگاه کردن به چشماش از پشت شیشه سرد موبایلم هیجان انگیز بود
اشکایی که از گوشه چشم هام سر میخورد و میرفت تو گوشتم کلافم کرده بود
هی به سرم میزد همچی رو بگم بعد پشیمون میشدم
میرفتم چی میگفتم ؟
سرم و گذاشتم روتخت و کنارش نشستم که مامانم در اتاق و باز کرد
از صدای قدماشون میفهمیدم که مامانه یا بابا.
سرم و بالا نیاوردم که گفت :
_فاطمه جون بیا این قرصا رو بخور
سرمو آوردم بالا و گشستم رو تخت.
به قرصای تو دستش نگاه کردم
میدونستمهیچ فایده ای ندارن برام
خیلی خوب میفهمیدم دردم چیه و دوای دردم کیه.
ناچار برای اینکه مامان از اتاق بره و دوباره تنهاشم قرصارو ازش گرفتم و با لیوان آبی که برام آورده بود خوردم
خیالش که راحت شد لبخندی زد و از اتاقم بیرون رفت.
صدای اذان رو که شنیدم تازه یادم اومد چند روز رو نتونستم روزه بگیرم
نشستم رو جانمازم
نگاهم به مهر روی جانمازم قفل شده بود
تو دلم با خدا حرف میزدم هر یه جمله ای که تموم میشد
یه قطره اشک از گوشه چشم هام سر میخورد
یخورده که گذشت اشک هام به هق هق تبدیل شد
از خدا میخواستم کارش بهم بخوره و ازدواج نکنه
میگفتم اگه اینطور شه مثل خودش پاکه پاک میشم
اصلا چادرم سر میکنم
فقط ...
اشکام اجازه کامل کردن جمله هام رو نمیداد
نمیفهمیدم چم شده .
اصلا نمیفهمدم چیشد که اینجوری شد .
چرا انقدر زود با یه نگاه دلبستش شدم ک کار به اینجا بکشه ...
عاشق شدن تو این شرایط اشتباه بود...
عاشق محمد شدن اشتباه تر...
مثل بچه ها شده بودم که تا چیزی رو که میخوان بدست نیارن گریشون قطع نمیشه.
زار میزدم و گریه میکردم
هیچ کاری از دستم بر نمیومد
واقعا نمیتونستم کاری کنم .
نه برای خودم ...
نه برای دلم ...
من نمیتونستم با ازدواج محمد کنار بیام .
به هیچ وجه .
تا میخاستم به خودم اجازه نفس کشیدن بدم همه چی یادم می اومد و دوباره گریه رو از سر میگرفتم.
_
چند روز به همین منوال گذشت.
هی به خودم نهیب میزدم فاطمه پاشو یه کاری کن ...
ولی چه کاری !!!
کارم شده بود کز کردن یه گوشه ی اتاق.
به ندرت با کسی حرف میزدم .
حس میکردم الاناس که دیگه بمیرم.
دیگه مرگ واسم شیرین تر شده بود از زندگی ...
شده بودم مثل کسی که بین هوا و زمین معلقه .
از صبح به یه نقطه خیره میشدم تا گریم بگیره.
دیگه گریمم نمیگرفت
کار شاقم این بود که پاشم وضو بگیرم و نماز بخونم و به حال خودم دعا کنم.
___
بعد از کلی کلنجار رفتن به خودم اجازه دادم از جام پاشم و یه تکونی بخورم.
ساعت هفت و ربع صبح بود
میخواستم برم بیرون.
بالاخره باید یه کاری میکردم
نباید میشستم و شاهد ذره ذره آب شدن وجودم باشم.
یه مانتوی سورمه ای که تا رو زانوم میرسید با آستینای پاکتی ساده و یه شلوار لوله تفنگی برداشتم و پوشیدم
شالم رو هم آزاد رو سرم انداختم .
کسی خونه نبود ،اگه هم بود با دیدن اوضاع و احوالم مخالف بیرون رفتنمنبود و مانع نمیشد .
یه مقدار پول گذاشتم تو جیبم
یه کفش کتونی پوشیدم با گوشی تو دستم بدون هیچ هدفی از خونه زدم بیرون .
الان باید دنبال چی میگشتم؟
باید کجا میرفتم ؟
#نویسندگان:فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
#آقامحمد❣️
#گاندو🐊
#غدیر❤️
#عرفه📿
#خوزستان🏔
#واکسن💉
#رمی_شیطان_بزرگ🕋
#کپی✅
@ggaannddo🖇